۰۳ دی ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۳ دی ۱۴۰۳ - ۰۶:۳۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۷۴۲۵۹۸
تاریخ انتشار: ۰۹:۳۷ - ۲۶-۰۵-۱۳۹۹
کد ۷۴۲۵۹۸
انتشار: ۰۹:۳۷ - ۲۶-۰۵-۱۳۹۹

تبعید از منظر دو تبعیدی/ مجازاتی بی اثرشده

پس از رونمایی از فهرست تبعیدگاه‌های ایران در هفته گذشته، محمد توسلی و احمد زیدآبادی دو تبعیدی پیش و پس از انقلاب تاثیرات تبعید را به عنوان مجازات شرح داده اند.

«دور كردن، بيرون كردن كسي از وطنش، اخراج از بلد يا نفي بلد» معنا و ريشه واژه تبعيد است. عملي كه نه امروز و ديروز، بلكه از ديرباز به عنوان يك مجازات ازسوي مراجع قضايي در نظر گرفته مي‌شد و مرتكب جرم بايد به اقامتي اجباري تن مي‌داد.

تبعید از منظر دو تبعیدی/ مجازاتی بی اثرشده

به گزارش عصر ایران به نقل از اعتماد اين مجازات اگرچه براي جرايم متنوعي از زنا تا محاربه درنظر گرفته مي‌شود اما همواره و اغلب مجازاتي سياسي شناخته مي‌شده است. مجازاتي كه از دهه‌ها پيش تاكنون گريبان‌ چهره‌هاي مشهوري را گرفته است. 

از اميركبير در تبعيد به كاشان و سپس قتل، سيدحسن مدرس در تبعيد به خواف و در ادامه به كاشمر و سپس قتل تا رضاشاه كه به اجبار به جزيره موريس و پس از آن به ژوهانسبورگ آفريقاي جنوبي فرستاده شد و محمد مصدق كه يك‌بار رضاشاه او را به خراسان تبعيد كرد و بار ديگر محمدرضا او را در احمدآباد به كنج عزلت نشاند.

از مبارزان انقلابي چون مهدي بازرگان كه ۵ سالي را در برازجان دور از موطن بود تا آيت‌الله خامنه‌اي كه به جنوب، آيت‌الله طالقاني به بافت، آيت‌الله منتظري كه در چهارمين تبعيد به خلخال رسيد و در راس همه تبعيدها، اقامت اجباري امام خميني در عراق و سپس پاريس، ‌جملگي دلايل سياسي از دور مانده از خاستگاه نقش اصلي را ايفا كرده است.

اين مجازات با پيروزي انقلاب تغيير نكرده و همچنان هم از روزنامه‌نگار تا كنشگر سياسي و مدني را از محل زندگي‌اش راهي شهرهاي ديگر مي‌كند؛ شهرهايي كه شهرت بعضي از آنها به تبعيدگاه بودن است.  اخيرا نام ۳۶ شهر به عنوان تبعيدگاه مجرمان در رسانه‌ها منتشر شد كه در آغاز گفته مي‌شد اين شهرها ازسوي وزارت كشور به عنوان تبعيدگاه انتخاب شده‌اند. اين موضوع موجي از انتقادات به راه انداخت.

اما سيدسلمان ساماني معاون هماهنگي و سخنگوي وزارت كشور اين ليست را فهرستي خلاف واقع خواند و توضيح داد كه «بر اساس قانون مجازات اسلامي مصوب ۱۳۹۲، وزارت كشور هيچ‌گونه نقشي در زمينه تعيين نقاط اقامت اجباري محكومين ندارد.» او ادامه داده است كه «آيين‌نامه مربوط به اقامت اجباري صرفا توسط وزارت دادگستري تهيه و به تصويب رييس قوه قضاييه مي‌رسد. به‌علاوه در قانون مجازات اسلامي مصوب سال۱۳۹۲، هيچ منطقه از پيش تعيين‌شده‌اي براي اقامت اجباري محكومين (به اصطلاح تبعيدي) وجود ندارد.
قضات دادگاه‌ها به تشخيص خود و بر اساس ملاك‌هايي همچون نوع جرم، حساسيت و تأثيرگذاري جرم، شخصيت و سوابق مجرم و ديگر شاخص‌ها، محل اقامت اجباري اينگونه محكومين را مشخص مي‌كنند.»

