۱۲ تير ۱۴۰۳
به روز شده در: ۱۲ تير ۱۴۰۳ - ۱۶:۱۲
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۷۳۷۵۸۸
تاریخ انتشار: ۱۵:۴۳ - ۲۴-۰۴-۱۳۹۹
کد ۷۳۷۵۸۸
انتشار: ۱۵:۴۳ - ۲۴-۰۴-۱۳۹۹

شلیک گلوله برای کشتن سگ های بی صاحب، سینه پسر 9 ساله را شکافت

شلیک گلوله برای کشتن سگ های بی صاحب، سینه پسر 9 ساله را شکافتشلیک مرد برای کشتن سگ‌های بدون صاحب، در حوالی دماوند حادثه تلخی را رقم زد. 

به گزارش جام جم، شلیک مرد برای کشتن سگ‌های بدون صاحب، در حوالی دماوند حادثه تلخی را رقم زد. گلوله شلیک‌شده به پسربچه‌ای که ترک موتور پدرش نشسته بود برخورد کرد و سینه‌اش را شکافت. با مرگ پسر 9 ساله، پلیس مرد تیرانداز را شناسایی و دستگیر کرد.

سکانس اول

ابوالفضل لباس های پلو خوری‌اش را پوشید و جلوی آینه خودش را برانداز کرد و چرخی زد. یقه اش کمی خراب شده بود ، آن را درست کرد و لایکی در آینه به خودش داد و مقابل در ایستاد تا پدر هم آماده شود. به آشپزخانه رفت و دستمالی برداشت و شروع به برق انداختن کفش هایش کرد. بعد از مدت ها خانه نشینی برای کرونا بالاخره جشن عروسی در میان طایفه به پا شده بود و می‌توانست دوباره با بچه های فامیل بازی کند.

کفش هایش را به پا کرد. چند بار پدر و مادرش را صدا کرد .«بیایید دیگه خسته شدم . شب شد . پس چرا لفتش می دید.» پدر با لباس هایی که موقع مهمانی می پوشید از اتاق بیرون آمد . نگاهی به پسرش انداخت. ابوالفضل برای خودش مردی شده بود. به میز چوبی کنار دستش چند ضربه زد و در حالی که کمربندش را می بست گفت: «هزارماشاا...، الان حرکت می کنیم. عجله نکن . به‌موقع‌می‌رسیم.»

پدر ، ابوالفضل را روی باک موتور نشاند و راهی جشن عروسی شدند.

سکانس دوم

میلاد می خواست استراحت کند و صدای واق واق سگ ما در مقابل باغ کلافه‌اش کرده بود. چند وقتی می شد که اطراف ویلا ، پاتوق سگ های ولگرد شده بود. چند بار دنبالشان کرده بود اما انگار بازی شان گرفته بود و بعد از بازگشت میلاد به ویلا دوباره سر و کله شان پیدا می شد و صدایشان را روی سرشان می انداختند. میلاد در حالی که زیر لب غرغر می کرد به سمت انباری رفت .: «با من لج می کنید. اشکالی نداره. خودتان خواستید... به مفت خوری عادت کردید...»

اسلحه اش را برداشت و از انباری بیرون آمد. آن را مسلح کرد و در جایی که دیده نشود روی زمین زانو زد. لوله را به سمت سگ بی صاحب گرفت و نفسش را در سینه حبس کرد. انگشت را روی ماشه گذاشت و آن را چکاند.

سکانس سوم

«کوچه تنگه بله... عروس قشنگه بله... دست به زلفاش.....» ابوالفضل ترک موتور پدر شعر می خواند و غرق در شادی کودکانه اش بود که ناگهان ساکت شد و روی دسته موتور افتاد. پدر به سختی موتور را کنترل کرد تا زمین نخورند.

موتور را روی جک یک طرفه گذاشت و دو طرف شانه پسرکش را گرفت و بلند کرد. حس کرد دستانش گرم شد. به دستانش نگاه کرد ، مثل روزهایی که با ابوالفضل می رفتند شاتوت خوری ، قرمز شده بود. سینه پسرش شکافته بود و لباس سفید ابوالفضل به قرمزی می رفت. پسرک ترسیده بود و به سختی نفس می کشید.

