استخوانسوز است. عقربههای ساعت درحال رسیدن به ۱۰ شب هستند. چند بار زنگ در را فشار میدهم. باز نمیشود. کاغذی روی در نصب شده که برای پذیرش باید با آن شماره تماس بگیرم. با خودم فکر میکنم مگر تمام کارتن خوابها موبایل دارند؟
بعد از مدتی نسبتا طولانی در به رویمان باز شده و وارد گرمخانه میشویم. بوی شمعدانی در فضا آکنده است. در محوطه کانکسهایی وجود دارد که افراد قبل از ورود به گرمخانه و بعد از تبسنجی، ضدعفونی دستها و سنجش اکسیژن خون باید به آنجا مراجعه و استحمام کنند. افرادی نیز در حال استحمام هستند.
مسئول این گرمخانه موقت که در انتهای بلوار شهید آوینی در منطقه ۴ مشهد قرار دارد و یک سالن ورزشی بزرگ است، من و همکارم را غربالگری میکند. سپس وارد فضای داخلی گرمخانه میشویم. تلویزیون روشن است و دو نفر از کارتنخوابها با لباس مخصوص گرمخانه در حال صرف شام هستند. تختهای زیادی در گرمخانه هست و فاصله اجتماعی به خوبی رعایت شده. اکثر افراد در این ساعت خوابیدهاند و جمعیت کمی در حال استراحتند. به سراغ یکی از افرادی میرویم که تا این لحظه بیدار است. آرام و بیصدا روی تخت نشسته. اثر خالکوبی روی دستانش هویداست. ماسک چهرهاش را پنهان کرده اما اعتیاد را میتوان در بیان او تشخیص داد.
علی میگوید: ۴۵ سال دارم. ۴ سال است از خانوادهام جدا شدهام. ضایعات جمع میکنم. قبلا معمار تجربی بودم، اما بعد از ابتلا به مواد مخدر زندگیام از بین رفت. از طریق یکی از دوستانم که به اینجا میآمد با این گرمخانه آشنا شدم و به اینجا مراجعه کردم. وقتی به گرمخانه وارد شدم از من خواستند تا ضوابط و نکات بهداشتی را در گرمخانه رعایت کنم.
در حال مصاحبهام که صدای عجیب و بلندی به گوشم میرسد. میگویند صدای زنگ گرمخانه است. گویا کارتنخوابی جدید به گرمخانه مراجعه کرده است. به من میگویند شما زنگ را خوب فشار ندادی که ما متوجه شویم!
علی ادامه میدهد: در این چند شب که برف بارید من در گرمخانه ماندم و ما را بیرون نکردند. اینجا رفتار بدی با ما ندارند.
بهروز نریمانی، مسئول گرمخانه در خصوص پذیرش در گرمخانه میگوید: این گرمخانه از دوم آذر راه اندازی شده و سقف پذیرش آن ۱۰۰ نفر است. در روزهایی که هوا خیلی سرد و بارانی بود تا ۴۵ نفر در روز به گرمخانه مراجعه میکردند. روزهایی که برف آمد و هوا خیلی سردتر بود ۲۸ نفر شب در اینجا استراحت کردند و تعداد افرادی که تا ظهر در اینجا بودند ۲۱ نفر بود.
وی ادامه میدهد: گاهی تا چهارصبح در اینجا پذیرش داریم. برای حضور پزشک در اینجا نیز هم در حال اقدام هستیم. اگر مراجعین جراحت سطحی داشته باشند، من با توجه به آموزشهایی که داشتهام به صورت سطحی درمانشان میکنم.
نریمانی خاطرنشان میکند: در این گرمخانه افراد بعد از ورود لباسشان را در پلاستیک خاص قرار داده و لباسهایشان ضد عفونی شده و در کمد مخصوص خودشان قرار داده میشود. هر شخص ملحفه تمیز و مربوط به خود را تحویل میگیرد و پتوها هر روز ضد عفونی میشود. قرار بر این است که نهادهای مردمی هم به ما کمک کنند و بحثهای فرهنگی و بهداشتی و .. وجود داشته باشد.
بعد از بازدید از اینجا به گرمخانه خیابان طبرسی مشهد میرویم. در بدو ورود مسئول گرمخانه اکسیژن خونمان را اندازه میگیرد و دستانمان را ضد عفونی میکند. امشب در بخش زنان این گرمخانه فقط یک نفر مراجعهکننده داشتهاند.
