کیفیت پایین:
کیفیت خوب:
عصر ایران؛ محسن ظهوری ـ تصور رایج درباره یک تاج سلطنتی، تاجی است کنگرهدار که از نقشهای قدیمی مانده. تصوری که مختص ایرانیان هم نیست، در بسیاری از نقاط جهان، تاج شاه را به این شکل دیدهاند. مثلا در اروپای قرون وسطا و تاجی که بر سر «ریچارد دوم» پادشاه انگلستان بود یا آنکه پادشاه آلمان و امپراتور روم «هاینریش ششم» بر سر میگذاشت.
اما آنچه صفویان هم بر سر گذاشتند، تاج است؛ تقریبا شبیه به تاج شاهان عثمانی و دستار خلفای اموی، اما مختص شاهان این سلسله در ایران؛ چیزی متفاوت با تاجهایی که شاهان سلسلههای گوناگون در طول تاریخ این سرزمین بر سر گذاشتهاند. داستان این تاج را در این قسمت از «ایران به روایت آثار» میبینید.
«ایران به روایت آثار» مجموعه گزارشی ویدئویی است که هر هفته شنبهها و سهشنبهها در عصر ایران منتشر میشود. قسمت سی و چهارم این مجموعه را میتوانید روز شنبه ۱۰ آبان ببینید.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
در قسمت قبل منتشر شد:
ایران به روایت آثار؛ قسمت سی و دوم: خط جیرفت
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فردوسی نخستین کسی را که در فلات ایران تاج بر سر گذاشت، کیومرث میداند:
«چنین گفت کآیین تخت و کلاه / کیومرث آورد و او بود شاه»
این کلاه که فردوسی آن را در بیت خود آورده، کلاه شاهی یا همان تاج است. وقتی نوبت از کیومرث به هوشنگ میرسد خود کلمه تاج را هم به کار میبرد:
«جهاندار هوشنگ با رای و داد / به جای نیا تاج بر سر نهاد»
تاج را در قدیم «اَفْسَر»، «گَرْزَن»، «دیهیم» و «پَساک» هم گفتهاند. سرپوشی مخصوص شاهان و حکما که قدمت دیرینهای هم دارد. تاج در تاریخ فلات ایران تغییرات زیادی کرده؛ مثلا آنچه در نقشبرجسته پنجهزارساله «آنوبانینی» در شهر «سرپلذهاب»، بر سر شاه قوم «لولوبی» میبینیم، شبیه به تاج «حمورابی» شاه بابِل که در برابر «مردوک» خدای باستانی ایستاده.
گرچه حاکم یا شاهی که نقشش را روی درفش ۴۵۰۰ ساله منطقه شهداد یافتهایم، تاجی بر سر ندارد، اما بخشهایی از یک نقشبرجسته عیلامی در محوطه «نقشرستم» به جامانده که روی آن تاجی کنگرهدار را بر سر ملکهای میبینیم. بر اساس گفته مورخان و پژوهشگران، شاهان ماد هم از این تاجهای کنگرهدار استفاده میکردند؛ تاجی که در دوره هخامنشی جزو جداییناپذیر سلطنت آنان شد.
در بیستون شبیه همین تاج را بر سر «داریوش اول» هم میبینیم. روی سکههایشان هم شاهجنگاور با این تاج ترسیم شده. همچون اشکانیان که گرچه در سکههای شاهان اولشان بندی بسته شده دور سرشان میبینیم، اما به مرور نیمتاجی بر سرشان ظاهر میشود.
از شاهان ساسانی نقوش بیشتری به جا مانده؛ با تاجهای متنوعی به سر که میتوان با شکل تاج آنها، شاهان این سلسله را شناخت. بعد از ورود اسلام به ایران و شکلگیری دوباره نخستین سلسلههای ایرانی در نقاط مختلف فلات ایران، دوباره شاهان کمکم تاج بر سر گذاشتند. گرچه قبلش این تاج به مزاج خلفای عرب هم خوش آمده بود.
در یک مدالیون با نقش «عضدالدوله دیلمی» از امرای آلبویه، تاجی را بر سر شاه میبینیم که بیشباهت با تاج شاهان باستانی ایران نیست. شبیه آن را در سلسلههای دیگر هم میبینیم. اینجا بر سر «سلطان سنجر» سلجوقی، یا بر سر «اَباقا خان» شاه ایلخانی. اما نوبت به صفویه که رسید، ماجرا تغییر کرد؛ وقتی «شیخحیدر» پدر بنیانگذار سلسله صفویه یعنی «شاه اسماعیل اول»، کلاه قزلباش را بهعنوان نشانه طریقت صفوی رواج داد.
قزلباشها گروهی از شیعیان آذربایجان بودند که در به قدرت رسیدن سلسله صفوی نقش اصلی را بازی کردند. سربازانی که بعدها ارتش صفویه را شکل دادند و کلاه نوک تیز قرمز رنگشان با نوار سفیدی که به دورش میبستند، شد نماد و نشانه صفویان. اما سرپوش بیتزئین که تاج نمیشود؛ پس شاهان صفوی این کلاه را به جقهای آراستند تا مخصوص پادشاه شود. کلاهی که به آن «تاج سعادت» لقب دادند.
تاج تا پیش از صفویه، بهخصوص در دوره پیش از اسلام همیشه فقط و فقط برای پادشاه بود و کسی جز او نمیتوانست چنین سرپوشی بر سر بگذارد. اما در دوره صفویه، این رویه هم تغییر کرد؛ تاج قزلباش که کمکم به صورت دستاری ساده با کمی تزئین درآمده بود، نشانه وفاداری به حکومت بود. حاکمان مختلف این تاج را بر میگذاشتند تا نشان دهند که با پادشاه صفوی پیمان بستهاند. برای همین هم در نقشهای بهجا مانده، سرپوش درباریان را هم شبیه شاه میبینیم.
حالا آنها لباسی متفاوت با مردم داشتند که نشان از درباری بودن شان داشت. دستاری بر سر و ردایی بر تن که مختص آنها بود. تاجی که هر شاهی آن را تابع سلیقه خود کمی تغییر میداد؛ «شاه اسماعیل اول» پارچه دور آن را بزرگتر و نوکش را کوتاهتر کرد. «شاه طهماسب یکم» دوباره نوک تیز آن را بیشتر کرد و جواهر و پرهای رنگین به آن فزود و «شاه عباس اول» آن را به چهار انگشت رساند که عموما از لابهلای دستار دورتادورش دیده نمیشود. «شاه سلطان حسین» هم که از آخرین شاهان این سلسله است، تاج صفوی را آنقدر تغییر داد و با جواهرات آراست که دیگر شبیه به کلاه قزلباش نبود؛ دستاری بود پیچیده دور سر با تزئینات بسیار.
با همه این تغییرات، این سرپوش نه فقط نماد شاهان، که نماد شیعیان بود. کارکرد سیاسی و دینی مهمی داشت و حتی از آن به عنوان تاج نام نبردهاند. این را «ژان باپتیست تاورینه» جهانگرد فرانسوی هم که شاهد تاجگذاری «شاه صفی یکم» و «شاه عباس دوم» بوده در کتاب خود آورده:
«به هیچوجه به تاج شبیه نیست؛ حتی ایرانیها هم به آن کلاه اسم تاج نمینهند. من هم ابدا از تاج و تاجگذاری ذکری نکردم.»
هرچه بود با پایان سلسله صفوی نادر دوباره تاجی به شبیه قدما بر سر گذاشت و آن را مرسوم کرد، گرچه زندیان، قاجاریان و پهلوی هر یک به شیوه خود تاجهای گوناگونی را استفاده کردند، اما همچنان تاج صفوی در تاریخ ایران منحصربهفرد باقی ماند. تاجی که نشانهای از یک آئین و طریقت بود، نه صرفا کلاهی مخصوص پادشاه.
بهترین بخش عصر ایران همینه
لطفا برای معرفی و روایت تاریخ ایران از موسیقی ایرانی استفاده کنید