«نترس بابا چیزی نیست . خوب می شی الان می رسونمت درمانگاه ...بابا طاقت بیار» با یک دست پسرک را در آغوش گرفته بود و با دست دیگر دسته گاز موتور را می چرخاند. انگار موتور می خواست ناجی پسرک باشد و با سن بالایش مثل موتورسیکلتی صفر می گازید وقتی به درمانگاه رسیدند،

ابوالفضل را به اتاق احیا بردند امادیر شده بود و پزشکان بعد از تلاش زیاد گفتند خونریزی زیاد بوده و تلاش هایشان بی فایده ماند.

سکانس چهارم

سمند پاسگاه با چراغ گردان آژیر کوتاهی کشید تا جمعیت را بشکافد و به محل تیراندازی برسد. اهالی روایت های متفاوتی برای این ماجرا داشتند. برخی می گفتند ابوالفضل قربانی کینه شده و عده ای دیگر تیراندازی اشتباهی را علت حادثه می دانستند.

آن‌طور که سرهنگ حسین فاضلی فرمانده انتظامی شهرستان دماوند روایت می کند؛ ماموران با بررسی مسیر شلیک به باغی در آن منطقه رسیده و متهم را شناسایی و دستگیر کردند. متهم به قتل پسر بچه 9 ساله اعتراف کرد و مدعی شد ، قصد کشتن سگ های بدون صاحب اطراف ویلا را داشته که گلوله اشتباهی به پسر بچه اصابت کرده و جان باخته است.

به گفته فرمانده انتظامی شهرستان دماوند، متهم بعد از این تیراندازی با کمک دوستش اسلحه را همراه هفت فشنگ مخفی می کند که با اعترافش پیدا شد.

سکانس آخر

ظهر دو شنبه 22 تیر ماه ، روستای محل حادثه ، در نزدیکی شهر دماوند. عکس ابوالفضل بر روی بنری در ورودی روستا خودنمایی می کند. از اهالی سراغ خانواده اش را می گیرم. می گویند ، اینجا نگهبان بودند و چندی روزی هست آنها را ندیده اند.

با کمک یکی از همبازی های ابوالفضل ، خانه شان را پیدا می‌کنم اما کسی در را باز نمی کند. دوست ابوالفضل می گوید: کسی که شلیک کرده از شهر دیگری به اینجا می آمد. آن روز ابوالفضل در حال رفتن به عروسی بود و روی باک موتور پدرش نشسته بود که گلوله به سینه‌اش خورد.

ارسال به دوستان
مصدومیت شدید سارا بهرامی بازیگر در تمرین تئاتر ؛ پاره شدن رباط صلیبی امیرحسین ثابتی: شکایت می کنم مجوز توبه صادر شد! شرایط جدید برای مجرمان رمز موفقیت پزشکیان ؛ کشاندن جلیلی از فضا به روی زمین پاسخ صریح روحانی به ادعاهای سعید جلیلی در مناظره با پزشکیان /یک طرف صداقت ندارد /برجام باعث شد در بنزین خودکفا شویم درباره این حرف جلیلی که پرسیده بود: "عده ای ملت ما را از جنگ می ترسانند؟!" حسن کردمیهن ، عامل حمله به سفارت سعودی: جلیلی را بیش از ۲۰ سال است که می‌شناسم / رای دادن به پزشکیان یعنی روی کار آمدن قوم یاجوج و ماجوج ظریف تهران در محاصره گاز «ازن» هشدار جدی علی مطهری درباره عواقب رأی ندادن و روی کار آمدن سعید جلیلی زمان پخش ادامه سریال سرزمین مادری از تلویزیون خانه موج؛ یکی از بزرگترین ساختمان های اروپا فقط در 140 ساعت ساخته شد! (+عکس) ورود به دنیای ذهنی جلیلی ؛ «سعید جلیلی» چطور فکر می‌کند؟/ ضدیت با دنیای مدرن و اشتیاق بازگشت به گذشته؟ دیدار هنرمندان با دکتر پزشکیان (+عکس) سیدمحمد خاتمی : بیش از ۶٠٪‏ مردم در انتخابات شرکت نکردند که بی سابقه است/ این رفتار عملا از قهر اکثریت حکایت می‌کند/ در دور دوم هم به دکتر پزشکیان رأی می‌دهم طیب نیا: ملت ایران؛ بترسید از سوءتدبیر
نظرسنجی
من ...