علیرضا داودنژاد در نوشتاری تحت عنوان «سیفالله داد، شورای صنفی و سینمای آینده» به حواشی این روزهای شورای صنفی نمایش واکنش نشان داد.
این کارگردان سینما در این نوشتار که در اختیار ایسنا گذاشت، نوشت: «سیفالله داد با فراگیری نظری و عملی سینما و کسب مهارت در نویسندگی، کارگردانی، فیلمبرداری و تدوین به دانایی سینمایی دست پیدا کرد و با تهیه، تولید، پخش و اکران فیلم از چم و خم سینما در ایران سر در آورد و با ورود به فعالیت صنفی و حضور فعال در نشستهای اصناف و مشارکت در نگارش، تدوین و تکمیل مقررات و اساسنامه ها-ضمن آشنایی نزدیک با احاد اعضا صنوف -به درکی عمیق از ضعفها و قوت های منظومه تهیه، تولید، توزیع و نمایش فیلم نائل شد و با ورود به منصب دولتی دورانی به یاد ماندنی از مشارکت دولت و صنوف سینمایی را در تاریخ فرهنگوهنر ایران به یادگار گذاشت.
جلسات چهل پنجاه نفرهای که او با حضور صاحب نظران ،اعضا فعال صنوف و سینماگران کار آزموده برگزار می کرد و مهمترین مباحث مبتلا به سینما را با آنها به مشورت و بحث آزاد میگذاشت، فراموش شدنی نیست.
او نهایتا بعد از غور ، تفحص و بررسیهای جامع نظری و عملی در سینما به این نتیجه یقین پیدا کرد که آنچه سینمای ملی را در ایران تهدید می کند و به حفظ، رونق و اعتلا آن صدمه میزند نزول از جایگاه اخلاقی، فرهنگی و ابتلا آن به سیاست زدگی و امر بری برای سرمایه است.
او ضمن تشویق سینمایی که با احترام به مخاطب در صدد سرگرم کردن او بر میآید و حمایت از سینمایی که مسولانه به اسیبهای اجتماعی میپردازد از سینمای مصلحانه سخن می گفت و سینماگران را از مجیزگویی قدرت و بردهگی پول پرهیز می داد و وظیفه دولت را پشتیبانی از تولید داخلی در عین حمایت از مصرف کننده می دانست.
رونق تهیه، تولید، توزیع و نمایش فیلم در دوران او و همکاری های همه جانبه مسولان و اصناف سینمایی برای انجام خدمات حرفه ای و رفاهی به سینما و سینماگران ، بخشی مهم از تاریخ سینمای ایران است که ابعاد آن همچون ابعاد شخصیت و خدمات خود سیف اله داد ناشناخته مانده است.
او که هنر سینما را آزموده و شناخته بود و از ضرورت راه بردی آن برای استقلال و پیشرفت کشور خبر داشت از منزلت نیروی انسانی خوش قریحه و متخصص و خلاق دفاع میکرد و ضمن تقویت پژوهش و اموزش سینما به گرایشات انحصارطلب برای تسلط بر سینما و بهره کشی از امکانات و نیروی انسانی ان میدان نمیداد؛ و البته نیز از همین رو بود که دشمنان ذی نفوذی را علیه خود بسیج کرد و بالاخره نتوانست دوران چهار ساله مدیریت موفق خود را به انتها برساند و با به جا گذاشتن خاطرات و یادگارها و میراثی ارزشمند از خدمات صنفی و حرفه ای با سینما خداحافظی کرد.
از جمله یادگارهایی که از دوران مدیریت صنفی و دولتی او برای تقویت و ارتقا بخش خصوصی در سینمای ایران به جا ماند ، سر و سامان بخشی به نحوه اکران و نمایش فیلم بود که به دلیل کمبود ظرفیت های نمایشی و افزایش کمی و کیفی تولید هنگامه اکران را با رقابتی سخت و گهگاه کشمکشهایی به دور از اصول و اداب صنفی و حرفه ای مواجه می کرد.
مراقبت از هنر سینما و مواظبت از آثاری که با تمایل و اتکا به ارزشهای زیبایی شناختی سینما تولید می شدند و در رقابت با اثار سخیف تجاری یا فیلمهای تبلیغاتی از دستیابی به اکران مناسب باز می ماندند، اقتضا می کرد تا چیده مان اعضا شورای صنفی به گونه ای باشد که چرخه اکران علاوه بر تامین سود مالی برای تجارت در سینما و ایجاد فرصت برای فیلمهای تبلیغاتی به هنر سینما نیز بی توجه نماند.
اختصاص یک صندلی در شورای صنفی برای فیلمسازان در کنار پخش کنندگان و صاحبان فیلم و سالن از جمله ابتکاراتی بود که سیف اله داد به کاربست و نیر تفویض ریاست این شورا به نماینده کانون کارگردانان بعدها به عنوان سنتی موجه ادامه پیدا کرد و موجب دلگرمی برای هنرمندان سینما مخصوصا کارگردان هایی شد که شخصا به تهیه فیلمهای خود اقدام می کردند -و اینک سالهاست در انجمن تهیه کننده کارگردان ها گرد هم آمده اند - و بخش اعظمی از تولیدات موفق هنری و تجاری سینمای ایران به همت آنها رقم میخورد.
