۰۹ آذر ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۹ آذر ۱۴۰۳ - ۰۸:۵۱
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۷۲۷۱۸۴
تاریخ انتشار: ۲۰:۱۸ - ۱۷-۰۲-۱۳۹۹
کد ۷۲۷۱۸۴
انتشار: ۲۰:۱۸ - ۱۷-۰۲-۱۳۹۹

روایت کارگردان مستند «خانه» از طعم یک جشنواره مجازی و جایزه‌اش در روزگار کرونایی

مسوولین جشنواره گفته بودند که اگر نخواهم، میتوانم فیلم را بیرون بکشم. اما چه کسی می‌تواند اولین فیلم بلندش را از یکی معتبرترین جشنواره‌های فیلم مستند جهان بیرون بیآورد؟

فیلم مستند «خانه» کارگردان مستند «خانه» که به تازگی تقدیر ویژه هیات داوران بخش رقابتی جشنواره‌ی مستند «ویزیون دو ریل» را دریافت کرده است،نوشتاری را منتشر کرد.

افسانه سالاری در متن این نوشتار که در اختیار ایسنا گذاشت، نوشت:« بالاخره ایمیلی که از آن می‌ترسیدم، صبح دوشنبه یکی از روزهای اواسط ماه مارس رسید:«پنجاه‌ و یکمین جشنواره فیلم ویزیون دو ریل سوییس بدلیل شیوع ویروس کرونا به صورت آنلاین برگزار خواهد شد.». لپ تاپ را بستم. 

در کمد لباسم را باز کردم و جلیقه‌ای را که هفته‌ی پیش از دسته دوم فروشی کوچه سن مرتن پاریس خریده بودم در آوردم. به گفته‌ی صاحب مغازه، جلیقه سیاه رنگ با دست دوزی‌های زرد و ظریف کار دست زنان کردستان ایران بود. از زمانی که خبر پذیرفته شدن فیلم «خانه» را در جشنواره ویزیون دو ریل سوییس شنیده بودم، دنبال لباس مناسبی می‌گشتم تا اولین شب پخش فیلمم در جشنواره بپوشم. هر اتفاق مهمی در زندگی‌ام نشان کوچکی با خودش داشته که برایم به یادگار بماند - حتا اگر به کوچکی جورابی نو بوده باشد. و حالا می‌خواستم در آن شب مهم زندگی کاری‌ام، وقتی اولین فیلم بلندم برای اولین بار رو نمایی می‌شد، لباسی بپوشم که اثری از ایران با خود داشته باشد—از آنها که وقتی در مراسمی بین المللی می‌پوشی از تو بپرسند «مال کجاست؟» و تو با اشتیاق از ایران و هنر و صنایع دستی‌اش نطق کنی و پز بدهی. وقتی هشت نه سالی باشد که دور از ایران زندگی کنی، دلت با همین چیزهاست که خوش می‌ماند.

جلیقه را با دقت تا کردم. داخل کاوری محکم گذاشتم و فرستادمش داخل چمدان لباس‌های زمستانی: دیگر به دردم نمی‌خورد.
 
ساعتها و روزها طول کشید تا بتوانم بپذیرم که اولین پخش جهانی فیلمی که ۴ سال از جوانی‌ام را شبانه روز، بی مزد و مواجب، در خواب و بیداری از آن خود کرده بود قرار است به صورت آنلاین، بدون من و بدون هیچ کس دیگری برگزار شود.
 

مسوولین جشنواره گفته بودند که اگر نخواهم، میتوانم فیلم را بیرون بکشم. اما چه کسی می‌تواند اولین فیلم بلندش را از یکی از معتبرترین جشنواره‌های فیلم مستند جهان بیرون بیآورد؟ آن‌هم وقتی آن سر بحران پیدا نیست. آن‌هم وقتی فیلم، مثل بچه‌ای که وقت زایمانش باشد، ذوق تولد داشته باشد. مگر می‌شود به زور نگاهش داشت و بعد در تاریکی مطلق، همانطور یک لنگه پا منتظر بود که این دشمن نامریی شرش را کم کند تا فیلم در جایی—که معلوم هم نیست کجا—نمایش داده بشود؟

روزی که به جشنواره بله را گفتم و قبول کردم که فیلم جزو ۱۴ فیلم بخش مسابقه بلند جشنواره بصورت آنلاین باشد، برای دوستی بلند و بالا از حالی که داشتم، نوشتم. در جواب نوشت :«عزیزم درکت می‌کنم، ولی فکر نمی‌کنی وقتی مردم کارشان را به دلیل این بحران از دست می‌دهند، ناراحتی تو از برگزاری آنلاین جشنواره کمی لوکس باشد؟» آنجا بود که فهمیدم چقدر شغل ما، زوایا، ناامنی‌ها و دشواری‌هایش حتا برای نزدیکترین دوستانمان ناشناخته است.  