از دور میبینم که روی تخت در حال استراحت است و پتو را روی خودش کشیده. با وارد شدن ما بیشتر در زیر پتو پنهان میشود. مسئول گرمخانه مریم را صدا میزند. بلند میشود. چادر گلدار سفید را روی سرش میاندازد. نگاهمان میکند. موهای سفید و چشمانش بی فروغش، روزهای سختی را که گذرانده نشان میدهد. برای مصاحبه، از او اجازه میگیرم. با مهربانی قبول میکند، اما رو به همکار عکاسم میگوید که «تصویرم را نشان ندهید. نمیخواهم بچههایم خجالت بکشند». به او قول میدهم هیچ اسم و تصویر واضحی از او منتشر نخواهیم کرد.
صدایش را به سختی میشنوم. میگوید: ۴۷ سال دارم و خیلی وقت است که تنها زندگی میکنم. شوهرم من را با سه بچه قد و نیمقد رها کرد و رفت. با بدبختی بچه هایم را بزرگ کردم .شوهرم به جرم کلاهبرداری دستگیر شده بود. زمانی که از زندان به خانه میآمد دوستانش همیشه با او پای بسط بودند و من هم کمکم به مصرف شیشه آلوده شدم.
اسم فرزندانش که میآید اشک در چشمانش حلقه میزند و میگوید: بچههایم همیشه از اعتیاد من بسیار رنج میبردند و مدام میگفتند که ترک کنم. چندین سال ترک کردم و متادون مصرف میکردم. یک سالیست که دوباره به سراغ مواد رفتم.
صدای هقهق او بلندتر میشود، نمیتواند صحبت کند. حالش به شدت دگرگون شده. سکوتی بینمان حکمفرما میشود و بعد ادامه میدهد: چند سالی بود که صیغه مرد جوان معتادی شده بودم و با او زندگی میکردم اما، مادرش ما را از خانه بیرون کرد. هر دو آواره شدیم و یک ماهی را شبها در یک خرابه میخوابیدم.
با چشمانی که به گریه نشسته است و نشان از دلتنگی گذشتهها دارد، ادامه میدهد: من خانه داشتم ولی به خاطر اعتیاد تمام خانه را دود کردم و آواره شدم. درآن روزهای سرد و برفی در خرابهها بودم و حالم بسیار بد بود. چند شب پیش ونها در حال گشتزنی در محدوه قرقی بودند و کارتنخوابها را برای حضور در گرمخانه دعوت میکردند و من با اینجا آشنا شدم. اینجا خیلی با من مهربان هستند و احساس آرامش میکنم. بیشتر خانمهای کارتنخواب جایی را برای خوابیدن دارند اما من جایی را نداشتم. دوست دارم به کمپ بروم و ترک کنم ولی میترسم.
بعد از بازدید از این گرمخانهها و در شبی دیگر به گرمخانه منطقه عباسآباد میرویم. جمعیت نسبتا زیادی در بیرون گرمخانه دیده میشود. گویا امشب قرار است بازدیدی از این گرمخانه توسط خیرین و شورای محلات صورت گیرد. در ورودی، الکل برای ضدعفونی دستها گذاشتهاند. محیط گرمخانه مرتب است و تختهای دو طبقه با فاصله مناسب در کنار هم چیده شدهاند. تنها چهار نفر از کارتنخوابها را میبینم که با لباس مخصوص گرمخانه در حال نوشیدن چای در لیوان یک بار مصرف و تماشای تلویزیون هستند. مسئولین و خدمتگزاران گرمخانه نیز در حال صحبت با آنها هستند. با ماسکهای نه چندان نو و پرزی صورتشان را پوشاندهاند. هنوز از حضورمان مدت زمان زیادی نمیگذرد که یکی از کارتنخوابها با همان لباسهای خودش وارد گرمخانه میشود. بعد از اینکه تبسنجی و ضدعفونی انجام میشود، لباسی نو به او میدهند. از صحبتهایش با مسئولان گرمخانه متوجه میشوم که شبهای قبل هم به اینجا میآمده است.
با یکی از کارتنخوابها صحبت میکنم. حدودا ۴۵ ساله است و میگوید: معتاد هستم. روزی که در حال جمعآوری ضایعات بودم از یکی از دوستانم شنیدم که کمپ غلامرضا سالاری به گرمخانه تبدیل شده است. باور نمیکردم ولی آمدم و دیدم که اینجا با رفتار مناسبی با ما برخورد میکنند. از اینکه اینجا سرپناه برای ما شده است خوشحالم. من هم به دوستانم توصیه میکنم به اینجا مراجعه کنند ولی واقعیت این است که آنها بسیار میترسند.