جریان تهیه کنندگی کردن کارگردانها که ارمغان انقلاب برای سینمای ایران بود و موجبات راه اندازی جریان تولید فیلم در بعد از انقلاب را فراهم اورد و به فعال شدن دوباره بازار سینما، احیا و اعتلا ان انجامید و پرچم ایران را نیز در جشنوارههای جهانی بالا برد، جریانی بود که با سود آور شدن سینما و ورود تدریجی تجار و سیاسیون به این حرفه کم کم زیر سوال رفت و نجوا برای جدا کردن کارگردانی و تهیه کنندگی از یکدیگر آغازیدن گرفت و به موازات موفقیتهای هنری و تجاری تهیه کننده /کارگردانها در دستگاههای دولتی نیز طرفدارانی پیدا کرد.
در گذر سالیان و با فراموشی آرمانهای عدالتخواهانه انقلاب و جایگزینی آن با رقابتهای موذیانه برای ثروت اندوزی و ترویج تلقی از پول به عنوان تنها معیار ارزشها ، سینما نیز به عنوان فعالیتی فرهنگی زیر سوال رفت و با تبدیل تدریجی تهیه کنندگان به پخش کننده و سینمادار ، مرزبندی ها و تعاریف صنفی مخدوش شد و با پا گرفتن اقتصاد سیاسی و غلبه آن بر قلمرو فرهنگ ، تهیه کننده /کارگردانها نیز بیش از بیش تحت فشار قرار گرفتند.
برای تاجران سینما و همچنین نزد بخشی از مسولان دولتی تدریجا این باور ارتجاعی احیا شد و دوباره جان گرفت که اختیار انتخاب موضوع فیلم ، همچنین ترکیب عوامل سازنده و حتی نحوه اجرای اثر سینمایی باید از کارگردانها سلب شود و قریحه و تخصص و خلاقیت انها در مقام دستمزد بگیر می بایست دربست در اختیار صاحبان سرمایه و اربابان سیاست و سفارشات و مطالبات ان ها قرار بگیرد.
پس مقاومت کارگردانهایی که حاضر به تسلیم در برابر انحصار طلبیهای سیاسی و مالی نشدند و موفقیت آنها در تهیه و تولید و ارایه اثار برتر تجاری و هنری ، زمینه ساز اتخاذ روشهایی پیچیده تر برای شکست و تحقیر و انزاوا و سرکوب جریان تهیه کننده / کارگردانی شد که متقابلا انها را نیز نسل به نسل تا امروز به چاره اندیشی و مقاومت و تلاش برای پیروزی و ادامه حیات بر انگیخته است.
اگر تهیه فیلم روز به روز و به شکلی غیرمنطقی گران و گرانتر میشود، اگر فیلمسازی سخیف و سطحی روز به روز بیشتر قبح خود را از دست می دهد، اگر باز تولید کلیشه های متکی به ستاره سالاری روز به روز بیشتر میدان پیدا می کند، اگر بخش عمده ای از محصولات هرساله سینمای ایران به هیزمهایی بدل می شود که باید بسوزند و تنور اکران را برای نان پختن انحصارهای مالی و سیاسی گرم کنند ، اگر بازار نمایش خانهگی -حتی در شرایط مرگبار کرونا و ضرورت بیشتر در خانه ماندن مردم -تقویت و تبلیغ و امن نمیشود، اگر شورایعالی تهیه کنندگان که از اجتماع انجمنهای رسمی تهیه کنندگی شکل گرفته -و هیات مدیره ان تحت نظارت چهار شورای مرکزی مربوطه از هرگونه زد و بند و انحراف مراقبت می شود - انکار می شود و خلاصه اگر کانون کارگردانها را از ریاست شورای صنفی خلع می کنند و بالاخره سینما داران به حاکمیتی یکدست بر این شورا دست پیدا می کنند ؛ همه و همه ناشی از تلاشی اشکار و پنهان برای تسخیر تمام و کمال سینما توسط انحصارهای مالی و سیاسی و همچنین به قصد در هم شکستن مقاومت نیروی انسانی خوش قریحه و متخصص و خلاقی صورت می گیرد که در مقابل توهین و تحقیر و زور گویی و بهره کشی مقاومت میکنند و اینک نیز اطمینان دارند که عاقبت باشکستن انحصار نمایش در سالن و تامین امنیت برای بازار نمایش خانه گی ، سینمای ایران به سفارشات و سرمایه های مردمی دسترسی پیدا می کند و افقی تازه پیش روی جریان تولید و توزیع و نمایش فیلم در ایران باز خواهد شد و دیر یا زود سینمای مصلحانه ای که سیف اله داد از ان سخن می گفت جامه تحقق خواهد پوشید.
سینمایی که در تلاش برای سرگرم کردن مخاطبان احترام آنها را نادیده نمی گیرد و در نقد و اسیب شناسی اجتماعی از دلسوزی و محبت به همنوعان فرو گذار نمی کند. توسعه ناگزیر اینترنت ، خارج شدن ابزار تولید و توزیع و نمایش فیلم از چنگ انواع انحصار و دسترسی عمومی به فرا گیری و کار با این ابزار فرا رسیدن دورانی تازه را بشارت میدهد؛ دورانی که توزیع قدرت ، ترویج دانش ، توسعه دانایی سینمایی و نهایتا تولید کننده شدن مصرف کننده را همچون تقدیری تاریخی پیش روی ما قرار می دهد و امروزهی روز را برای هر یک از ما به فراخور ظرفیتها و استعدادهایمان به امکانی برای موضع گیری و انتخاب بدل می کند.»