در آغاز كه ليستي از نام شهرهاي مختلف جهت اعمال مجازات تبعيد منتشر شد، اغلب فعالان حوزه گردشگري بودند كه نسبت به خدشه‌دار شدن وجهه شهرها كه هركدام مي‌توانند مقصد خوبي براي گردشگري باشند، ‌اعتراض كردند اما در ادامه وجهه جزايي و تاديبي اين مجازات نيز در فضاي مجازي و رسانه‌اي ازسوي برخي ناظران مورد نقد قرار گرفت. مجازاتي كه دايره وسيع آن مي‌تواند علاوه بر مجرم (بنابر حكم دستگاه قضا)، خانواده زنداني را نيز تحت تاثير قرار دهد و علاوه بر تاثير بر زندگي اجتماعي و فردي مجرم بر وجهه شهر تبعيد و شرايط ايجاد شده براي ديگر شهروندان ساكن در آن شهر نيز موثر خواهد بود.

ضمن اينكه باتوجه به گسترش وسايل ارتباط جمعي اساسا اين نوع مجازات كاركرد خود را از دست داده است. موضوعي كه سيدرضا اكرمي، وزير آموزش و پرورش كابينه ميرحسين موسوي كه در دوره پهلوي زنداني بوده در گفت‌وگو با «اعتماد» بر آن تاكيد دارد.

همچنين محمد توسلي، دبيركل نهضت آزادي و از مبارزان انقلابي نيز در يادداشتي كه با اين مضمون، معتقد است روشي براي اسقاط فعالان سياسي است كه نبايد از دوران طاغوت به پسا انقلاب آورده مي‌شد.

علاوه بر اين احمد زيدآبادي، روزنامه‌نگاري كه ارديبهشت‌ماه ۹۴ از تبعيد به تهران بازگشت روايتي خواندني از دوران تبعيد به گناباد دارد. چه با نگاهي تاريخي و چه با نگاهي به اظهارات اين ۳ كنشگر سياسي و رسانه‌اي به نظر مي‌رسد كه تبعيد اساسا مجازاتي بي‌اثر شده كه تنها وجهه‌اي ناخوشايند از دستگاه قضا بر جاي مي‌گذارد يا به تعبيري مصداق اين شده كه «عرض خود مي‌بري و زحمت ما مي‌داري!»

کاظم اکرمیسيدكاظم اكرمي، عضو كابينه ميرحسين موسوي

اثر مجازات تبعيد كاهش يافته است

باتوجه به اينكه شما از مبارزان انقلابي دوران پهلوي بوديد، هيچ‌وقت خودتان يا دوستان انقلابي‌تان تجربه تبعيد داشته‌ايد؟

خير من زنداني شدم، ‌تبعيد نبودم.

در ايام مبارزه هيچ‌وقت به ديدار مبارزان انقلابي كه تبعيد شده‌بودند، رفتيد؟

يك بار به ديدار آقاي جنتي كه آن زمان در تبعيد بود، رفتم. البته نمي‌دانم الان چه فايده‌اي دارد گفتن از اين ديدار. به هر حال ما آن زمان تصور ديگري از حكومت علوي و اسلامي داشتيم.

از خاطره ديدارتان با احمد جنتي در تبعيد بگوييد. شرايط ايشان در تبعيد چگونه بود؟

پيش از اين كه زندان بروم، به ديدار آقاي جنتي رفتم كه به منطقه ما يعني اسدآباد تبعيد شده‌بود. درست خاطرم نيست كه با چند نفر و چه كساني همراه بودم اما فكر مي‌كنم چند نفر از دوستاني كه در همدان با آنها حشر و نشر داشتم، در اين ديدار حضور داشتند. فكر مي‌كنم آقاي جنتي را در خانه يكي از روحانيون اسدآباد ديدم. اسدآباد منطقه بد آب و هوايي نبود. زمستان سردي داشت اما به هر حال مثل امروز هم پر باغ و درخت و باغستان نبود. شهر كوچكي بين همدان و كرمانشاه بود كه آن زمان چندان سرسبز و پر از باغستان نبود كه اگر كسي تبعيد شود، احساس لذت كند يا در باغي گردش كند. البته الان سال‌هاست با اتومبيل شخصي به اين منطقه سفر نكرده‌ام و شرايط را نمي‌دانم.

