بعضی چهرهها از شنا کردن بر خلاف جهت رودخانه نمیترسند؛ آنها واهمهای ندارند که همرنگ جماعت نباشند و مسیری را پیش بگیرند که شاید معاصرانشان آن را نفهمند؛ اما آیندگان به درستی آن پی خواهند برد. سه شاعری که در این مقاله به شما معرفی میکنیم از تاثیرگذارترین چهرههای ادب فارسی معاصر هستند که تاثیری ستودنی بر دنیای بعد از خودشان گذاشتند؛ شاعرانی که ورای زمان خود فکر میکردند.
فروغ الزمان فرخزاد هشتم دی ماه سال 1313 در محله امیریه تهران به دنیا آمد. او فرزند سرهنگ محمد فرخزاد و توران وزیری تبار بود. یک خواهر بزرگتر از خودش به نام پوران و برادری کوچکتر به نام فریدون داشت.
فروغ بعد از به اتمام رساندن تحصیلات ابتدایی و دبیرستان، وارد هنرستان بانوان شد تا هنرهایی مثل خیاطی و نقاشی را یاد بگیرد. اولین شعرهای او به گفته خودش در سیزده یا چهارده سالگی نوشته شدند؛ آثاری در قالب غزل که فروغ آنها را منتشر نکرد.
حدودا شانزده ساله بود که عاشق شد. عشق او مردی به نام پرویز شاپور بود که پسر خاله مادرش به حساب میآمد و از فروغ 15 سال بزرگتر بود. مجموعه نامه نگاریهای عاشقانه فروغ با شاپور در کتابی به نام «اولین تپشهای عاشقانه قلبم» منتشر شده است. حاصل ازدواج فروغ با پرویز شاپور پسری به نام کامیار شد. فروغ در همین اثنا در هفده سالگی اولین مجموعه شعر خود را به نام «اسیر» منتشر کرد و نوع رویکرد و زبان شاعرانه او مورد توجه بسیاری قرار گرفت؛ در عین حال به دلیل فضای مرد سالار آن دوران هجمههایی هم به فروغ وارد شد. فروغ در نهایت از پرویز شاپور جدا شد و از دیدار پسرش کامیار نیز محروم ماند.
بعد از این در سال 1336، زمانی که تنها 22 سال داشت، مجموعه شعر عصیان را منتشر کرد؛ مجموعهای بینظیر که سبب شهرت بیشتر او شد. حدودا 23 بود که نسبت به دنیای سینما کنجکاوی بیشتری به خرج داد و وارد این دنیا شد. او در این مسیر از ابراهیم گلستان، نویسنده، فیلمساز و صاحب استودیو گلستان چیزهای زیادی آموخت. فیلم «این خانه سیاه است» حاصل همکاری فروغ و گلستان بود؛ فروغ در مقام کارگردان و گلستان در مقام تهیه کننده.
فروغ فرخزاد در نهایت زمانی که تنها 32 سال داشت بر اثر واژگون اتومبیل شخصیاش از دنیا رفت؛ اما تاثیر او همچنان بر نسلهای بعد انکار نشدنی است. با وجود کوتاه بودن زندگی او تنوع آثار و مضامین موجود در شعرهایش و همچنین جسارت او نتایج ماندگاری به دنبال داشت که در بررسی زندگینامه فروغ فرخزاد به خوبی مشخص است.
21 آذرماه 1304 هجری شمسی، احمد شاملو در تهران به دنیا آمد. پسری که قرار بود در جوانی انقلابی در شعر فارسی ایجاد کند و لقب پدر شعر سپید را به خودش اختصاص دهد.
شاملو پدری ارتشی داشت؛ به همین دلیل هم مدام از شهری به شهر دیگر منتقل میشدند. تحصیلات او در کودکی به واسطه همین جا به جاییهای مداوم، مرتب نبود. در نهایت بعد از ورود متفقین به ایران و فعالیتهای سیاسی شاملوی جوان در آن دوران، زمانی که دبیرستانی بود، به زندان انداخته شد. بعد از آزادی از زندان درس و مدرسه را کنار گذاشت و در یک کتابفروشی مشغول به کار شد.
