مهدی جم - عصرایران؛ بازاری که همیشه از اول صبح شلوغ است و تا انتهای ظهر این شلوغی ادامه دارد. اما امروز از اول صبح کامل تعطیل بود. نزدیک ساعت 9 صبح چشم اهالی منطقه قدیمی عامری اهواز مات و مبهوت شد. تن آنهایی که حادثه را از نزدیک دیدند از شدت فشار انفجار میلرزید. زمین پر از شیشه و سنگ بود. انگار موشکی کنار بازار افتاده بود. کسی در همان لحظه نمی دانست چه اتفاقی افتاده، عده ای فکر می کردند موشک است. همه هاج و واج بودند.
وقتی به محل حادثه رسیدیم مشخص شد که این انفجار گاز است. انفجاری در یک منازل مسکونی دو طبقه نزدیک بازار قدیمی اهواز رخ داد. موج انفجار به حدی زیاد بود که یک خودروی سبزی فروش را زیر رو کرد؛ مرد سبزی فروش کنار ماشین خود افتاد و جان سپرد. صحنه دلخراشی بود. تعدادی از منازل مجاور و مغازه های اطراف خسارت دیدند. برخی از کسبه بازار که کمی دورتر حادثه بودند بر اثر شدت موج انفجار روی زمین افتاده و زخمی شده بودند. زنان اهالی محل از شدت ترس روی سر خود می زدند، جیغ می زدند و گریه می کردند.
ماشین آتش نشانی بعد از چند دقیقه به محل حادثه رسید. نیروها فورا خود را به منزلی رساندند که انفجار آنجا رخ داده بود. آهن و آوار را کنار می زدند تا حادثه دیدگان را نجات دهند. همه مشغول جستجوی افراد حادثه دیده بودند. جمعیت زیادی آنجا بود و نیروهای امدادی مدام از مردم می خواستند مکان را خلوت کنند. مردم نگران همسایه های خود بودند که ببینند چه اتفاقی برای آنها افتاده. به گفته یکی از مسئولان سازمان آتش نشانی 5 نفر کشته شدند اما برخی خبرها از کشته شدن 6 و یا 7 نفر خبر داده بودند.
رئیس سازمان آتش نشانی اهواز به خبرنگار ایسنا گفته بود: «حادثه در یک منزل دو طبقه سه واحدی رخ داد که منجر به تخریب کامل هر سه واحد شد و بخشی از منزل مجاور نیز آسیب دید. شش مغازه، تعدادی خودرو و غرفههای میوهفروشی اطراف نیز دچار آسیب شدند.» ابراهیم قنبری اما گفت «میزان دقیق خسارت واردشده به بازار و بافت مسکونی و تجاری، مشخص نیست.» رئیس سازمان آتش نشانی این آمار را داد اما اهالی محل می گفتند که بیش از 15 مغازه خسارت دیده اند.
مردمی که دور از حادثه بودند کار را رها کرده و به کمک مغازه ها و منازل خسارت دیده رفته بودند. بر اثر انفجار سنگ های بزرگ پرتاب شده بود و درب خانه روبروی منزل حادثه دیده از جا کنده بود. یکی از اهالی محل جلوی درب منزل خود نشسته بود و با چهره ای پریشان به حال و روزشان نگاه می کرد و گویا به آن فکر می کرد که چگونه از پس این همه مشکلات بر بیاید.
اهالی محل کمر همت را بسته بودند، یک قسمتی از مردم با سنگ جت جا کولر مغازه ای را می بریدند و عده ای وسایل های سالم مغازه را در ماشین می گذاشتند. آنچه که حضوری دیدم تلاشِ اهالی برای یاری رسانی به یکدیگر بود. نه مسئولِ ایمنی حضور داشت و نه امدادرسانی برای کمک به مغازهدارهای آسیب دیده. مسئولان امداد فقط در ساعتهای اولیه برای یافتنِ کشته و مجروحان حضور داشتند. آنچه بود، خرابی و بدبختی بود و بس.