به‌لحاظ شرايط امنيتي ديدار با ايشان چگونه بود؟ آيا به راحتي شرايط ديدار فراهم بود؟

كسي مانع ما نشد و رفت‌و‌آمد هم راحت بود و توانستيم با ايشان ملاقات كنيم اما جزييات گفت‌وگو در آن جلسه را به خاطر ندارم.

شما تجربه زندان داشته‌ايد. هيچ‌وقت شد كه ترجيح بدهيد به‌ جاي اينكه پشت ميله‌هاي زندان محبوس باشيد، به شهري هرچند كوچك و كم‌امكانات تبعيد شويد؟ اساسا به نظر شما شرايط زندان سخت‌تر است يا تبعيد؟

به نظر من قطعا تبعيد آثار ناراحت‌كننده كمتري نسبت به زندان دارد. آن زمان كه اين‌گونه بود و يك منزلي در اختيار تبعيدي قرار مي‌دادند. تاكيد مي‌كردند كه رفت‌و‌آمدي صورت نگيرد اما هر انقلابي كه تبعيد مي‌شد، مبارزان انقلابي ديگر به ديدارش مي‌رفتند و رفت‌و‌آمد وجود داشت. همين رفت‌وآمدها هم باعث مي‌شد كه فرد در تبعيد روحيه خود را حفظ كند. زندان شرايط خوبي نداشت. هرماه اجازه داشتيم ملاقات كوتاه و محدودي با خانواده داشته‌ باشيم. اما كسي كه در تبعيد بود، رفت‌و‌آمد راحتي داشت؛ بعضا براي برخي تبعيدي‌ها آنقدر رفت‌و‌آمد زياد مي‌شد كه ساواك آنها را به شهر ديگري انتقال مي‌داد. الان را نمي‌دانم اما به نظر من آن زمان تبعيد بهتر از زندان بود.

اما بسياري معتقدند كه مجازات تبعيد چون دايره اثرگذاري وسيع‌تري دارد و خانواده زنداني را نيز تحت‌الشعاع قرار مي‌دهد، آثار و تبعات رواني بيشتر نيز دارد؛ كمااينكه تبعيد به شهرهايي با حداقل امكانات و دسترسي صورت مي‌گيرد.

در گذشته معمولا خانواده تبعيدي با او مي‌رفتند يا حق ملاقات و ديدار داشتند كه فشار تبعيد را كم مي‌كرد البته كه قطعا كمبود امكانات و دسترسي‌ها مشكلاتي به همراه داشت. الان شرايط فرق كرده؛ از طريق اسكايپ و اينستاگرام و ... وسايل ارتباط جمعي ارتباط در هر مكاني راحت‌ شده است.

با اين حساب به نظر شما تبعيد هنوز مي‌تواند به عنوان مجازات اثرگذار باشد؟

قطعا اثرگذاري آن به عنوان مجازات كاهش يافته، مگر اينكه دسترسي‌هاي فرد را به فضاي بيروني و مجازي كاملا قطع كرده يا حق ديدار با خانواده و رفت‌و‌آمد را سلب كنند.

