«روزها را نامگذاری کردیم؛ یکی را به اسم ملاصدرا، دیگری را به نام خواجهنصیر و اول شهریور را به اسم ابنسینا. اما به راستی در این نیم قرن در زمینه پژوهش در زمینه بوعلی سینا چه کار کردهایم؟ تصحیح و چاپ انتقادی مجموعه آثار ابنسینا پیشکش، آیا یک کتاب زندگینامهای دقیق و درست و علمی و دانشگاهی درباره او نوشتهایم؟»
روزنامه اعتماد نوشت: «دست کم نیم قرن است که از ضرورت بازگشت به خویشتن و «آن چه خود داشت» سخنسرایی میکنیم و میگوییم که نباید در برابر فرهنگهای دیگر خودمان را ببازیم و دچار خودفراموشی شویم و ... نتیجه سیاسی این گفتار انقلابی شد که تا حدود زیادی دست مستقیم دیگران را از سرزمینمان برید. میتوان گفت در دهه اول درگیر جنگ و کشمکشهای سیاسی بودیم اما از آغاز دهه دوم حدود سی سال میگذرد، در همه این سالها، در زمینه بازگشت به خودمان و ادای دین به سنت و کوشش برای شناخت آن چه کردهایم؟ روزها را نامگذاری کردیم؛ یکی را به اسم ملاصدرا، دیگری را به نام خواجهنصیر و اول شهریور را به اسم ابنسینا. اما به راستی در این نیم قرن در زمینه پژوهش در زمینه بوعلی سینا چه کار کردهایم؟ تصحیح و چاپ انتقادی مجموعه آثار ابنسینا پیشکش، آیا یک کتاب زندگینامهای دقیق و درست و علمی و دانشگاهی درباره او نوشتهایم؟
همچنان اطلاعات عموم مردم از این «درخشانترین چهره در تاریخ فرهنگ ما» در حد سریالی است که سال ۱۳۶۴ به همت کیهان رهگذار (درگذشته ۱۳۷۲ در دانمارک) ساخته شد و آگاهی بیشتر به چند خطی که احتمالا در کتابهای درسی راجع به او خواندهایم، مثل این که بوعلیسینا حکیم و پزشک بزرگ و توانمندی بود و کتابهایش تا سدههای میانه در دانشگاهها و مراکز علمی سراسر جهان تدریس میشد و ... در مورد ابنسینا همچنین برخی شایعات و گفتارهای درگوشی در افواه رایج شده، مثل این که او به دلیل افراطش در عیش و نوش و کمخوابی کم عمر کرده یا ابنسینا با آن همه فضل و دانش، دلباخته و شیفته قدرتمندان بوده و از دربار این امیر و شاه نزد دیگری رفته است. تاکنون کمتر کسی در صحت و سقم این روایتها و بررسی انتقادی آنها کاری یا درباره شرایط تاریخی شکلگیری روایتهای مذکور بحث کرده است. محققان تاریخی میدانند که ابنسینا در یکی از پرتنشترین دورههای تاریخی ایران زندگی میکرد؛ زمانی که ایران غیر از ارتباط پر فراز و نشیبش با خلیفه عباسی، میان سه سلسله سامانیان و غزنویان و آلبویه دست به دست میشد.
بوعلی با آن استعداد درخشان و شهرت عالمگیرش در چنین روزگار پر تنشی که بازار اندیشهها و افکار و جریانهای فکری داغ و پرتنش بود، برای کار علمی بیدغدغه و به دور از طعن حسودان و تکفیر ظاهربینان ناگزیر بود، این سو و آن سو رود و طبیعی است که مخالفانش هزاران تهمت و افترا به او میبندند و وقتی نمیتوانند در استعداد و توانایی و قوت فکر او خدشهای وارد کنند، او را به انواع و اقسام اتهامهای غیر قابل اثبات متهم کنند. این وظیفه ماست که به جای تکرار مکررات درباره این متفکر بزرگ، به راستی به خوانش انتقادی و پرسشگرانه مشهورات در مورد او بپردازیم. در غیاب این تلاشهای عالمانه و انتقادی، سخن گفتن از روز ابنسینا و تکرار برخی نوشتهها و گفتههای او، در کنار تاکید بیفایده بر ضرورت بازگشت به خویش، مهمل است و ما کماکان شرمسار ابنسینا خواهیم ماند.»