"دانیل دپتریس" تحلیلگر دفاعی نشریه "دفنس پریوریتیس" و "واشنگتن اگزماینر" با نگارش مقالهای در نشریه "دفنس پریوریتیس" سیاست فشارحداکثری ترامپ علیه ایران را یک سیاست نادرست و شکست خورده توصیف کرد و به دولت بایدن توصیه کرد سیاست جدیدی را در قبال ایران پیش بگیرد.
به گزارش عصرایران، در این مطلب با اشاره به اینکه ایران بدون تسلیم شدن، سیاست فشارحداکثری ترامپ را پشت سرگذاشت، آمده است:
رئیس جمهوری بعدی ایالات متحده در یکی از ناایمن ترین شرایط روابط دوجانبه واشنگتن- تهران وارد کاخ سفید خواهد شد. تنشها از زمانی که دو کشور تقریبا در ژانویه گذشته (ترور شهید سلیمانی به فرمان ترامپ) وارد یک جنگ متعارف شدند، اندکی کاهش یافته است.
با شرایط پرتنش کنونی پرسش دولت بعدی ایالات متحده کمتر در مورد این است که آیا میتواند روابط با ایران را به طور چشمگیری بهبود دهد یا نه بلکه دولت بعدی بیشتر به دنبال این خواهد بود که چه روشهایی وجود دارد که اطمینان حاصل شود تنش بین دو کشور مدیریت شده و به یک درگیری منجر نشود.
دولت ترامپ از پایان تحریم تسلیحاتی ایران در شورای امنیت سازمان ملل برای تشدید کارزار "فشار حداکثری" علیه ایران استفاده كرده است. در تاریخ 29 اکتبر، وزارت دادگستری آمریکا 1.1 میلیون بشکه نفت خام ایران را که در دریای آزاد کشف و ضبط شده بود به قیمت تقریبی 40 میلیون دلار فروخت. سه روز قبل، وزارت خزانهداری ایالات متحده وزارت نفت ایران و شرکت ملی نفت ایران را تحت قوانین ضدتروریستی آمریکا دوباره مورد تحریمهای جدید قرار داد.
با وجود همه این تحریمها ایران تاکنون تسلیم نشده و بعید است در آینده با تشدید تحریمها تسلیم شود. سیاست فشارحداکثری آمریکا در 3 سال گذشته در تحقق اهدافی که مدافعانش ادعا کردهاند به گونهای غیرقابل انکار ناکام مانده و فقط احتمال وقوع یک جنگ احمقانه را بیشتر کرده است. ایران هیچ علاقهای به بازگشت به مذاکرات با ایالات متحده نشان نداده است.
سیاست فشار حداکثری که به طور رسمی از ماه مه 2018 اعلام و اعمال شد، از همان ابتدا مبتنی بر مفروضات نادرستی شکل گرفت که واقعگرایان سیاست خارجی در آن زمان برجسته میکردند.
ترامپ صدور فرمان اجرایی خروج یکجانبه آمریکا از برجام را به خبرنگاران در کاخ سفید نشان می دهد/ 8 مه 2018/ گتی ایمجز
این استراتژی مبتنی بر این باور بود که تحریم اقتصاد ایران برای ایالات متحده امری نسبتاً سریع و بدون دردسر خواهد بود. این ادعا وجود داشت که هدف قرار دادن بخشهای عمده صادراتی تهران، ترساندن مصرف کنندگان نفت ایران و مسدود کردن ذخایر ارزی خارجی ایران، رهبر ایران را در مواضع خود متزلزل کرده و وادار به صدور فرمان مذاکرات جدید با آمریکا خواهد کرد. فرض بر این بود که رهبران ایران غرور خود را میبلعند و برای حفظ قدرت و موقعیت خود وارد مذاکرات جدید با دولت ترامپ میشوند و در نهایت تسلیم خواستههای واشنگتن میشوند.
اما مدافعان فشار حداکثری توانایی ایران برای مقاومت در برابر اقدامات تحریمی آمریكا و حتی توان مقابله به مثل تهران با فشارهای واشنگتن را نادیده گرفتند.
همزمانی که بانکهای خارجی از بازار ایران رانده میشدند، ارزش ریال ایران کاهش مییافت و صادرات نفت ایران بیش از 90 درصد کاهش یافت، دولت ایران اورانیوم بیشتری غنی میکرد و رفتارهای تهاجمی بیشتری را انجام میداد. ایران با بهرهگیری از یک شبکه نیابتی که بیش از یک دهه بر آن سوار بود، از وجود شبهنظامیان شیعه در عراق استفاده کرد تا سربازان آمریکایی را با خمپاره و موشک لگدمال کند.
