عصر ایران؛ مهرداد خدیر- یکی از خبرهای قابل توجه در روزهای اخیر نامۀ انتقادی حجتالاسلام احمد مروی تولیت آستان قدس رضوی به مدیر کل صدا و سیمای اُستان است که در آن، به کارگیری عنوان «آیتالله» برای خود در زیرنویس برنامهای را مایۀ تعجب دانسته و نوشته است: «مؤکداً میخواهم از این واژۀ بزرگ که بنده لایق آن نیستم، استفاده نشود. این تعارف نیست. حقیقت است و حتماً رعایت شود.»
به این بهانه نکاتی را میتوان یادآور شد:
1. آیتالله یا حجتالاسلام، عنوانهایی مذهبی و رایج در سلسله مراتب روحانیت شیعهاند و به کارگیری آنها بیشتر جنبۀ ذوقی دارد و از جانب دیگران اعطا میشود و مدرک مکتوبی وجود ندارد که نشان دهد فرد حجتالاسلام است یا حجت الاسلام و المسلمین. آیتالله است یا آیتالله العظمی و مثل دکتر و مهندس خود شخص نمی تواند بگوید من آیت الله هستم بلکه قدیمیتر و سنتیترها «الاحقر» امضا میکردند.
در سال 1390 آقای محسن غرویان که از خود او هم به عنوان حجتالاسلام یاد میشود و هم آیتالله دربارۀ عنوانهای حوزوی و در مصاحبهای این گونه توضیح داد:
«طلبۀ تازه وارد ثقةالاسلام است. وارد سطح که شد حجةالاسلام دربارۀ او به کار میرود. به سطح چهار که رسید حجةالاسلام والمسلمین به او اطلاق میشود و وقتی به اجتهاد رسید و از مجتهد دیگری تقلید نکرد و خود مدرس شد، به او آیتالله گفته میشود و اگر سالهای متمادی سطوح مختلف را تدریس کند و شاگرد پرورش دهد و رساله بنویسد و مقلد پیدا کند، آیتاللهالعظمی دربارۀ او به کار میرود. دربارۀ کسانی که به آثار فلسفی بیش از فقهی شهرت دارند نیز اصطلاح «علامه» به کار میرود که البته رسمی نیست. این عناوین بیشتر ذوقی است.»- [روزنامۀ اعتماد، شمارۀ 2276]
2. این که آقای مروی خود را آیتالله نمیداند به این معنی نیست که خود را مجتهد نمیداند یا اصطلاحا مجتهد متجزی یا مجتهد مطلق نیست. بلکه میتواند به دو دلیل باشد. یکی یادآوری جایگاه بالای عنوان آیتالله در مراتب روحانیت تا این عناوین تابع مناصب سیاسی نباشد. دیگر این که احساس میکند فرهنگی رایج شده که به روحانیون به خاطر سمتهایی که میگیرند عنوان بالاتر مذهبی میدهند. مثلا مرحوم هاشمی شاهرودی دانشگاهی به نام عدالت تأسیس کرده بود و در آن از او با عنوان آیةاللهالعظمی یاد میکردند و عکس او را در کنار امام و رهبری نصب کرده بودند.
در واقع آقای مروی با فرهنگ تملق مبارزه کرده و از این حیث ستودنی است. چون میداند از سر احترام به شخص او نیست و اگر دیگری هم تولیت آستان شده بود یک درجه مذهبی بالاتر در صدا و سیما میدادند.
3. به صورت غیر رسمی مرسوم شده که وقتی روحانیون پا به سن میگذارند یا سمتی بالاتر میگیرند یا محاسن آنان سپید میشود بعضی از رسانهها برای آنها به جای عنوان «حجتالاسلام» از عنوان «آیةالله» استفاده میکنند و آقای مروی با این فرهنگ هم مقابله کرده است.
4. شاخصترین چهرۀ مذهبی در این عرصه و در مقابله با این فرهنگ، مرجع عالی شیعه آیتالله سیستانی است. چون در عنوان سایت رسمی ایشان فقط آمده «آقای سیستانی» و در مُهر هم آقای سیستانی است. البته در مکاتبات با دیگران و دربارۀ آنان از عنوان آیتالله و حجت الاسلام استفاده میکنند و برای دیگران به کار میبرند. چنان که در پیام تسلیت درگذشت آقای هاشمی شاهرودی به فرزند او عنوان «آیتالله» را برای آن مرحوم به کار بردند.
