عصرایران؛ احسان محمدی- خبر سرقت گردنبند علی دایی و انتشار فیلم آن با واکنشهای مختلفی همراه شد. زورگیری، کیفقاپی، جیببری و کفزنی مثل نفس کشیدن یا مبتلا شدن به کرونا به اتفاقات معمول و روزمره تبدیل شدهاند، اما عنصر «شهرت» باعث شد این خبر به ویژه در فضای مجازی برای عده کثیری اهمیت پیدا کند.
سارق به سرعت پیدا شد و بعد از دستگیری گفت که به دلیل مصرف مواد تشخیص نداده است که قربانی علی دایی است.
قاعدتاً این خبر باید با خودش خوشحالی و احساس امنیت همراه بیاورد. اینکه پلیس با سرعت و قاطعیت دو زورگیری را که حتی در فیلم منتشره چهرهشان مشخص نیست دستگیر کرده است، اما واکنشها در فضای مجازی عموماً منفی بود.
- ماجرای دزدی گردنبند علی دایی و گوشی دختر قاسمخانی این پیام رو به دزدها میده که برید سراغ مردم عادی! سراغ سلبریتیها بیایید زود میگیریمتون!
- دزد گردنبند علی دایی رو کمتر از ۴۸ ساعت پیدا کردن بعد همسایمونو خونه زندگیشو بردن پلیس بهش میگه حتمن کار یکی از آشناها تونه!
- سارقین گردنبند علی دایی ظرف چندروز دستگیر شدند؛اما سارقین منزل من که چند ماه پیش طلا و جواهر و ساعت از ما دزدیدند و اتاق کار من رو در هم نوردیدند و در دوربین ها هم صورتشون به طور کامل نمایانه و اثر انگشت هم پیدا کردیم، هنوز پیدا نشدند! ظاهرا برای کشف سارق هم خودی و نخودی داریم!
- کاش زندگی من هم به اندازهی گردنبند علیدایی اهمیت داشت!
حالا «گردنبند علی دایی» هم به یک نشانه تبدیل شده است. هم سرقت آن غافلگیرکننده بود، هم قیمت 250 میلیون تومانیاش و هم دستگیر شدن سارقان!
طبیعی است پیگیری پرونده کسی که شهرت بینالمللی داشته باشد و افکار عمومی مشتاق کسب اخبار در خصوص آن هستند، برای پلیس اهمیت داشته باشد و دستگیری مجرمان احترام و اعتبار به همراه بیاورد. کسی با سارقان همدلی نمیکند، آنها حتماً به جز علی دایی که با قامت 192 سانتیمتری و وزن بالای 100 کیلو سوژۀ دشواری بوده، قربانیان ضعیفتر را هم بلعیدهاند که کسی حتی اسمشان را نمیداند و حتماً از نظر شرایط اقتصادی قابل قیاس با ستارۀ پیشین تیم ملی نیستند که اتفاقاً هم صاحب کسب و کار است و هم دستی بخشنده دارد.
گناه علی دایی هم نیست که سارقانِ او را دستگیر کردهاند. ماجرا اما «احساس تبعیض» است. اینکه برخی از مردم احساس کردهاند که پلیس اگر «اراده» کند میتواند سارقان اموال آنها را هم پیدا کند اما چون شهرت ندارند و در رسانهها کسی پیگیر پروندهشان نیست، ماجرایشان را جدی نمیگیرند و پرونده خاک میخورد.
پلیس آگاهی هم دفاعیات خودش را دارد. به دلیل مشکلات اقتصادی در کشور تعداد سرقتهای خُرد افزایش یافته و نکته عجیبتر اینکه سردار لطفی رئیس پلیس آگاهی تهران مرداد امسال درباره سرقت اولیها گفت «در سه ماهه اخیر بیش از ۵۰ درصد دستگیرشدگان برای بار اول مرتکب جرم شده بودند و این نشان میدهد که این اتفاقات بیتاثیر از شرایط روز نباشد».
امکانات و نفرات پلیس آگاهی برای رسیدگی به انبوه مجرمان کفایت نمیکند اما برای مال باختهای که زندگیاش را سارقان بردهاند این سخنان قانعکننده نیست و اعلام خبر دستگیری سارقان گردنبند علی دایی بیش از آنکه به او احساس امید بدهد که پلیس سارقان اموالش را پیدا خواهند کرد، به این فکر میکند که چون نام و شهرتی ندارد، پروندهاش را جدی نمیگیرند.
گناه این احساس تبعیض به گردن پلیس نیست، معمولیها سالهاست در اداره و بانک و خیابان و خط ویژه و صف ... میبینند که آقازادهها، نورچشمیها، سلبریتیها، خودیها و شهروندهای درجه یک از امتیازات ویژهای برخوردارند. وقتی این احساس نهادینه شد آنوقت نقدهای تند از راه میرسد و حتی اگر کسی دهها مثال از چهرههای مشهور بیاورد که هرگز سارقان اموال و حتی قاتلان آنها پیدا نشدند کسی گوشش بدهکار نیست و مثال علی دایی را روی میز میگذارد و میگوید: ببین! ما واسه کسی مهم نیستیم، ما فراموششدگانیم!