زیدآبادیاحمد زيدآبادي روزنامه‌نگار تبعيد شده به گناباد:
تبعيدي كه غنيمت شد
 
روزي كه به گناباد رسيدم، هوا پنداري‌ گر گرفته بود. گرماي هوا مرا به ستوه آورد، اما استقبالي كه جمعي از دراويش بيدختي و فعالان سياسي و مدني گناباد در حياط دادگستري گناباد از من به عمل آوردند، داغي هوا را به طراوتي دلپذير تبديل كرد. حتي يكي از كاركنان دادستاني كه بروكراتي تمام‌عيار و بي‌آزار و آرام بود، در جريان ثبت و ضبط اوراق مربوط به تبعيد، درصدد همدلي بر آمد و اما به دليل روحيه بي‌نهايت محافظه‌كارش تنها جمله‌اي كه گفت، اين بود: «مگر گناباد تبعيدگاه است كه افراد را به اين شهر تبعيد مي‌كنند؟» از همين يك جمله پي بردم كه مردم گناباد از اينكه شهرشان به عنوان تبعيدگاه مورد استفاده قرار مي‌گيرد، دلخورند و مي‌خواهند اين شهر از فهرست تبعيدگاه‌هاي كشور حذف شود.

«تبعيد» يا به عبارتي «نفي بلد» مربوط به دوراني است كه ارتباط بين شهرها به دشواري صورت مي‌گرفت و اگر فردي به منطقه‌اي دور افتاده تبعيد مي‌شد، عملا ارتباطش با شهر و دوستانش قطع مي‌شد. اين وجه از ماجرا در واقع جنبه تاميني داشت. از طرفي نقاط دورافتاده معمولا توسعه نيافته و بد آب و هوا بود و تبعيد افراد به آنجا روزگارش را به سختي مي‌گذراند. اين هم جنبه تنبيهي و مجازات فرد تبعيدي بود.

در روزگار كنوني اما هر دوي اينها معنا و مفهوم خود را از دست داده است. نه فقط توسعه حمل و نقل سفر به هر شهري را آسان كرده، بلكه انقلاب در حوزه ارتباطات منزوي كردن و قطع ارتباط افراد را به امري غيرممكن تبديل كرده است. امروزه در هر گوشه‌اي از جهان و از جمله ايران، موبايل و اينترنت خط مي‌دهد و هر فردي با دسترسي به يكي از آنها مي‌تواند با سراسر جهان ارتباط برقرار كند. بنابراين جنبه اصطلاحا تاميني تبعيد به‌طور كامل منتفي شده است. البته بدي آب و هوا و عدم توسعه زيرساخت‌هاي يك تبعيدگاه مي‌تواند سبب مجازات فرد شود، اما اين مجازات عمدتا دامن خانواده فرد تبعيدي را مي‌گيرد؛ چراكه مجبورند ترك ديار كنند و بدون فراهم بودن امكانات يك زندگي جديد دور از اقوام و خويشان خود زندگي كنند.

چنين وضعيتي اما شامل متهمان عادي است. متهمان سياسي در اين روزگار به هر نقطه‌اي كه تبعيد شوند، هر چند كه از جانب برخي نهادهاي رسمي مورد غضب باشند، از سوي عموم مردم به‌ خصوص نيروهاي فعال جامعه قدر مي‌بينند و بر صدر مي‌نشينند!

چنين وضعيتي براي من در گناباد پيش آمد. ابتدا نيروهاي فعال شهر سراغم آمدند و بعد به تدريج مردم عادي شهر نيز در كوچه و خيابان و بازار چنان به گرمي برخورد كردند كه گويي سال‌هاي سال در آن شهر زيسته‌ام!
در حقيقت آنچه مي‌توانست در گناباد تا اندازه‌اي آزاردهنده باشد، تنهايي و غربت نبود، بلكه عدم‌ امكان كنترل جمعيتي بود كه از شهرهاي اطراف به ديدارم مي‌آمدند. در آن مدت من به زحمت توانستم بسياري از دوستان شهرهاي دور را متقاعد كنم كه براي سفر به گناباد عجله نكنند و بگذارند هوا رو به ملايمت بگذارد! واقعيت اين است كه با توجه به تجربه تبعيد زنده‌ياد آيت‌الله منتظري به خلخال و سقز و طبس، من نگران آن بودم كه هجوم دوستان، تمام اوقات فراغتم را پر كند و وقتي براي مطالعه باقي نگذارد! با اين همه، ورود فردي و جمعي بسيار از فعالان عرصه‌هاي گوناگون اجتماعي به گناباد به اندازه‌اي بود كه من در آن مدت دو ماه فرصتي براي مطالعه پيدا نكردم.

