عصرایران- روزنامه سازندگی نوشت: داستان رومینا را از هر طرف که بخوانی سیاه است؛ دختر ۱۳ ساله تالشی که به سودای عشق مردی ترک خانه کرد و بعد که پدر او را پیدا کرد، در خواب با داس سرش را برید. به همین کوتاهی و سیاهی و تلخی. دختری که قرار بود یا قربانی کودکهمسری باشد و یا قربانی خشم افسارگسیخته و بی منطق پدر. دخترکی که تقدیر، رنگ زندگی را برای او برنتابید و پیش از ۱۴ سالگی دست سرد مرگ به دست سنگی پدر بر گردنش نشست.
حالا بهمن، همان جوان عاشق پیشه، ناراحت است و این روزها دل پری دارد؛ می گوید: «وقتی یه پیرمرد ۷۰ سالهی پولدار میاد یه دختر ۲۰ ساله رو عقد میکنه، چون پول داره جرم نیست. اما منی که این دخترو دوست داشتم و میخواستم نجاتش بدم جرمه؟
«از موقعی که رومینا ۹ سالش بود، از همون موقع عاشقم بود. البته منم دوسش داشتم، بعد از چند وقت ارتباطمون تلفنی شد، وقتی که ۱۱ سالش شده بود. دو سال تلفنی حرف زدیم. توی همین دو سال به من گفته بود که پدرم منو اذیت میکنه. بعد از یه مدت هم به من گفت بیا دنبالم منو با خودت ببر. به من پناه آورده بود. من بهش گفتم سنت کمه، اما قبول نکرد. منم یه نفر رو فرستادم سراغ پدرش که بهش بگم دوسش دارم. اما پدرش گفت من به سنی جماعت دختر نمیدم. جرم من فقط اهل تسنن بودنمه». اینها را بهمن میگوید؛ بهمن خاوری ۲۸ ساله، اهل روستای حویق در تالش. همان جوان عاشقپیشهای که میگوید دخترک را فراری داد.
وقتی رومینا رو فراری دادم بردمش خونه خواهر بزرگم. حداقل پنج شش روزی پیش ما بود. پدرش هم به هزار در زد و رفت شکایت کرد. رومینا می گفت باباش کتکش میزده و موهاشو می کشیده. حتی به من گفته بود که پدرش معتاده و شیشه می کشه. پدرش از دست من شکایت کرده بود که آدمربایی کردم. از پاسگاه به من زنگ زدن، گوشی رو دادم به رومینا، خودش به مامورا گفت که چون بهمن رو دوست داشتم باهاش فرار کردم. بعد پدرش رفت آگاهی آستارا شکایت کرد. اونا سه روز دنبال من بودن. منم ترسیده بودم. بعد باباش قرار گذاشت بیاد من و رومینا رو عقد کنه. اما همش نقشه بود و پلیس خبر کرده بود. همهچیزم زیر سر شوهرخاله رومینا بود. به پدرش گفته بود دخترتو بگیر بکش ولی به یه سنی نده».
آنطور که بهمن ادعا می کند حتی عموی رومینا هم پیشنهاد قتل او را با پدرش مطرح کرده بود؛ «تو فامیلشون پدرشو تحریک کرده بودن که دخترش رو بکشه». اما ماجرا وقتی دلخراش میشود که در بین مردان خانواده رومینا، سن او و ماجرای ازدواج او در کودکی محلی از اعراب ندارد.
بهمن در مورد خانواده رومینا می گوید: «من اصلا فکرش رو هم نمی کردم که پدرش بخواد همچین کاری بکنه. اگه یه درصد این فکرو می کردم رومینا رو برنمی گردوندم پیششون. مطمئنم اگه من نمیرفتم دنبال رومینا خودکشی میکرد. همون روزی که پدرش نقشه عقد ما رو کشیده بود که بتونه ما دو تا رو بگیره، مادرش رو تهدید کرده بود که حتما بیاد وگرنه می کشتش. مادرشم از رو ترس قبول کرده بود. اومد رومینا رو بغل کرد گفت ایشالا خوشبخت بشی. اما مامورا اومدن و ما رو بردن آگاهی. رومینا گفت نمیخوام برگردم خونه، اما اونا قبول نکردن. بعد من رفتم دادگاه و تبرئه شدم».
بهمن از روز حادثه می گوید: «وقتی از دادگاه برگشتم خونه یکی به من زنگ زد گفت رضا اشرفی، پدر رومینا زنشو با گلوله زده. من شوکه شدم. همون موقع خود رضا اشرفی اومده بود پشت خطم. اما بعد که من بهش زنگ زدم جواب نداد. بعد به گوشم رسید که با داس گردن دخترشو زده. انگار میخواسته تو خواب خفهش کنه، به یه بهونه ای زنشو فرستاده بوده حموم، درم از پشت قفل می کنه. بعد میره سراغ دختر. رومینا چقدر اصرار کرد به خونه برنگردوننش. اما مامورای آگاهی گفتن چون سنش کمه باید این کارو بکنیم. اما همون روز که رومینا برگشت خونه باباش کشتش».