5. امام خمینی معمولا در خطاب ها یک درجه کمتر به کار میبردند و در نقل ها به «آقای» اکتفا میکردند. حجت الاسلام و المسلمین برای آیت الله ها البته به قصد تحقیر و تخفیف نبود. برای قطعی بودن عنوان بود و در احکام انتصاب نزدیک ترین و مورد وثوق ترین یاران خود نیز چنین رویه ای داشتند. مثلا از آیتالله طالقانی و منتظری که در جامعه هم این گونه شناخته میشدند با عنوان حجتالاسلام والمسلمین یاد میکردند. در مکاتبه با مراجع هم که آیتاللهالعظمی بودند آیتالله را به کار میبردند.
این عنوان اخیر را البته بسیار به ندرت به کار میبردند و این نویسنده به خاطر ندارد هیچ گاه به کار برده باشند جز در یک مورد. در بهمن 1358 که در بیمارستان قلب بستری بودند و خطر رفع شد و دوران نقاهت را سپری میکردند، مراجع مختلف پیام فرستادند و تنها در پاسخ به آیتالله سید ابوالقاسم خویی عبارت «آیتاللهالعظمی» را به کار بردند و جالب این که تنها در همین مورد «روحاللهالموسویالخمینی» امضا نکردند و فقط یک کلمه نوشتند: «خمینی».
به نظر میرسد بالاترین احترامی بوده که ابراز کردهاند.
6. در خرداد 58 و بعد از ترور اکبر هاشمی رفسنجانی، کیهان از اوبه عنوان «آیتالله» یاد کرد و در مصاحبه در بیمارستان نیز این گونه خطاب شد. اما خود آقای هاشمی گفت: به من نگویید آیتالله.
بیش از 30 سال بعد و در دوران ریاست مجلس خبرگان رهبری البته از او به عنوان آیتالله یاد شد شاید چون یک حجتالاسلام نمیتوانست رییس آیتاللهها باشد. منتقدان اما کمسنتر از آن بودند که بدانند هاشمی خود نخواسته بود وگرنه از همان سال 58 میتوانست آیتالله خوانده شود خاصه در دوران ریاست برادرش در صدا و سیما.
7. عرف کنونی رسانه های مستقل و حرفهای در پرهیز از القاب مذهبی برای چهرههای سیاسی با چند استثنا البته درست است. اکنون عنوان های مذهبی تنها برای امام و رهبری و مراجع به کار می رود و نیز روحانیونی که به عنوان روحانی و نه از جایگاه سیاسی اظهار نظر میکنند. مثل زمانی که برای پزشک، عنوان «دکتر» را میآوریم.
به همین خاطر است که تعبیر «حسن روحانی رییس جمهوری» بیاحترامی به عنوان مذهبی او (حجة الاسلام و المسلمین) نیست. هر چند به اعتبار عضویت در مجلس خبرگان ممکن است برخی بخواهند برای او «آیتالله» را هم به کار برند.
8. از اتفاقات قابل توجه بعد از انقلاب بالا بردن و پایین آوردن عنوان های مذهبی به سبب اتفاقات سیاسی است. مثلا از آیتالله شریعتمداری که در رسانهها و نیز در جامعه به سبب اشتهار به عنوان مرجع و صاحب رساله «آیتاللهالعظمی» بود بعد از اتفاقات سال 61 در برخی روزنامهها بدون عنوان مذهبی و به صورت «شریعتمداری» یاد شد به این استناد که جامعۀ مدرسین او را از مرجعیت، خلع کرده است.
7 سال بعد روزنامۀ کیهان که سالها کتاب «فقیه عالیقدر آیتالله العظمی منتظری» را چاپ میکرد وقتی او از قائم مقامی رهبری برکنار شد یا استعفا کرد یک درجه کم کرد و نوشت آیتالله و بعد از قضایای سال 76 بدون عنوان مذهبی و حتی به صورت «شیخ ساده لوح» هم نام بردند.
چندی پیش که تلویزیون برنامهای به مناسبت درگذشت آیت الله ابراهیم امینی پخش میکرد مشتاق بودم ببینم از آیتالله منتظری هم یاد میکنند یا نه و اگر آری چگونه. با این که این برنامه را مرکز بسیج صدا وسیما ساخته بود تعبیری که به کار بردند با ذکر عنوان محترمانه و به صورت «آیتالله منتظری» بود.