شاملو تحت تاثیر نیما یوشیج قرار داشت و مدتی هم به نوشتن اشعار نیمایی رو آورد؛ اما بعدا تحت تاثیر اشعار فرانسوی، شعر شاملویی یا سپید را بنیانگزاری کرد که در آن عناصر خیال نسبت به سایر عناصر شعر نقش پررنگتری را ایفا میکنند.
با بررسی زندگی نامه احمد شاملو خیلی زود متوجه حضور نامی در کنار نام او خواهید شد که تاثیری غیر قابل انکار بر شاملو داشته است؛ «آیدا». آیدا سرکیسیان سومین همسر احمد شاملو بود و یگانه عشق شاملو تا پایان عمر. در عنوان چندین کتاب از آثار شاملو، نام آیدا هم به چشم میخورد (مثل آیدا در آینه) و تاثیر او بر مضامین شعری شاملو ستودنی است. برای مشاهده آثار و کتاب های شاملو کلیک کنید.
شاملو با مجموعه شعر «هوای تازه» به عنوان یک شاعر جریان ساز مطرح شد. او علاوه بر شاعری روزنامه نگاری، ترجمه و فیلمسازی هم میکرد و از دبیران کانون نویسندگان ایران بود.
احمد شاملو سرانجام در دوم مرداد ماه 1379 بر اثر بیماری دیابت درگذشت و در کرج به خاک سپرده شد.
بسیاری تاریخ تولد سهراب سپهری را 15 مهر 1307 و در کاشان میدانند؛ در حالی که خود سهراب توضیح داده است که زمان تولدش، یعنی 14 مهرماه 1307، در قم به دنیا آمده است و بعد از رفتن به گلپایگان و خوانسار به شهر آبا و اجدادیاش یعنی کاشان برگشتهاند؛ شهری که سهراب خودش را عمیقا به آن متعلق میداند.
پدر و مادر سپهری، هر دو اهل هنر و شعر بودند و این پدرش بود که او را به دنیای نقاشی علاقمند کرد. همین شد که بعد از دریافت دیپلمش در کاشان به تهران آمد تا در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران مشغول به تحصیل نقاشی شود. در همین حین نیز مشغول به کار در شرکت نفت شد؛ اما این کار تنها هشت ماه طول کشید و سهراب استعفا داد.
اولین مجموعه شعر سپهری در سال 1332 منتشر شد. قالب اشعار او نیمایی بود و نام مجموعه شعرش را «مرگ رنگ» نام نهاده بود. در سال 1332 دوره نقاشی را به پایان میرساند و با مدرک لیسانس فارغ التحصیل میشود. در همین سال مجموعه شعر دوم خود را به نام «زندگی خوابها» منتشر کرده و در عین حال در چند نمایشگاه نقاشی شرکت میکند.
سهراب علاقه خاصی به فرهنگ مشرق زمین داشت. به ژاپن سفر کرد، به هند، افغانستان، چین و پاکستان رفت و از فرهنگ و هنر آنها بسیار آموخت. رد پای این تاثیرات در آثار او دیده میشود.
بعد از سفر به شرق، نوبت به غرب بود. سال 1336 سهراب به پاریس و لندن رفت و در مدرسه هنرهای زیبای پاریس مشغول به تحصیل لیتوگرافی شد. بعد از بازگشت به ایران در سال 1340 شروع به تدریس در هنرکده هنرهای تزئینی تهران کرد و همچنان به نقاشی پرداخت. بسیاری از نقاشیهای او در نمایشگاههای معتبر بین المللی شرکت داده شدند که در این لینک قابل مشاهده هستند. سپس در سال 1344 شاهکار «صدای پای آب» را منتشر کرد که نشان دهنده رویکرد جالب او نسبت به زندگی بود. سپهری اول اردیبهشت سال 1359 بر اثر سرطان بعد از تحمل بیماری سرطان خون در تهران درگذشت و در مشهد اردهال به خاک سپرده شد.