از اين گذشته، گناباد كه شهري باستاني و با مردمي بسيار نجيب و آرام بود، به سرعت مرا به خود علاقه‌مند كرد. روزها با مهمانان يا دوستان گنابادي به مناطق ييلاقي در كوهستان جنوب شرقي و سرچشمه قنات‌هاي مختلف و آثار ديدني شهر و بقاع سلاطين دراويش در بيدخت مي‌رفتيم و يك ريز به بحث و گفت‌وگو درباره همه امور دنيوي و اخروي مي‌پرداختيم!

ظاهرا اين وضع به مذاق مسوولان شهر خوش نيامد. گفته شد كه فرماندار وقت با همه مراكز قابل تصور مكاتبه كرده و گلايه كرده است كه چرا با فرستادن فلاني به گناباد اين شهر بي‌مساله و ساكت را محل توجه رسانه‌ها و هجوم فعالان شهرهاي ديگر تبديل كرده‌اند! در اين ميان امام جمعه شهر هم سكوت را جايز ندانست و در خطبه‌هاي نماز اعلام كرد كه اگر «مفسدان سياسي» را از گناباد خارج نكنند، او پيروان خود را به تظاهرات عليه همه نهادهاي ذي‌ربط فرا خواهد خواند.

اين بود كه دستگاه قضا ادامه حضور مرا در گناباد به صلاح ندانست و بقيه حكم را بخشيد! با آنكه بسياري از اين موضوع استقبال كردند اما دوستان گنابادي به قول خودشان براي مدتي «افسرده» شدند. حضور من گويا در آن شهر براي آنها تنوعي بود همان‌طور كه دوستي آنها و شهر تاريخي آنان با قنات‌هاي جاري‌اش براي من غنيمت شد.
 
محمد توسلیمحمد توسلي دبيركل نضهت آزادي و از مبارزان انقلابي:
تبعيد و تداوم رسالت آگاهي‌بخشي

اخيرا اسامي شهرهايي كه به مثابه تبعيدگاه براي اعمال مجازات در نظر گرفته شده، در نامه وزير كشور به رييس قوه قضاييه منتشر شد. اين خبر موجب شد بار ديگر مجازات تبعيد زندانيان سياسي توجه بسياري از صاحب‌نظران را به خود جلب كند. مجازاتي كه از دوره پيش از انقلاب براي كنشگران سياسي و مدني و اجتماعي تجربه شده است. در همين راستا پيش از انقلاب جمعيتي براي رسيدگي به امور تبعيدي‌ها و زنداني‌ها و خانواده‌هاي‌شان تاسيس شد.

از وظايف مهم «جمعيت ايراني دفاع از آزادي و حقوق بشر» كه در سال ۱۳۵۶ به حضور جمعي از فعالان ملي و اسلامي همزمان با باز شدن فضاي سياسي كشور با مديريت اشخاصي ازجمله مهندس مهدي بازرگان تشكيل شد، پرداختن و رسيدگي كردن به مشكلات و مسائل تبعيدي‌ها، بازداشتي‌ها و زنداني‌هاي پيش از انقلاب در سراسر ايران بود. پيامد اقدامات اين جمعيت كاهش هزينه مبارزه و تقويت جنبش اجتماعي بود كه سوابق آن در دفتر دوم جلد نهم مجموعه آثار نهضت آزادي ايران به تفصيل شرح داده‌ شده است.

مجموعه مكاتباتي كه از سوي چهره‌هاي تبعيدي با اين مركز صورت گرفته، درخواست‌هاي آنان و خدماتي كه به آنها از سوي اين جمعيت ارايه شده چهره‌هايي چون آيت‌الله خامنه‌اي كه آن زمان به جنوب كشور تبعيد شده ‌بودند، آيت‌الله محمدي گيلاني و جمعي ديگر از روحانيون و فعالان سياسي در تبعيد با اين جمعيت در ارتباط بودند.