کارتنخواب دیگری که تازه به جمع ما پیوسته میگوید: از آنجا که در گذشته در کمپها خدمتگزاران رفتار نامناسبی با معتادان داشتند این افراد تصور میکنند گرمخانهها نیز همین شرایط را دارند و صبح به اجبار در گرمخانه نگهداری میشوند و نمیتوانند خارج شوند. من چهار شب است که به اینجا میآیم و بسیار از اینجا راضی هستم.
به سراغ مردی بلند قامتی که در گوشهای نشسته و آرام به ما نگاه میکند، میروم. ۳۲ سال دارد اما گذر روزگار و اعتیاد از او مردی ۴۰ ساله ساخته است. میگوید: چهار سال است که از خانوادهام جدا شدهام. دوستانم به من اطلاع دادند که اینجا خوابگاه شده و من هم از روز اول راهاندازی خوابگاه شبها به اینجا میآیم.
در بازدید از گرمخانه چشمم به آشپزخانه میافتد.از آشپز در مورد شام میپرسم. او میگوید: در اینجا از ظروف یکبار مصرف استفاده میشود و هر شب علاوهبر وعده اصلی غذا، سوپ هم توزیع میشود.
شریفی، معاون فرهنگی شهرداری منطقه پنج مشهد هم که در گرمخانه حضور دارد، در گفتوگو با ایسنا اظهار میکند: ظرفیت این گرمخانه ۳۵ نفر بوده و میانگین حضور افراد در اینجا ۲۵ نفر است. این گرمخانه از غروب آفتاب شروع به فعالیت میکند، ولی اصولا افراد از ۸ شب به بعد به گرمخانه مراجعه میکنند. امشب نیز خودروی ون به دنبال این افراد رفته و کارتنخوابهای قدیمی نیز افراد جدیدی را شناسایی کرده و به اینجا آوردند. امکانات زیادی از جمله وسایل اصلاح، حوله یکبارمصرف، وسایل ضدعفونی کننده و لباسگرم به این افراد داده میشود. ما این لباسها را به خود افراد تحویل میدهیم تا در شبهای آینده نیز که به اینجا مراجعه میکنند از آنها استفاده کنند.
وی در مورد غربالگری افراد برای بیماری کووید- ۱۹ میگوید: در اصل این افراد در ابتدای ورود باید لباسهایشان را تحویل دهند، تبسنجی شده و مستقیما به حمام رفته و بعد وارد گرمخانه شوند. از هفته آینده نیز پزشکی برای خدمترسانی به ین افراد در اینجا حضور خواهد داشت.
گرمخانه کمکم در حال شلوغ شدن است که ما از آن خارج میشویم و به سمت گرمخانهای که در بلوار حر مشهد قرار دارد، میرویم. همزمان با خروج ما از گرمخانه، جمعیت نسبتا زیادی که قبل از ما همراه با شورای اجتماعی محلات و خیرین برای بازدید آمده بودند نیز خارج میشوند.
گرمخانه بلوار حر، چندین محل برای اسکان کارتنخوابها دارد. وارد یکی از بخشها که ظرفیتش تکمیل شده است، میشوم. بر خلاف گرمخانه قبلی جمعیت زیادی از کارتنخوابها به گرمخانه مراجعه کردهاند ولی خبری از رعایت فاصلهگذاری اجتماعی نیست و مواد ضدعفونی در ورودی دیده نمیشود. بعضی از کارتنخوابها ماسک دارند ولی برخی فاقد ماسک هستند. تختها در کنار هم چیده شدهاند. افرادی در حال استراحتاند. بعضیها هم استحمام کردهاند و در حال نوشیدن چای در لیوان یکبار مصرف هستند.
به سراغ جمعیت میروم. مرد ۶۷ سالهای میگوید: ۱۰ سال است که از خانودهام جدا شدهام و دو سال است که ترک کردهام. تصادف کردهام و ۸۵ درصد شکستگی دارم. من از گذشته اینجا را میشناختم زیرا اینجا قبلا کمپ بوده است. به خاطر این مشکلات و شکستگیها نمیتوانم کار خاصی انجام دهم و بعد سالها کار کردن و ۲۹ سال رانندگی بیمه به من تعلق نگرفته است.
