آدم خیال میکند تقاضا برای کالایی مثل تبسنج حداقل از جانب مردم عادی نباید این قدرها هم زیاد باشد اما ظاهراً اینطور نیست.
روزنامه ایران نوشت: «تب کرونا دوباره بالا گرفته. این را لوازم پزشکیفروشهای راسته جمهوری خوب میدانند. چند روزی است دوباره سرشان شلوغ شده. گرمی بازارشان هنوز البته به روزهای اوج کرونا نرسیده اما آمد و شد مشتریها و چهرههای بعضاً نگرانشان خبر از شلوغی دوباره این کسب و کار میدهد. کافی است آدم چند دقیقهای داخل مغازه بایستد تا خودش ببیند.
«آقا این مایع ۳ لیتری چند؟» مرد سرش را میان در نگه داشته. داخل بجز من و فروشنده، دو نفر دیگر هم در مغازه که نسبتاً کوچک است هستند و او ترجیح میدهد از همان لای در کارش را راه بیندازد.
«۳ لیتری ۱۸۰ هزار تومان، نیم لیتریاش ۶۰ هزار تومان.» فروشندهای که این را میگوید پسر جوانی است که به گفته خودش یک ماه است کارش را اینجا شروع کرده اما همین یک ماه کافی بوده تا بداند مراجعه مردم بجز ماسک و مایع ضدعفونیکننده که تقاضای رایج و معمول این روزهاست، برای چه کالاهایی است.
«مردم بیشتر برای خرید فشارسنج و تبسنج میآیند. ما تازه تبسنج آوردهایم چون تقاضایش خیلی زیاد است. فشارسنج را هم خیلی میبرند چون شنیدهاند کرونا برای بیماران فشار خونی خطرناکتر است.»
مرد مشتری هنوز با کلهای میان در شیشهای دارد جنسها را ورانداز میکند. «آقا این ماسکها بستهای چند؟ سه لایه است دیگر؟» پسر جواب میدهد: «بسته ۵۰ تایی ۱۰۰ هزار تومان. سه لایه است. N95 هم دانهای ۵ هزار تومان است.»
مشتری آخر تصمیمش را میگیرد. سرش را از لای در بیرون میکشد و میرود. مرد دیگری که در مغازه ایستاده و به نظر خریدار عمده است، سری تکان میدهد و میگوید: «بگو اگر این قدر میترسی بیایی داخل، یک ماسک بزن اقلاً.» و بعد ادامه میدهد: «مردم قبلاً بیشتر رعایت میکردند. تقریباً ۸۰ درصد ماسک میزدند ولی الان شاید فقط ۳۰ درصد ماسک میزنند و به نظرشان شرایط دیگر عادی شده. البته ما خودمان بهشدت رعایت میکنیم و کاش همه این کار را بکنند چون بخشی از این قضیه هم دست خودمان است. به هر حال نمیشود همه جا را دائم تعطیل کرد.»
همراهش، مرد دیگر با او موافق نیست: «باید آن قدر همه جا را تعطیل نگه میداشتند تا تمام میشد. قرنطینه همین است دیگر، بالاخره مشکلاتی هم دارد ولی باید تحمل کرد تا بگذرد. یکسری مشاغل به هر حال ناچارند فعال باشند ولی بعضیها نه و لزومی ندارد. اگر همین طور پیش برود دوباره به روزهای اول برمیگردیم.»
آفتاب بعدازظهر پیادهرو را داغ کرده. پشت شیشه مغازهها تکه کاغذهای پرینت گرفته شده را چسباندهاند که روی هر کدام چیزی نوشته شده. لابد برای این که مشتریها زیاد معطل نشوند و بتوانند در سریعترین زمان ممکن کالای مورد نظرشان را پیدا کنند.
یکی از نوشتهها توجهم را جلب میکند: «تبسنج با کارت ملی.» مگر برای تبسنج خریدن هم کارت ملی لازم است؟ این را من میپرسم و مرد مسن فروشنده جواب میدهد: «بله که لازم است. اگر کارت ملی نباشد که باید ۵ میلیون پول بدهی.» و بعد توضیحاتش را تکمیل میکند: «با کارت ملی قیمت دولتی است که یک میلیون و ۲۵ هزار تومان است اما همین طوری آزاد بخواهید بخرید ۵ میلیون تومان است. به هر کارت ملی یک تب سنج با نرخ دولتی میدهند.» طبق گفتهاش تقاضا هم زیاد است و این خلاف چیزی است که به ذهن میرسد چون آدم خیال میکند تقاضا برای کالایی مثل تبسنج حداقل از جانب مردم عادی نباید این قدرها هم زیاد باشد اما ظاهراً اینطور نیست.
