۱۴ آبان ۱۴۰۳
به روز شده در: ۱۴ آبان ۱۴۰۳ - ۲۱:۴۶
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۷۶۶۷۴۵
تاریخ انتشار: ۱۳:۰۸ - ۰۴-۱۱-۱۳۹۹
کد ۷۶۶۷۴۵
انتشار: ۱۳:۰۸ - ۰۴-۱۱-۱۳۹۹

یک معضل در سینمای ایران؛ امان از این همه سرقت و سکوت

امان از این همه سرقت و سکوت«درست است که ایران به قانون کپی رایت نپیوسته اما آیا در داخل کشور هم قرار است آثار یکدیگر را تکه تکه کنیم؟ آیا قرار است کارهای همدیگر را بدزدیم؟ آیا باید در مقابل این سرقت‌ها سکوت کنیم؟»
 
به گزارش ایسنا، مسئله کپی و سرقت آثار مستند و سینمایی و پخش آن‌ها در شبکه‌های ماهواره‌ای داستانی قدیمی است که پس از شروع اکران آنلاین فیلم‌های سینمایی در سامانه‌های نمایش درخواستی از ابتدای امسال ابعاد تازه‌تری پیدا کرد و نیاز به رسیدگی این مشکل جدی‌تر شده است. اگرچه ایران عضو کنوانسیون برن و متعهد به اجرای قانون مالکیت آثار نیست، اما هر روز که می‌گذرد این ماجرا شکل‌ دیگری پیدا می‌کند و تلاش کپی‌کارها و سارقان، از پخش بدون مجوز آثار سینمایی به استفاده و تولید آثاری جدید و نیز کپی محتواهای تولید شده - بویژه در قالب متن - رسیده است.
 
در یکی از تازه‌ترین نمونه‌های رخ داده در این مورد، فردی از بخش‌هایی از یک مستند شناخته شده استفاده کرده و با آن یک فیلم کوتاه دیگر با نامی جدید ساخته است، اما پیچیدگی و آسیب ماجرا فقط به همین اتقاق ختم نمی‌شود.
 
 تورج ربانی سازنده مستند «عکس ناتمام» که سیمرغ بلورین جشنواره فجر را هم گرفته است، به ایسنا می‌گوید: «عکس ناتمام» فیلمی است که ۱۲ سال پیش ساخته شده و همچنان راه خود را می‌رود چون موضوع آن که درباره یکی از استادان بزرگ عکاسی ایران است، تمام شدنی نیست. این فیلم هنوز در دانشگاه‌ها، انجمن‌ها، آموزشگاه‌ها و جاهای مختلف دیگر نشان داده می‌شود و با وجود اینکه در آن اشاره شده که برای پخش در شبکه نمایش خانگی است، اما جلوگیری نکردم. منتها مدتی قبل متوجه شدم در یک پلتفرم فیلمی نمایش داده شده که درواقع با بخش‌هایی از «عکس ناتمام» ساخته شده است. یعنی یک نفر بخش‌هایی از فیلم مرا برداشته و با آن فیلم دیگری با همان موضوع ساخته که نه تنها از اسم سازنده و صاحبان و عوامل اصلی فیلم ذکری نشده بلکه نام ناقص دیگری مشابه «عکس ناتمام» بر فیلم گذاشته شده که حتی اگر کسی بخواهد جستجوی بیشتری درباره فیلم  انجام دهد به منبع مشخصی نمی‌رسد.
 
او که با پیگیری‌های شخصی جلوی انتشار این فیلم را گرفته است، ادامه می‌دهد: نکته عجیب ماجرا آنجاست که این پلتفرم هیچ مجوزی از وزارت ارشاد ندارد و به عنوان یک استارت‌ آپ از وزارت صنعت، معدن و تجارت مجوز کار گرفته‌ و نماد اعتماد در سایتش دارد. بنابراین مشخص نیست اگر ما بخواهیم پیگیری حقوقی کنیم باید به کجا مراجعه کنیم؟ وزارت صنعت یا ارشاد؟ اگر به وزارت صنعت و معدن برویم که هیچ تخصصی در حوزه هنر ندارند چطور می‌توانند این موضوع را بررسی و قضاوت کنند؟ این یک آسیب جدی است که به نظر می رسد در حال رخ دادن است بویژه اینکه هیچ نظارتی بر این گونه پلتفرم‌ها نمی‌شود و این‌ها با آثار دیگران و حتی در مواردی با نابود کردن آثار ما در حال تولید محتوا در فضای مجازی هستند. 
 
وی با انتقاد از برخی افراد مطرحی که بدون بررسی در همین فیلمِ به گفته خودش مسروقه، همکاری داشتند اضافه می‌کند: باید از همکاران خودم در حوزه هنر هم گله کنم که چگونه وارد مسیر تولید چنین آثاری می‌شوند؟ در کنار این‌ها اتفاق تلخ‌تر این است که در چنین ماجراهایی علاوه بر حقوق مادی، حقوق معنوی صاحبان اثر هم پایمال می‌شود. ضمن اینکه برخی از این افراد مدعی هستند که خودشان کارشناس هنر هستند و در دانشگاه درس خوانده‌اند. اگر در واقع اینطور باشد، باید پرسید پس جای اخلاق حرفه‌ای در هنر کجاست؟!
 