در حال مصاحبه هستم که یکی از کارتنخوابها که محاسن بلند سفیدی دارد، رو به من داد میزند: لطفا از مسئولین بخواهید در روزهای برفی و سرد ما را از گرمخانه بیرون نکنند. ما مریض میشویم. اگر صدای ما را به جایی نمیرسانید بیخود به گرمخانه مراجعه نکنید.
رضا هم در حالی که ماسک زده و از بقیه جدا نشسته، میگوید: من ۲۴ سال دارم. تا دوم راهنمایی درس خوانده ام. پدر و مادر من از هم جدا شدهاند و جایی را ندارم. یکی از دوستانم شبها به اینجا میآمد و اینجا را به من معرفی کرد. یک هفته است اینجا میآیم. صبحها ضایعات جمع میکنم و دوست دارم از این وضعیت نجات پیدا کنم.
کارتنخواب دیگری که در حال نوشیدن چای است، میگوید: قبلا مکانیک بودم ولی معتاد شدم. فرزندانم مرا ترک و از خانه بیرون کردند. زندگیام را از دست دادم. تا چند وقت قبل کارگر آشپزخانه بودم و ظرف میشستم و شبها هم همانجا میخوابیدم. با آمدن کرونا بیکار شدم و کاری از دستم برنمیآمد. مجبور بودم در خیابانها بخوابم ولی با اینجا آشنا شدم و مدتی است شبها به اینجا میآیم.
مرد میانسالی که پایش مجروح است نیز با اشاره به اینکه «در روزهای برفی جایی را ندارم و مجبورم از سرما در اتوبوسها بنشینم و آواره باشم»، میگوید: قبلا در بازیافت کار میکردم ولی چند وقتی است تصادف کردهام و باید درمان شوم و جایی را نداشتم. خدمات اینجا خوب است.
یکی از کارتنخوابها که به شدت از وجود پلاتین در پایش رنج میبرد و نیازمند ویلچر است، از من میخواهد برای او ویلچر ببرم. در هنگام صحبت با این کارتنخواب، مسئولین گرمخانه به ما اطلاع میدهند که فردی مشکوک به کرونا بوده و او را برای بررسی از گرمخانه خارج کردند و ما نیز باید از گرمخانه خارج شویم.
قبل خروج از گرمخانه با برزو، مسئول گرمخانه حر ۹۰ مصاحبه میکنم. او اظهار میکند: افراد از عصر ساعت ۶ تا ۱۲ شب پذیرش میشوند. در بدو ورود لباسها و وسایلشان را تحویل میدهند و لباس مرتب تحویل میگیرند. در اینجا به افراد ماسک داده میدهیم. ضدعفونی دستها نیز انجام میشود ولی تبسنجی صورت نمیگیرد.
وی ادامه میدهد: امشب ۴۳ نفر پذیرش داشتهایم ولی در شبهای گذشته تا ۶۰ نفر هم پذیرش کردهایم. افراد صبحها بعد از صرف صبحانه از گرمخانه خارج میشوند، زیرا مسئولیت آنها با ما نیست. اگر افراد زیادی در اینجا بمانند تمیز کردن و ضدعفونی کردن گرمخانه با مشکل مواجه میشود.
برزو تاکید میکند: اینجا پذیرش زنان را در بخش جداگانه داریم اما امشب مراجعهکننده خانمی نداشتهایم. ما کمبود لباس گرم داریم. اگرچه در این مدت لباس گرم به اینجا داده شده اما باز هم کمبود داریم. غذای افراد نیز بر طبق دستور غذایی و لیستی که هفته به هفته به ما داده میشود، است.
امسال برای ساماندهی کارتنخوابها و معتادان متجاهر در مشهد ۱۲ گرمخانه در نظر گرفته شده که از این تعداد تا امروز هشت گرمخانه ثابت و دو گرمخانه سیار در حال خدماتدهی هستند وبه تازگی نیز گرمخانه فتاح در بلوار شهید میرزایی افتتاح شده است. از این تعداد گرمخانه دو عدد مربوط به زنان است و بقیه به آقایان اختصاص دارد. بر اساس آمارهای ارائه شده این گرمخانهها تا ۵ دی ماه سال جاری ۴۵۰۰ نفرشب پذیرش داشتهاند.