محمد معصومیان در گزارشی از وضعیت کتابفروشی ها در روزنامه ایران نوشت: گروههای مجازی دوستانه زیادی برای همخوانی کتاب تشکیل شد و بعضی برای اولین بار راهی کتابفروشیها شدند تا زمان مرده در خانه ماندن را با غرق شدن در زندگی قهرمانان داستانها و رمانها زنده کنند. در این میان ناشران هم بیکار ننشستند و از فرصت کتابخوانی مردم استفاده کردند و کتابهایی با عناوین کرونایی منتشر کردند؛ کتابهایی که راهی بازار شدند تا مخاطب را در جریان دیدگاه نویسندگان مختلف در مورد این پدیده جهانی قرار دهند. اما به قول محمود آموزگار ناشر: «شاید بهتر بود در زمان قرنطینه عمومی کتابفروشیهایی که داخل پاساژها نبودند باز میماندند تا هم پیام روشنی به مردم داده میشد و هم از این فرصت برای چرخه تولید کتاب بهره میبردیم.»
خیابان انقلاب، صبحی آفتابی و خلوت را سپری میکند. انگار بادی که آسمان را آبی کرده است با خود، مردم این خیابان همیشه شلوغ را هم برده است؛ نه از دانشجویان خبری هست نه از بساطهای تمام ناشدنی کتاب گوشه پیاده رو. در اولین کتابفروشی خبری از مشتری نیست. مرد فروشنده کم حوصله ماسک را روی صورت محکم میکند و از استقبال کم مخاطب از کتابهایی با عناوین کرونایی میگوید: «راستش استقبال خوبی نشد آن اوایل کتابی از اسلاوی ژیژک چاپ شد که بیشترین فروش را داشت و ما فکر کردیم بعد از این هم کتابهایی با موضوع کرونا فروش میرود، امتحان کردیم اما کسی استقبال نکرد. کم کم حتی حوصله ما هم سر رفت از بس همه در مورد کووید۱۹ نوشتند.»
او دلیل عمده استقبال نکردن را شتابزدگی ناشران برای استفاده از فرصت بهوجود آمده میداند و کتابهایی که با کمترین کیفیت محتوایی وارد بازار شدند: «همه دویده و با عجله سرهمبندی کردند و کیفیتی وجود نداشت. همان کتاب «عالمگیر! کووید۱۹ جهان را تکان میدهد» که مجموعه ترجمه مقالات بود و یک کتاب دیگر که آن هم مقالات فلاسفه در مورد کرونا بود، خوب بود. اما کتابی که خرداد امسال در مورد کرونا تألیف و منتشر شد معلوم است که شتابزده چاپ شده.»
مشتریها تک و توک وارد کتابفروشی میشوند و چند کتاب را بالا و پایین میکنند و میروند. فروشنده جوان تکیه داده به صندلی وسط کتابفروشی با موبایلش سرگرم است. رضا از فروش خوب کتابهای داستان و رمان میگوید: «ابتدای سال که تعطیل بودیم اما بعد از بازگشایی خدا را شکر مردم استقبال خوبی کردند. خیلیها میآمدند و به جای یک کتاب چندتا میخریدند تا دوباره مجبور نشوند برگردند وارد فضای کتابفروشی شوند. راستش کتابهایی که در مورد کرونا بود فروش خوبی نداشت. فکر میکنم مردم حوصله نداشتند بیشتر از این ذهن و روانشان را به کرونا مشغول کنند برای همین رمان و داستان بیشتر میخواندند.»
او از روی رایانه نام کتابها را میخواند و در مورد هر یک از آنها نظری صریح میدهد؛ یکی نامش بزرگ و محتوای نازکی دارد، دیگری نام نویسنده بزرگ است و محتوای نه چندان در خور نام نویسنده. او از چند عنوان کتاب با موضوع کرونا برای رده سنی کودکان میگوید که فروش خوبی داشته است.
مرضیه اکبری مدیر فروش یکی از دفاتر نشر کتاب کودکان پشت تلفن از کتابهایی میگوید که کرونا را برای کودکان تشریح میکند و در کتابفروشی آنها در شمال شهر تهران فروش خوبی داشته است: «کتاب «دست شستن» که ترجمه یک کتاب انگلیسی است جزو کتابهایی بوده که در کتابفروشی ما بهخاطر حضور بیشتر کودکان فروش خوبی داشت و چند بار هم چاپ شد. عناوین دیگری هم بوده مانند «دور شو ای ویروس بدجنس» یا «هانا قهرمان ما» که فروش بدی نداشتند.» او هم به فروش بالای کتاب اسلاوی ژیژک اشاره میکند.