دست ما به هیچ جا بند نیست!
 
در این باره هادی آفریده هم که پخش  آثارش در شبکه‌های ماهواره‌ای و استفاده بدون اجازه از آن‌ها را بارها تجربه کرده است، به ایسنا می‌گوید: پخش فیلم‌های ما در شبکه‌های ماهواره‌ای خارج از کشور صرفاً یک نمونه است و واقعا موضوع باید ریشه‌یابی شود. ما اصولاً چیزی به اسم صیانت از نمایش فیلم‌ها نداریم و این در داخل کشور هم اتفاق می‌افتد، یعنی کانال‌های تلویزیونی خودمان نیز همین کار را می‌کنند. بخشی از ماجرا به این برمی‌گردد که وقتی در فستیوال‌ها فیلم‌های ما را نمایش می‌دهند حق رایت پرداخت نمی‌شود. این مسئله بزرگی است که به ما نشان می‌دهد اصولاً چیزی به اسم حق رایت برای فیلم مستند در ایران وجود ندارد و در خارج از کشور هم که به خاطر مسئله کپی‌رایت، ما را جدی نمی‌گیرند.
 
این مستندساز ادامه می‌دهد: گاهی فیلم‌های مستند سر از شبکه‌های خارجی در می‌آورند و گاهی هم در همین شبکه مستند تلویزیون خودمان به سرقت رفته و پخش می‌شوند و دست من سازنده به هیچ جا بند نیست. این‌ها جدا از زمانی است که در برنامه‌های دولتی یا غیردولتی فیلم‌ها را پخش می‌کنند. درست است که ما متعهد به قانون کپی رایت نیستیم، اما عده زیادی عادت کرده‌اند که برای نمایش فیلم‌های مستند و پخش آن‌ها هیچ اجازه‌ای را در نظر نگیرند و هزینه‌ای هم پرداخت نکنند.
 
وی اضافه می‌کند: من در رابطه با اتفاقی که برای برخی فیلم‌های خودم رخ داد بیشترین ناراحتی‌ام از این بود که اینقدر راحت ما را نادیده می‌گیرند. وقتی ما تصمیم گرفتیم از شبکه‌های ماهواره‌ای خارجی شکایت کنیم در همین داخل کشور برخی دوستان به ما گفتند این کار را نکنید. اگر بخواهید خسارت بگیرید به محض دریافت خسارت به شما این اتهام وارد می‌شود که از رسانه‌های معاند و دشمن خسارت گرفته‌اید! از آن طرف وقتی تلویزیون خودمان در داخل کشور این کار را انجام می‌دهد باز هم راه به جایی نمی‌بریم و می‌بینیم که افرادی به راحتی محصولات فرهنگی را مُثله و تکه تکه می‌کنند بدون اینکه اهمیتی بدهد که این فیلم‌ها صاحب دارند.ضمن اینکه مسئولان پخش و نظارت در تلویزیون هم اصلا متوجه نمی‌شوند و ‌نمی‌دانند  صاحب محصولی که پخش می‌شود کیست! به این ترتیب در عمل شاهد یک سیاست چندگانه هستیم. 
 
آفریده در ادامه یاداور می‌شود: بجز این‌ها چند سال قبل مستندی از من در مرکز هنرهای نمایشی و یونسکو تهران تکه تکه شد تا برای ثبت نقالی و شاهنامه‌خوانی به یونسکو جهانی بفرستند و من برای بسیاری از فیلم‌هایم با چنین اتفاق‌هایی مواجه شده‌ام و دستم به هیچ جا بند نیست. در این وضعیت سوال من این است که اگر نمی‌خواهیم عضو قانون کپی رایت جهانی شویم، آیا باید این جا هم به همدیگر آسیب بزنیم؟ آیا قرار است آثار یکدیگر را تکه تکه کنیم؟ آیا قرار است حتی خبر و تحلیل‌های همدیگر را هم بدزدیم که انگار هیچ صاحبی وجود ندارد؟ با این حساب هنر ما نه تنها هیچ پیشرفتی نمی‌کند بلکه رو به قهقرا می رود. این در حالی است که هم سانسور به ما ضربه می‌زند و هم خودمان علیه خودمان این طور رفتار می‌کنیم.
 
او تاکید می‌کند: این شرایط نشان می‌دهد که کارکرد وزارت فرهنگ و ارشاد در همان حد «ارشاد» خلاصه شده و وجه فرهنگی اصلاً قدرتمند نیست در نتیجه می‌بینیم  جامعه فرهنگ و هنر که خود باید بانی گسترش فرهنگ و هنر باشد، دچار بی‌فرهنگی شده است.
 