بهمن قبول دارد که سن رومینا کم بوده و شاید آماده ازدواج نبوده است؛ با این حال می گوید: «خانواده باید جوری بچه رو تربیت میکردن که به یه جوون پناه نیاره. منم به خاطر انسانیت اونو فراری دادم. وقتی باباش رو دستگیر کردن، گفته اگه بیام بیرون زن و پسر کوچیکمم می کشم. حتی تهدید کرده بیاد بیرون من رو هم می کشه. عموی رومینا هم به من زنگ زد و تهدیدم کرد با گلوله منو میزنه. سه چهار روزه رومینا رو دفن کردن اما حتی نتونستم سر قبرش برم. دختر خاله شم به من پیام داد و گفت قبل از اینکه شما فرار کنید پدر رومینا براش مرگ موش خریده بود و بهش گفته بود خودشو بکشه. نمیدونم چقدر درسته. این پدر و دختر کلا با هم اختلاف داشتن. همون موقع که به دنیا اومده پدرش ناراحت بوده که چرا پسر نشده. اینا رو خود رومینا به من گفت».
خواهر بزرگ بهمن، همان کسی که رومینا به خانه اش پناه برده بود به «سازندگی» می گوید: «رومینا یه دختر پاک و معصوم بود. فکر نکردم با داداشم فرار کرده، برام مثل این بود که یه دختر بیکس رو پناه دادم. منم مثل دسته گل نگهش داشتم. حتی پسرم رو چند روز فرستادمش جای دیگه، گفتم این دختر امانته اینجا. به داداشمم گفتم هر وقت رسمی زنت شد بیا، غیرتم قبول نمی کرد باهم باشن».
خواهر بهمن اما پرده از رازهایی برمی دارد، رازهایی مگو که متاسفانه قابل انتشار نیست و اثبات آنها سخت. موضوعی که موجب می شود وقتی پدر رومینا به دنبالش میآید، خواهر بهمن سیلی محکمی به گوش پدر رومینا میزند. او از روزهایی که رومینا پیش او بوده میگوید: «می گفتم با مادرت تماس بگیر، قبول نمی کرد. میگفت نمی خوام هیچکدومشون رو ببینم. به پدری که ده بار داس گذاشته پای گلوی من چی باید بگم آبجی».
او به سن و سال رومینا هم اشاره می کند: «من به رومینا گفته بودم که سنت کمه، ۱۳ سالته، ببرم تحویل بابات بدم، یکی دو سال بمون بعد ما میایم خواستگاری. اما می گفت من راضیم خودمو بکشم اما برنگردم خونه. هرکاری کردم قبول نکرد. اگه یه درصدی می دونستم باباش این کارو میکنه، به خدا قسم خودمو می کشتم اما به باباش تحویلش نمی دادم».
حالا چند روزی هست که رومینا در خاک خفته. پدر در بازداشت است و مادرش سیاهپوش و عزادار. مادری که هیچ حرفی از او مطرح نیست و حتی در اعلامیه عجیبی که برای مجلس ختم رومینا منتشر شده هم هیچ نام و نشانی از او نیست.
یکی از اقوام رومینا اما از حال و هوای مادرش به «سازندگی» میگوید: «مادرش حالش خوب نیست، هر روز میره سر خاکش. از شوهرشم انگار شکایتی نکرده، درگیر مراسم هفت رومینان. پدرش خیلی سختگیر بود. من شنیده بودم تهدیدش کرده بود که اگه خودکشی کنه بهتر از اینه که بخواد زن این پسره بشه. البته بعضیا میگن به خاطر سنی بودن بهمنه، اما من اینو از خانواده نشنیدم، به نظرم مخالفتشون دلیل دیگه ای هم داشته که خصوصیه. رومینا خیلی از پدرش می ترسید، آخرشم که برگشت خونه با همون لباس عقد کشته شد».
این اولین باری نیست که دخترکی کمسن و سال، قربانی خشونت خانگی و ناموسی می شود؛ قتلی که که براساس قانون چون به دست پدر اتفاق افتاده است، او قصاص نمی شود و قصاص تبدیل به دیه و تعزیر خواهد شد.
علیرضا شریفی یزدی، جامعه شناس، در تحلیل وقوع و تکرار چنین حوادثی به «سازندگی» می گوید: «مطالعات نشان می دهد که حدود ۴۰ درصد از قتل ها در ایران، قتل های ناموسی هستند؛ اما به دلیل ملاحظات خانوادگی و محیطی با چنین نامی در مجامع قضایی ظهور پیدا نمی کنند.
مطالعات همچنین نشان می دهد تعداد قابل توجهی از جمعیت مردم ایران به یک یا چند اختلال روانی دچارند و میزان مراکزی که این موارد را درمان می کنند هم بسیار اندک است. حرفم این است که اختلالات روانی نقش مهمی در بروز چنین حوادثی دارند؛ به ویژه اضطراب و ناتوانی در کنترل خشم. روشن است که اگر کسی سلامت روان داشته باشد، حتی در مقابل فجیع ترین کارها هم دست به چنین اعمال وحشتناکی نمی زند. حتما این فرد یک یا چند اختلال روانی را با خودش حمل می کند».