سیدسعید حسینی از دیگر مغازهداران راسته جمهوری هم در این باره این طور میگوید: «مراجعه برای خرید تبسنجها خیلی زیاد شده. خب کالایی است که تا قبل از کرونا کسی سراغش نمیآمد. الان فقط هم ادارات و شرکتها نیستند که متقاضی تب سنجاند. مردم هم برای خانه زیاد میبرند. قیمتها هم از ۲۰۰ هزار تومان شروع میشود و تا ۶، ۷ میلیون میرسد. خریداران خانگی خیلی انواع گران را نمیخرند، تا همین ۳۰۰، ۴۰۰ تومان معمولاً میگیرند. ادارهها معمولاً تبسنجهای ۲ میلیونی میگیرند که کیفیتش خوب و قابل قبول است و دقت آن یک دهم است.»
گرانترین تبسنجی که فروختید چقدر بود؟ میخندد و رو به همکارش میکند:«همان آقایی بود که میگفت قدیم راننده فلانی بوده.» و بعد رو به من میگوید: «یک تبسنج ۶ میلیون تومانی فروختم به یک آقای مسن. گفت بهترین مدل بازار را میخواهم. خیلی نگران بود و وسواس داشت و گفت روزی چند بار تبش را باید اندازه بگیرد تا خیالش راحت شود.»
او میگوید در صنفشان و کسانی که در این حرفه میشناسد، کسی تا حالا کرونا نگرفته، چون خیلی رعایت میکنند و از اول هم بهشدت مراقب بودند. گان هم مثل تب سنج کالایی است که با شیوع کرونا فروشش چند برابر شد. گذشته از مصارف بیمارستانی، اشخاص هم برای خرید گان مراجعه میکنند.
این را یاسین محمدی از دیگر فروشندگان لوازم پزشکی میگوید.«بیشتر خریداران گان کسانی هستند که در خانه مریض دارند و باید از او نگهداری کنند یا بیمارشان از بیمارستان مرخص شده و دوره نقاهت را میگذراند. اما مشتریهایی هم داریم که گان را میگیرند که در خیابان بپوشند البته اوایل نگرانی بیشتر بود و چنین مشتریهایی هم بیشتر. الان فروش خیلی کالاها ۱۰ برابر شده، خصوصاً نوار قند و ماسک اکسیژن. الان مردم زیاد میخرند چون میترسند دچار کمبود شود و نتوانند پیدا کنند. مراجعهها هم الان بیشتر حضوری است. قبلاً تلفنی زیاد سفارش میدادند.»
روی دیوار نوشته «فروش گان و لباس ایزوله، طبقه دوم.» از پلهها بالا میروم. دو مانکن گانپوش جلو در ایستادهاند؛ شبیه دو استقبالکننده دلهرهآور.
گانهای یکبارمصرف بین ۵ تا ۷ هزار تومان قیمت دارند و طبق گفته فروشنده قبلاً از مراکز درمانی بیشتر برای خرید گان مراجعه میکردند و الان مراجعهشان کمتر شده و تا حالا هم پیش نیامده که کادر درمان خودشان شخصاً مراجعه کنند برای خرید.
او این طور ادامه میدهد: «آمار سه رقمی شده و حدس میزنم که مراجعه بیشتر شود. من خبر دارم که در خوزستان و هرمزگان شرایط خیلی بد است و از طرفی بودجه ندارند برای خرید لوازم حفاظتی از جمله گان. خصوصاً بندرعباس و دزفول تعداد مبتلاها زیاد شده و در این شهرها نیاز به وسایل محافظتی به مراتب بیشتر است اما توان خرید ندارند. دو - سه ماه پیش برای تأمین گان مشکل داشتیم اما الان کمبودی وجود ندارد. کمبود ماسک و محلول هم وجود ندارد ولی اگر ماسکی بخواهید که واقعاً کارآیی صد درصد داشته باشد همان N95 است که چون گران است همه توان خریدش را ندارند. ماسکها الان همه داخلی هستند ولی طرف در زیرزمین خانهاش هم نشسته ماسک تولید کرده.»
مانکنهای گانپوش انگار که هشداردهندگانی خاموشند. به زبان بیزبانی میگویند ببین، هنوز هست، هیچ کجا نرفته، شوخی هم نیست. فکر میکنم به روزهایی که کرونا نبود، که چطور بود حال و احوالمان. همه چیز غریب به نظر میرسد. آن روزها همین قدر غریباند و همین قدر دور از دسترس.