در جواب نوشتم :«فیلمسازی همه شغل من است—شغلی که آخرین کسی که شاید از آن حقوقی بگیرد خود کارگردان است. آنلاین برگزار شدن جشنواره به معنی از بین رفتن فرصت‌های شغلی من است.»  واقعیت اینجاست که وقتی مستقل کار می‌کنی و کارت شب و روز ندارد، وقتی هفته‌ها، ماهها و سالها از صبر و عشق و مهارتت خرج می‌کنی تا اثر متولد بشود، ساخت فیلم زمانی برایت تمام می‌شود که روی پرده، در کنار تماشاگران، تماشاگر شده‌ای و اثرت را دیده‌ای. با تماشاگران خندیده‌ای و با تماشاگران قلبت تپیده است. جشنواره‌ها مکان‌هایی هستند که این «پایان ساخت» و «شروع مسیر» جشن گرفته می‌شود. اثر به صورت عمومی مورد رسمیت قرار می‌گیرد و بعد از تو و حالا دیگر حتا بدون تو، مسیرش را ادامه می‌دهد.

در عین‌حال تو با کسانی آشنا می‌شوی که شاید بتوانی برای آثار بعدی‌ات از طریقشان سرمایه جذب کنی و همکاری کنید، درست مانند هر «صنعت» دیگری.

۲۵ آوریل بخش مسابقه جشنواره به صورت آنلاین شروع شد. فیلم «خانه» را ۵۰۰ نفر و تنها در سوییس می‌توانستند، ببینند. روز اول قلبم در سینه‌ام جا نمی‌شد. شبیه اینکه بچه‌ ات بدنیا بیاید اما خودت بالای سرش نباشی. نبینی که چطور بدنیا می‌اید و دقیقا چه شکلی است. بالاخره به سرم زد که دست ازین «حالا چه می‌شود» های تنهایی بردارم و با بقیه‌ی فیلمسازهای بخش مسابقه تماس بگیرم. قطعا کسانی هستند که حال مرا دارند. وقتی ۱۰  تایمان جمع شدیم و ملاقات ۳ ساعته مان روی زوم از کشورهای مختلف جهان برقرار شد، همه فهمیدیم که بله، تنها نیستیم. از راه دور خندیدیم، بغض کردیم و از فیلمهایمان گفتیم و قول گرفتیم دوست بمانیم. لپ تاپ ها را بستیم و بجای «بودن» میان مخاطبان فیلم‌هایمان در محل واقعی برگزاری جشنواره در شهر کوچک نیون در کنار دریاچه‌ی لمان، در تنهایی و قرطینه منتظر شدیم: انتظاری همراه با سکوت.
 

از روز سوم، آرام آرام، به لطف هیولای صدهزار دست اینترنت، آدمهای غریبه از گوشه و کنار پیدایم کردند: فیس بوک، اینستاگرام، وبسایت کالکتیو، ایمیل. برایم نوشتند. فیلم را دیده بودند، در تنهایی و در خانه‌هایشان. باهم از فیلم حرف زدیم. از راه دور، بی هیچ تشریفاتی، درباره‌ی «خانه» گفت‌وگو کردیم. این آدمها خبر از «خانه»ام می‌دادند و غربتی را که عصرها در آپارتمان کوچکم در پاریس و در قرنطینه‌ی سفت و سخت دچارش می‌شدم، از یادم می‌بردند.

بالاخره اختتامیه مجازی جشنواره هم برگزار شد. سراغ چمدان رفتم، جلیقه را از کاورش خارج کردم و پوشیدم. چند شمع روشن کردم و اولین جایزه‌ای را که نصیب «خانه» شد، با نشانی از خانه‌ام ایران جشن گرفتم.»

به گزارش ایسنا، چند روز قبل فهرست برندگان جشنواره مستند «ویزیون دو ریل» که امسال به سبب بحران جهانی شیوع ویروس کرونا کاملا به صورت آنلاین برگزار شد، منتشر شد و  مستند بلند «خانه» با نام بین المللی «سیلویت» به کارگردانی افسانه سالاری تقدیر ویژه هیات داوران بخش رقابتی بین‌المللی مستندهای بلند را از آن خود کرد. 

این مستند در طول ۴ سال ساخته شده است و داستان خانواده‌ای افغانستانی در تهران را روایت می‌کند. پسر جوان این خانواده که در ایران به دنیا امده و بزرگ شده است، تصمیم می‌گیرد برای اولین بار به افغانستان برود و در آنجا زندگی کند، کشوری که هرگز آن را ندیده است. این اتفاق، مسیر تازه‌ای برای خانواده رقم میزند.

بیشتر بخوانید: 

رامبد جوان: به اکران آنلاین خوشبینم

بازگشت مجازی جشنواره فیلم سیدنی

«سینما ماشین» بعد از کرونا هم می‌تواند اجرا شود

ارسال به دوستان