 مجازات تبعيد در دوران طاغوت و استبداد سياسي به عنوان روشي براي ايجاد محدوديت فعالان سياسي كه هم روحانيون و هم ديگر مبارزان انقلابي به ويژه دانشجويان را شامل مي‌شد، مورد استفاده قرار مي‌گرفت. بنابراين خواه ناخواه استفاده از اين مجازات كه اتفاقا اخيرا در دوران پس از انقلاب در مورد برخي فعالان سياسي و مدني چون آقاي سعيد مدني به نوعي تجربه شده باعث شبيه‌سازي امروز با شرايط پيش از انقلاب مي‌شود.

اين در حالي است كه پيش از انقلاب حاكميتي استبدادي وجود داشت و شاه با اقتدار و استبداد كامل جامعه را اداره مي‌كرد، براي شهروندان هيچ حقوقي قائل نبود و در نتيجه با مبارزان انقلابي نيز به همين سبك و سياق برخورد مي‌شد.

امروز در شرايطي كه شكاف ملت - دولت و بحران‌هاي ناشي از تحريم‌ها و پديده جديدي چون فراگير شدن كرونا ضرورت تساهل و تامين حقوق اساسي ملت طبق اصول قانون اساسي به ويژه اصول مطروحه در فصل‌هاي سوم و پنجم كه در آن بر حقوق شهروندان تاكيد بسيار شده، با اين تصميم در تضاد قرار دارد. آن ‌هم در شرايطي كه بسياري از آنان به‌ دليل برخي اظهارنظرهاي عمدتا مشفقانه زنداني و مجرم شناخته شده‌اند.

بنابراين چه بر اساس مباني آموزه‌هاي قرآني و چه بر مبناي قانون اساسي اولا نبايد كسي را به دليل اظهارنظر يا نقد مشفقانه به زندان انداخت يا تبعيد كرد، ثانيا نبايد فراموش كنيم كه چنين افرادي در قامت كنشگران سياسي و اجتماعي به هر كجا كه تبعيد شوند، به رسالت آگاهي‌بخشي خود عمل خواهند كرد.

در واقع اگر چه تبعيد حكمي فردي است و در واقع فردي را به تبعيد مي‌فرستند اما اگر به عنوان يك مساله اجتماعي به آن نگاه كنيم، پيام آن واضح و روشن است و آن، اين است كه سعي مي‌شود كه گفتمان و تفكر آن فرد تبعيد شود اما امروزه در عمل چنين موضوعي امكان‌پذير نيست. چه آنكه چهره‌هايي چون سعيد مدني به عنوان پژوهشگر ارشد علوم اجتماعي كه در سال‌هاي گذشته به جنوب فرستاده شد و در همان منطقه تبعيدي نقش موثري در آگاهي‌بخشي ايفا كرد.

يا اگر اشخاص ديگري چون كيوان صميمي را كه براي هشتمين ‌بار است حكم زندان گرفته، به منطقه‌اي دورافتاده تبعيد كنند او از قدرت آگاهي‌بخشي خود در همان منطقه استفاده خواهد كرد. همچنين زنداني كه در اوين به سر مي‌برد و دست‌كم مي‌تواند با خانواده خود هر از چندي ديدار كند، با كسي كه به يك شهر دورافتاده تبعيد مي‌شود از نظر شرايط زيستي و خانوادگي چالش‌هاي بسياري براي جامعه فراهم خواهد كرد.

بنابراين انتظار نمي‌رود كه آن مجازاتي كه براي فعالان سياسي و انقلابي در زمان نظام استبدادي اعمال مي‌شد، در انقلابي كه آقاي خميني به عنوان رهبر آن در نوفل‌لوشاتو از آزادي، ‌دموكراسي و جمهوري سخن گفت و مردم با اعتماد به چشم‌اندازي كه ايشان براي آينده جمهوري اسلامي ارايه دادند، 12 فروردين‌ماه 58 به جمهوري اسلامي راي دادند، دنبال نشود و اقداماتي كه موجب نقض حقوق شهروندي و اصول تصريح شده در قانون اساسي بوده و در راستاي منافع ملي نيست و شكاف ملت و دولت را تشديد خواهد كرد، متوقف شود.
____________________

بیشتر بخوانید:

*رونمایی از فهرست تبعیدگاه‌های ایران/ کاش ما را هم تبعید کنند!

ارسال به دوستان