9. تذکر آقای مروی میتواند میل به استفاده از عنوان های بالاتر در کلیت جامعه را هم مهار کند.
مؤسسات مالی اعتباری دوست دارند بانک شوند. روابط عمومی ها به اضافه شدن «امور بینالملل» علاقه مندند. روحانیونی دوست دارند در کنار حجتالاسلام به آنها دکتر هم بگویند. مربی دانشگاه بیرون خود را استاد معرفی میکند و مطبوعات در نگاه بیرونی پر از سردبیر شده و به حجتالاسلام هایی که ریشی سپید کرده یا به مقام بالاتر رسیدهاند آیتالله گفته می شود و نوعی آشفتگی و اغراق در عنوان های مذهبی ایجاد شده که به دلایل سیاسی هم هست.
این در حالی است که یکی از مراجع ثلاث شیعه در نجف را که مؤید و حامی انقلاب مشروطه هم بود به نام «آخوند خراسانی» میشناسیم و وقتی کسی میگوید «مرحوم آخوند» به یاد آن مرجع میافتیم یا نام میرزای شیرازی را زیاد شنیدهایم. امروز اما اگر برای یک طلبه ساده عنوان «آخوند» یا « میرزا» به کار رود شاید به او بر بخورد. حال آن که 100 سال پیش لقب عالیترین مرجع تشیع بوده و شاید آقای سیستانی در صدد احیای همان سنت است.
10. به نظر میرسد برای ساماندهی به این امر اولا در عنوانهای مذهبی اغراق نکنیم. ثانیا برای روحانیون سیاسی و مقامات فعلی یا قبلی و زنده یا درگذشته و آزاد یا محصور در خبر ضرورتی ندارد و بی احترامی هم نیست و در متن به علاقه و سبک نویسنده بستگی دارد چنان که میگوییم روحانی، خاتمی، هاشمی رفسنجانی و کروبی.
ثالثا این که تا شخصی جایگاه سیاسی بالاتر گرفت عنوان مذهبی او را هم ارتقا دهند جالب نیست و شخص نباید ببالد چون بعد دوباره شاید بازگردد در حالی که سن او بالاتر رفته است. کما این که میبینیم برای برخی رسانهها آقای صادق لاریجانی مادام که رییس قوه قضاییه بود آیتالله لاریجانی بود و در جایگاه رییس مجمع نگران نیستند!
رابعا چنان که گفته شد به جز امام و رهبری و مراجع برای دیگران ضرورتی ندارد. هر چند در متون مذهبی اشاره به عنوان میتواند به مخاطب کمک کند.
اقدام آقای مروی در عین تأکید بر به کارگیری عنوان واقعی مذهبی و نه تشریفاتی و اغراق آمیز، از نوعی رهاشدن از عنوانها هم حکایت میکند و در واقع میخواهد به صدا وسیمای خراسان رضوی بگوید من «خادمالرضا» هستم و و در شکل رسمی آن هم «تولیت آستان قدس رضوی». تازه این دومی انحصاری است و تنها در اختیار یک نفر و آن قدر خاص و انحصاری است که محمد رضا شاه و شاید اسلاف او برای خود نگاه داشته بود و عبدالعظیم ولیان را «نایبالتولیه» میخواندند نه تولیت.
(آیتالله گلپایگانی مرجع تقلید در نامۀ مشهور خود به شاه در سال 42 و در مخالفت با برگزاری رفراندوم اصلاحات ارضی مینویسد: الغای مالکیت بدین نحو و اجاره دادنهای طولانی، مخصوصاً موقوفات آستان قدس رضوی، که منتسب به شخص اعلیحضرت همایون و افتخار مقام سلطنت است به مدتهای طولانی، که معرض تلفِ وقف است، علاوه بر این که با منطق اسلام تطبیق نمیکند، جز فتح بابی برای کمونیسم، ثمری ندارد.)
از دینپژوهانی مانند «محمد مجتهد شبستری» نیز نمیتوان نگفت که هم لباس را و هم عنوان را کنار گذاشتهاند و دینپژوهی را نه و چه باک اگر صدا و سیما به امثال او میدان نمیدهد که به لطف فناوری و از طریق اینستاگرام زنده سخن میگویند و به خاطر شیوع کرونا استفاده از این امکان فراگیر شده است.
---------------------
بیشتر بخوانید:
نامه تولیت آستان قدس رضوی به صداوسیما : من آیتالله نیستم