ستاد صیانت از آثار سمعی و بصری برای سینمای قصه‌گو است
 
در ادامه پژمان مظاهری پور که سال 95 با همراهی چند مستندساز دیگر کمپینی را با عنوان «نمایش مستند رایگان نیست» راه‌انداختند، درباره اینکه آیا با توجه به نتایج و موفقیت این کمپین می‌توان راهکاری برای موضوع مالکین و کپی‌رایت پیدا کرد؟ به ایسنا می‌گوید: فیلم مستند از دو جهت مورد دستبرد و تهاجم قرار می‌گیرد؛ یکی از نظر استفاده از منابع آرشیوی و دیگری از منظر امکان پخش. یعنی کسانی که پیش از این فیلم مستند را در برنامه‌ها و جلسه‌های خود پخش می‌کردند، این تصور را داشتند که به فیلم مستند لطف می‌کنند. در صورتی که اینطور نیست. فیلم مستند به شبکه‌ها و فضای مجازی و حقیقی اعتبار می‌دهد. ما در اینجا نیاز به قانون داریم و وقتی قانون ساکت است یا اعمال نمی شود امکان پیگیری هر اتفاقی سخت می‌شود؛ در نتیجه می‌بینیم که فیلم‌ها به راحتی دانلود و استفاده می‌شوند.
 
او درباره اینکه وظیفه ستاد صیانت از آثار سمعی و بصری وزارت ارشاد در این باره چیست؟ توضیح می‌دهد: آنچه ما در وزارت ارشاد به آن صیانت می‌گوییم در عمل منحصر به فیلم‌های قصه‌گو شده است. فیلم‌های داستانی همیشه قفل و کلید داشتند. یک زمانی نگاتیو بود و امکان سرقت سخت و بعد که dcp آمد سرقت زیاد شد ولی از آنجا که پای میلیاردها تومان سرمایه وسط است و آدم‌های قدرتمند حضور دارند، طبیعتاً اتفاق‌ها پیگیری می‌شود. در اینجا سینمای مستند باید قدرت خود را بالا ببرد. ما زمانی می‌توانیم در شورای صیانت ارشاد و خانه سینما و وزارت کار و غیره حرف خود را بزنیم که اول برای خودمان قیمت بگذاریم. کارگردانی سینمایی مستند در این کشور فاقد دستمزد است و هیچ کارگردان مستندی را در ایران نمی‌توانید پیدا کنید که بتواند بگوید دستمزد من این قدر است و مبنای آن را مشخص کند. این در حالی است که اصنافی مثل صدابردار، تدوینگر، فیلمبردار، کارگردان سینما، گریمورها و فیلمنامه‌نویس‌ها همه قیمت دارند ولی متاسفانه تا الان اصناف ما یا نخواستند یا نمی‌توانستند یا به فکر آن نبودند که چنین کاری انجام دهند. البته قبول دارم که تعرفه‌گذاری کار بسیار سختی است.
 
این مستندساز در این باره اضافه می‌کند: اگر زمانی یک مستند مورد سرقت قرار می‌گیرد و قرار باشد برایش خسارتی تعیین شود، چه کسی می‌تواند خسارت وارد شده به کارگردان را برآورد کند؟ آن هم کارگردانی که خیلی وقت‌ها پژوهش و تدوین و صدابرداری را هم خودش انجام می‌دهد و حتی مجبور است چند پروژه را با هم پیش ببرد تا ماهی ۴-۵ میلیون درآمد داشته باشد که بتواند زندگی روزانه خود را پشت سر بگذارد؛ درآمدی که زیر خط فقر است!
 
وی به نکته دیگری هم اشاره می‌کند و می‌گوید: در بسیاری از فیلم‌های مستند عکس یا منابع آرشیوی استفاده می‌شوند؛ منابعی که برای به دست آوردن آن‌ها تلاش زیادی انجام می‌شود چون پیدا کردن آرشیو و اینکه بدانید کجاست، سخت تر از به دست آوردن و خریدن آن است.به این ترتیب وقتی فیلمی با این منابع تولید می‌شود خودش تبدیل به یک منبع آرشیوی می‌شود ولی عده‌ای تصور می‌کنند به راحتی اجازه دارند از این منبع استفاده کنند. من در موردی که برای خودم اتفاق افتاد، وقتی پیگیری کردم متوجه شدم هیچ قانونی برای حمایت از من و رسیدن به حقم در این ماجرا وجود ندارد. این در حالی است که ممکن است شما برای استفاده از یک منبع آرشیوی دیگر که به راحتی در دسترس نیست، پول هزینه کرده باشید ولی شاهد هستیم که نه تنها به آسانی منبع شما استفاده می‌شود و فیلم از آن تولید می‌شود بلکه به آن جایزه پژوهش هم می‌دهند، یعنی در این بین هم یک نفر سارق است، هم مورد تشویق قرار می‌گیرد و هم بقیه در مقابل این اتفاق سکوت می‌کنند!
ارسال به دوستان