برگردیم به خیابان انقلاب و کتابفروشی بزرگی که نبش خیابان را بهخود اختصاص داده است. فروشنده، چند کتاب کرونایی را نشانم میدهد که در لیست بقیه کتابفروشیها ندیده بودم. او به رونمایی یکی از این کتابها در همین کتابفروشی اشاره میکند که حالا حتی چند جلد از آن هم به فروش نرسیده است. از نظر سجاد که مدیر فروشگاه است دلیل کم شدن خرید کتاب، وضعیت اقتصادی کشور و بالا رفتن قیمت کتابهاست اما دلیل دیگر هم از نظر او تبلیغات در فضای شبکههای اجتماعی است: «بهتر است خودمان را گول نزنیم اوضاع فروش کتاب خوب نیست. ما سه عنوان کتاب در مورد کرونا داشتیم که اصلاً نفروخت. مردم ترجیح میدهند جای ۶۰ هزار تومان پول کتاب، دو کیلو مرغ بخرند. الان ناشرهای بزرگ با همکاری بلاگرهای کتاب در شبکههای اجتماعی باعث شدهاند هم فروش بعضی کتابهای خودشان خوب شود هم بعضی کتابهای خوب را محو کنند. ناشران کوچک زیادی با این وضعیت از بین میروند. مردم دیگر نمیآیند اینجا بنشینند و کتاب تورق کنند و از بین عناوین مختلف انتخاب کنند. آنها برای خرید کتابی که در فضای مجازی بیشتر از آنها حرف زده شده به کتابفروشی میآیند.»
او میگوید قیمت بالای کتاب فروش کم را تا حدودی جبران کرده است اما در مجموع کرونا باعث ضعیفتر شدن کسب و کار شده: «خیابان انقلاب محل عبور و مرور دانشجویان و فرهیختگان بود اما حالا میبینید چقدر سوت و کور است. انگار این خیابان ایزوله شده است. همین خلوتی باعث شده فروش ما هم کم شود.» مشتری کتابفروشی که گوشش پیش حرفهای سجاد است پیش میآید و به کتابهایی که عناوین کرونایی دارند نگاه میکند. با ماسک روی صورت و کتاب کرونایی که در دست گرفته مجسمه سمبلیکی از دوران کروناست؛ دورانی که به نظر میرسد زمین و زمان را شخم زده است و معلوم نیست از این زمین زیر و رو شده چه چیزی خواهد رویید.
محمود آموزگار ناشر کتاب از رکود کسب و کار در ایران مانند همه جای دنیا میگوید. او محدودیتها و تعطیلی و کمکردن ساعات کاری را باعث رکود میداند: «احتیاط عمومی هم یکی از دلایل رکود است. مردمی که با کتاب محشور هستند هم بیشتر اهل رعایت هستند و کمتر بیرون می آیند و همه اینها باعث کم رونقی کسب و کار میشود.» او از کاهش تولید و بهطور کلی کاهش تولید کتابهایی که چاپ اول هستند میگوید و از تلاش ناشران و ریسک نکردن روی فروش کتابهای چاپ اول. آموزگار یکی از بهترین راهها برای سرگرم شدن افراد در خانه را خواندن کتاب میداند. آموزگار از افرادی حرف میزند که با اینکه حتی یک بار هم بهصورت جدی کتاب نخوانده بودند در اوایل سال دنبال کتابهایی بودند که جواب سؤالهای خود در مورد همهگیری را پیدا کنند: «این مسأله باعث شد کتابهایی مانند طاعون آلبر کامو در همه جای دنیا و حتی ایران پرفروش شود. این کنجکاوی باعث گرایش فزاینده به کتابهایی بود که ردپایی از تاریخ همهگیری در جهان داشتند.»
حالا که همه در مورد فروش خوب کتاب «عالم گیر...» اسلاوی ژیژک با ترجمه هوشمند دهقان گفتهاند، این گزارش را با پاراگراف آخر این کتاب به پایان میرسانم. جایی که ژیژک از آندریاس روزن فلدر خبرنگار آلمانی نقلی میآورد در مورد تغییر سبک زندگی در دوران کرونا: «واقعاً حس میکنم که در این اخلاقیات نوین، که بر فضای روزنامه نگاری نیز حکمفرماست، حالتی قهرمانانه وجود دارد. همگی شب و روز دورکاری میکنند، در ویدئوکنفرانسها شرکت میکنند و همزمان از بچههاشان مراقبت کرده و به درسهاشان میرسند، اما هیچ کس نمیپرسد که به چه انگیزه ای این کار را میکند، چون دیگر این جور مسائل مطرح نیست که «پول در بیاورم و به سفر تفریحی بروم.» چون کسی نمیداند که آیا دیگر سفر تفریحی و پول در آوردن در کار خواهد بود یا نه. این است ایده جهانی که شامل آپارتمان شما، مایحتاج اساسی مثل غذا و آب، مهرورزیدن به دیگران و کاری که واقعاً حالا بیش از هر زمان دیگری ارزش دارد، میشود. حالا ایده «فزون خواهی» غیرواقعی به نظر میرسد.»