عامل مهم دیگری که او به آن اشاره می کند، باورهای فرهنگی است. می گوید: «متاسفانه نهادهای فرهنگی ما در این زمینه یا ساکتند یا به طور غیرمستقیم موضوعات خاصی را تبلیغ می کنند. مانند تبلیغ چندهمسری یا کودک همسری. مثلا در خیابان ممکن است بیلبوردهایی را ببینید که روی آن نوشته بی حجابی زن به دلیل بی غرتی شوهر یا پدر و برادر اوست! این نوعی تبلیغ خشونت است که زن را به عنوان برده ای در دست مرد می پندارد که مرد باید به او امر و نهی کند. در واقع زن را مسلوبالاختیار می داند و مرد را تام الاختیار. به هر حال در چنین تبلیغاتی وقتی یک مرد به عنوان ولی یک زن معرفی می شود، ممکن است چنین خشونت هایی را در برخی مردان تشدید کند. ضمن اینکه اصولا خشونت خودش را بازتولید می کند».
او درباره کودک همسری می گوید: «براساس آمار در ایران بیش از ۳۰ هزار کودک همسری داریم و متاسفانه برخی از مسئولین از جمله یکی از نمایندگان زن مجلس اخیرا از این موضوع دفاع کرده بودند. نتیجه این دفاعیات همین اخبار ناگواری است که هر روزه شاهدش هستیم. علاوه برآن ما به یک تجدید نظر جدی در بازنگری قانون نیاز داریم».
معاون امور اجتماعی بهزیستی گیلان در پی قتل کودک ۱۳ ساله تالشی اعلام کرد: «به دلیل ماهیت جرم، دادستان مطابق با ماده ۵ قانون حمایت از کودک و نوجوانان بهعنوان مدعیالعموم ورود پیدا کرده است و بهزیستی نیز به عنوان سازمان دولتی مدافع حقوق کودکان، تمام تلاشهای خود را جهت احقاق حقوق حقه کودک را جزء وظایف ذاتی خود میداند.»
رضا جعفری افزود: «بهزیستی از همه ظرفیتها و امکانات جهت تحقق این مهم استفاده خواهد کرد و در عین حال به دلیل ماهیت جرم و درگیری عاطفی و روانی و اجتماعی سایر اعضاء خانواده، با هماهنگی دادستان نسبت به انجام حمایتهای روانی-اجتماعی از سایر اعضای خانواده برای کاهش آسیبهای روانی خواهد پرداخت.»
وی گفت: «اورژانس اجتماعی شهرستان تنها پس از وقوع قتل از طریق مراجع رسمی در جریان واقعه قرار گرفت که عملا کاری جهت حمایت از کودک مطابق با شرح وظایف رسمی و مصرح خود نمیتوانست انجام دهد و چه بسا تماس با خط ۱۲۳ اورژانس اجتماعی قبل از بروز میتوانست سرنوشت بهتری را برای کودک و خانواده ایشان رقم بزند که این خود نگاه فرهنگ مسئولیتپذیری از سوی همه آحاد جامعه را یکبار دیگر به همگان گوشزد میکند.»
معاون امور اجتماعی بهزیستی گیلان تاکید کرد: «قتل دختر ۱۳ ساله توسط پدر در شهرستان تالش نمونهای از نقض آشکار حقوق کودک توسط فردی است که بیشترین انتظار حمایت و پشتیبانی از او در جهت رشد، تربیت و پرورش صحیح کودک به دلیل فقر آگاهی و وجود باورهای متعصبانه بوده است که سبب جریحهدار شدن احساسات مردم شده است.»
جعفری گفت: «خشونتی که در محیط خصوصی و چهاردیواری خانه و به دور از نظارت نهادها صورت میگیرد و چه بسا بسیاری از موارد گزارش نمیشود و به همان نسبت فرصت مداخله جهت جداسازی کودک از محیط آسیب و صدمهزننده به حیات کودک و انجام حمایتهای لازم، به خوبی صورت نمیگیرد.»
وی اضافه کرد: «کودکآزاری یکی از آسیبهای شایع در همه جوامع اعم از توسعهیافته یا در حال رشد است و کودکان در همه خانوادهها، فارغ از ویژگیهای طبقاتی، درآمدی، تحصیلاتی، قومی و مذهبی، به دلیل وابستگی جسمی و مالی به سرپرستان، احساس تملک از سوی والدین نسبت به کودکان، عدم آگاهی والدین از شیوههای تربیتی، مشکلات زمینهای مانند وجود تنشها و اختلافات خانوادگی، ابتلا به سوءمصرف مواد و اختلال روانی در معرض مخاطرات انواع کودکآزاری اعم از جسمی، روانی، عاطفی، جسمی، غفلت و بیتوجهی جنسی هستند.
----------------------------------------
بیشتر بخوانید: