در حالی که روسیه دارد تلاش میکند تا آتشبس هفته پیش بین جمهوری آذربایجان و ارمنستان ادامه پیدا کند، منطقه قرهباغ مجددا صحنه درگیریهای شدید بوده است.
به گزارش عصرایران به نقل از بیبیسی، جمهوری آذربایجان میگوید چند مقر موشکی را در داخل ارمنستان منهدم کرده است و ادعا میکند از آنها برای حمله به مناطق غیرنظامی استفاده میشد. رئیسجمهوری این کشور نیز گفته است که عملیاتهای نظامی ادامه دارد.
طبق قوانین بینالمللی، منطقه قرهباغ بخشی از خاک جمهوری آذربایجان است، اما ارمنیها بر آن تسلط دارند.
اورلا گوئرین و استیو روزنبرگ، خبرنگاران بیبیسی، از دو طرف این درگیری گزارش میدهند.
خیابان سرسبز اصلی گنجه، دومین شهر بزرگ آذربایجان، غرق در نور صبحگاهی بود و پوشیده از شیشه. تعدادی ساختمان مسکونی پشت این خیابان مثل قوطی کنسرو از وسط پاره شده بودند.
گنجه ۱۰۰ کیلومتر با خط مقدم فاصله دارد، اما این فاصله در روز یکشنبه - نخستین روز آتشبس شکننده - به اندازه کافی زیاد نبود.
جمهوری آذربایجان ارمنستان را متهم کرد که یک منطقه غیرنظامی گنجه را با موشک بالستیک هدف قرار داده است. ارمنستان هم باکو را به گلولهباران غیرنظامیان متهم کرد.
وقتی با نوشابه حیدروا روبهرو شدیم، روسری به سر داشت و دمپایی به پا، و روی لباس خوابش یک جلیقه پوشیده بود. دستهای این زن ۶۰ ساله از شدت شوک شل شده بود. به ما گفت "همین طوری فرار کردم، با همان لباسی که تنم بود. واقعا قسر در رفتیم. وحشتناک بود."
از بین آوار به طرف خانه آسیبدیده او رفتیم و اتاقی را که نوههایش در آن خوابیده بودند پیدا کردیم. جراحاتشان سطحی بود. اما این درگیری دهها ساله حالا دارد نسلی دیگر را هم از هر دو طرف زخمی میکند - روندی که بعضا مثل تصویر آینهای است.
او میگوید "ارمنیها باید بدون درگیری منطقه را ترک کنند. ما جنگ نمیخواهیم. فقط میخواهیم وطنمان را آزاد کنیم."
مردم اینجا به قرهباغ مثل تکه گمشدهای از سرزمین خود نگاه میکنند. این موضع نه تنها ریشه در اعتقاد راسخ مردم دارد، بلکه یک روایت ملی تکراری است که از طرف جامعه جهانی نیز حمایت میشود.
اختیار رسولف ۲۲ ساله هرگز پا در این منطقه کوهستانی مورد مناقشه نگذاشته است. اما این پسر خوشتیپ که صورتش را با تیغ تراشیده است میگوید که حاضر است جانش را فدای پس گرفتن آن کند. وقتی در باکو با او دیدار کردیم، تازه برای جنگیدن نامنویسی کرده بود.
او خیلی جدی گفت "من آمادهام که با خون و جانم برای ملت و وطنم بجنگم. پدرم، مادرم، و پدربزرگم در آن منطقه زندگی میکردند. برادرم همین الان در جبهه است."
مجموعه مسکونی محل زندگی اختیار وضع خوبی ندارد و بسیاری از خانوادههای ساکن در آن در جریان جنگ اوایل دهه ۱۹۹۰ از قرهباغ و نواحی اطرافش گریخته بودند. او با خاطرات سرزمینی از دست رفته، جنایت و دشمنی تاریخی با ارمنستان بزرگ شده است. تا مغز استخوانش رفته است. خیلیها در اینجا چنین حالی دارند.
به گفته او "قرهباغ آذربایجان است. ارمنستانیها به آنجا آمدند و کارهای خیلی بدی با ملت ما کردند. البته من خودم ندیدم، ولی چیزهای زیادی دربارهاش شنیدهام."
او در عین حال گفت که با تمام صحبتهای الهام علیاف، رئیسجمهوری آذربایجان، موافق است. این کشور به شدت تحت کنترل است و ریاستجمهوری آن از پدر به پسر رسید. در اینجا از این حرفها زیاد میشنوید.
جنگ قرهباغ
یکی از همسایههای اختیار با سرعت پیش ما آمد تا کارت پایان خدمت خود را به من نشان دهد. آصف حقوردیف که در حال از دست دادن موهایش است و جنبوجوش زیادی دارد در جنگ اول قرهباغ جنگیده بود.
او میگوید "۵۱ سال دارم و آمادهام که برای کشورم بمیرم. پسرم را به جبهه فرستادم و او حالا دارد در مرز میجنگد. حتی اگر خانوادهام بمیرند، حتی اگر همه بمیرند، ما حاضر نیستیم حتی یک وجب از خاکمان را تسلیم کنیم."
در شهر ترتر هم که نزدیک خط مقدم است مادربزرگی همین حرفها را میزد. با وجود گلولهباران مداوم، آیبنیز جعفروا حاضر نشد از آنجا برود و صرفا به زیرزمین نقل مکان کرد. او و چند عضو خانوادهاش را در پناهگاهی موقت پیدا کردیم، از جمله نوه شش ماههاش.
با لبخند به من گفت "ما ۲۸ سال است که منتظر این لحظه بودهایم. این اتفاقات خیلی هیجانانگیز است. پسرم و دخترم دارند در خط مقدم میجنگند. ما در این پناهگاه ماندهایم تا روز پیروزی برسد و به سرزمینمان برویم."
به نظر اکثر مردم آتشبس فعلی دوام پیدا نخواهد کرد. سربازانشان تا امروز بخشی از قسمتهای قرهباغ را تصرف کردهاند. سالها است که برای پیروز انتظار میکشند و از رئیسجمهورشان انتظار دارند که همین مسیر را ادامه دهد.
در تپههای مشرف به استپاناکرت، آشوت آقاجانیان من را به داخل خانهاش دعوت میکند. یا حداقل چیزی که از آن باقی مانده است.
اتاق نشیمن پر از شیشه شکسته است و بخشهایی از سقف روی زمین ریخته است. ترکش کاناپه جدیدش را پاره پاره کرده است. آشپزخانه و حمام خانه نیز کاملا منهدم شده است.
خانه آشوت مورد اصابت موشک دوربردی قرار گرفت که به اعتقاد او از جمهوری آذربایجان پرتاب شده بود. ما تکههای آن را در حیاط خانه پیدا کردیم. او میگوید زمان این حمله بعد از اعلام رسمی آتشبس بود. خوشبختانه، آشوت و پسرش در آن لحظه در زیرزمین بودند. همین جانشان را نجات داد. اما خانهای که آشوت با دستان خودش ساخته بود حالا به ویرانه تبدیل شده است.
از آشوت میپرسم که به نظرش ارمنستانیها و آذربایجانیها میتوانند روزی با صلح و آرامش در کنار هم زندگی کنند؟ سرش را تکان میدهد و میگوید "هرگز".
آژیر حمله هوایی روزی چند بار در استپاناکرت به گوش میرسد و ساکنان به سرعت پناه میگیرند. سرگی آوانسیان در پناهگاه محلش در زیرزمین ساختمانش بود که صدای انفجار مهیبی بلند شد.
او تعریف میکند که "کل ساختمان لرزید." وقتی از زیرزمین بیرون آمد با سوراخی عظیم در چند متری خانهاش روبهرو شد. ساختمان روبهرو کاملا ویران شده بود. انفجار چنان قوی بود که تکههایی از خیابان به آسمان پرتاب شده بود.
یک تکه بزرگ آسفالت روی سقف ساختمان سرگی افتاد. او ترکیه، متحد اصلی جمهوری آذربایجان، را متهم میکند که بر آتش جنگ میدمد و خواهان ادامه خشونتها است. برای همین خیلیها در قرهباغ دوست دارند که روسیه علنا طرف ارمنستان را بگیرد و از آن حمایت نظامی کند. اما سرگی معتقد است که چنین نخواهد شد.
او میگوید "پوتین قبلا برایم شخص محترمی بود، اما خیلی وقت است که ما را فروخته است. او با ترکیه مراوده دارد. دارد برایشان یک نیروگاه اتمی میسازد. چیزی که پوتین باید بفهمد این است که اگر ما نابود شویم، کل قفقاز و جنوب روسیه تحت حاکمیت ترکیه قرار خواهد گرفت. اگر ما بمیریم، روسیه نیز خواهد مرد."
اکثریت ارمنی ساکن قرهباغ - یا به قول ارمنیها "آرتساخ" - نسل در نسل در این منطقه زندگی کردهاند و اینجا خانهاشان بوده است.
اما قرهباغ برای بقیه ارمنیها اهمیت عاطفی و معنوی دارد. در یکی از کافههای استپاناکرت با آرا شانلیان دیدار میکنم. آرا ساکن لس آنجلس است، اما اصلیت ارمنی دارد. وقتی شنید که به قرهباغ حمله شده است، خودش را به سرعت به اینجا رساند تا همبستگی خود را نشان دهد.
آرا به من میگوید "باید میآمدم. باید هر کاری از دستم ساخته است برای سرزمینم و برای مردمم بکنم."
جنگ قرهباغ
از گفتوگوهایی که تا به حال داشتهام معلوم است که احساسات بر همه غلبه کرده است. به نظر میرسد که جایی برای سازش و مصالحه نیست.
رابرت آوتیسیان به من میگوید "بعد از این همه خشونتی که جمهوری آذربایجان در حق آرتساخ کرده است دیگر از نظر اخلاقی حق ندارد که آن را جزئی از خاک خود قلمداد کند." او نماینده دائم قرهباغ در ایالات متحده است، اما من او را در استپاناکرت دیدم.
به او گفتم که هر دو طرف دست به خشونت زدهاند. غیرنظامیان جمهوری آذربایجان در گنجه کشته شدهاند و باکو ارمنستان را مقصر این حمله میداند.
رابرت در پاسخ میگوید "همان روز پنج موشک دوربرد به استپاناکرت اصابت کرد و عدهای مجروح شدند. و چند روز پیش از آن هم همه شهر با حدود ۱۰۰ موشک هدف قرار گرفت. ما هرگز به زیرساختهای غیرنظامی حمله نمیکنیم. گنجه زیرساختهای نظامی داشت."
میگویم ساختمانهای مسکونی گنجه که هدف نظامی نبودند.
پاسخ میدهد "نمیدانم. حرفم را زدم. ما هرگز عمدا مقاصدی را که اهمیت نظامی نداشتهاند هدف نگرفتهایم."