رهبر ایران که پیشتر نسبت به نیات آمریکا به شدت مشکوک بود اکنون حتی بیشتر از گذشته بر اعتقاد خود راسخ است که دیپلماسی با واشنگتن در بهترین حالت "اتلاف وقت" و در بدترین حالت یک توطئه شوم برای سرنگونی جمهوری اسلامی است. نفوذ اعتدال گرایان درون سیستم سیاسی در ایران هم تضعیف و از بین رفته است.
استراتژی دولت ترامپ در مورد ایران همچنین دهها هزار سرباز آمریکایی مستقر در منطقه را در معرض خطر قرار داده است. اگر هدف از کشتن (ترور) ژنرال ایرانی "قاسم سلیمانی" در اوایل سال جاری "بازگرداندن بازدارندگی" بود، این عمل کاملاً برعکس عمل کرده است. گروههای شبهنظامی شیعه دوست ایران در عراق آنقدر موشک به سمت پرسنل آمریکایی شلیک کردهاند که وزیر امور خارجه "مایک پمپئو" اخیرا تهدید کرد که در صورت عدم اقدام نیروهای امنیتی عراق، سفارت آمریکا در بغداد را تعطیل خواهد کرد.
همه اینها در حالی اتفاق میافتد که چین، رقیب اصلی واشنگتن، از تحریمهای ایالات متحده به نفع خود استفاده میکند و فرصتطلبانه مشارکت استراتژیک و اقتصادی خود را با ایران افزایش میدهد و مقامات ایرانی که از کوچکترین معاملات تجاری با غرب محروم شدهاند، چارهای جز پذیرش روابط نزدیکتر با پکن ندارند.
به طور خلاصه، سیاست فشار حداکثری کانالهای دیپلماسی بین دو کشور را تخریب کرده و ایالات متحده و ایران را به فاجعه درگیری نظامی نزدیک کرده و برای چین دسترسی آسانتر به اقتصاد ایران را تسهیل کرده است. سیاست فشار حداکثری در کلیت خودش سیاستی پرخطر و بدون دستاورد بوده است.
راهپیمایی سالگرد انقلاب اسلامی در تهران/ 22 بهمن 1398/ عکس: ابراهیم نوروزی؛ آسوشیتدپرس
آیا ایالات متحده میتواند اوضاع را برگرداند؟ جو بایدن رییس جمهوری منتخب و معاون سابق رییس جمهوری آمریکا در سپتامبر گذشته نوشت كه این دقیقاً همان چیزی است كه او امیدوار است با تأكید مجدد بر روش دیپلماتیک انجام دهد. ترامپ نیز علیرغم سخنان تند و تیز خود همواره به طور کامل دیپلماسی را از نظر دورنداشته و مدام بر طبل مذاکره با ایران میکوبید. به نظر میرسد هر دو متوجه شدهاند كه مردم آمریكا خواهان هیچ جنگ جدیدی در خاورمیانه نیستند و سیاست مهار نه تنها از نظر استراتژیك موثرثر است بلكه توسط مردم نیز پشتیبانی میشود.
دولت بعدی ایالات متحده باید مسیر متفاوتی را با ایران طی کند. اولین قدم، کاستن از تنشهای تجمیع شده بین دو کشور طی سه سال گذشته است. اگر تهران دست از هدفگیری آمریکاییها در منطقه بردارد و به انطباق کامل با توافق هستهای (برجام) بازگردد، ایالات متحده باید تمایل خود را برای لغو تحریمها علیه اقتصاد ایران نشان دهد و همزمان گفتگوهایی بین ایران و کشورهای همسایه منطقه برای کاهش اختلافات و رفع تنش صورت بگیرد.
واشنگتن و تهران همچنین باید گفتگوهایی را در مورد روشهای همکاری عملی دو کشور در زمینه منافع مشترک آغاز کنند. کلید آغاز این همکاری میتواند از مبارزه مشترک دو کشور با ویروس کرونا باشد.
زمانی که یک استراتژی بیش از منافع خود آسیب میرساند باید سیاست خارجی محتاطانهای در پیش گرفت و بر این اساس تجدید نظر در سیاست فشارحداکثری باید در صدر اولویت دولت بعدی آمریکا در قبال ایران قرار بگیرد.