از ابتدای سال ۱۳۹۸ روند صعودی بازار سرمایه ایران آغاز گردید و حتی در روزهای پایانی اسفند و با اعلام فراگیر شدن ویروس کرونا از سوی سازمان بهداشت جهانی، اکثر بورس های بزرگ جهان روند نزولی شدید را تجربه کرده اند، در اقتصاد ایران اما بازار سرمایه همچنان به روند صعودی و مثبت خود ادامه می دهد، بطوریکه نرخ بازدهی سهام در سال 1398 رقم باورنکردنی 187 درصد بوده است. بگونه ای که روزانه شاهد کوچ حجم گسترده ای از نقدینگی مردم به سوی این بازار متشکل می باشیم. در پی این روند صعودی، در 8 اردیبهشت 1399 شاخص کل بورس وارد کانال 800 هزار واحدی شد و هم زمان ارزش کل بازار از 3000 هزار میلیارد تومان فراتر رفت.
مدتی است که بحث تمامی محافل و اجتماعات اقتصادی و بعضاً غیر اقتصادی بحث شیرین بازار سرمایه یا همان بورس خودمان با سودهای سرشار آن است.
اکثر همکاران بنده نیز دستی بر آتش گرفته اند و با یادداشت های تخصصی شان یا در جهت تشویق مردم برای سرمایه گذاری بیشتر و کنار گذاشتن تردید برای ورود به بازار نوید می دهند و یا با گزارشات هشدارگونه از باب حبابی بودن آن به مردم اخطار از دست دادن اندک اندوخته شان را می دهند.
لذا تصمیم گرفتم با استفاده از الگوی رفتاری دولت های گذشته فارغ از وابستگی های سیاسی و جناحی از منظر دیگری بازار سرمایه را تحلیل کنم.
بعد از سال های دفاع مقدس، و ورود کشور به آرامش نسبی سیاسی و نظامی و امنیتی، سال های متمادی دولت های به قدرت رسیده در ایران با تفکرات متفاوت از سیاستگزاران و مدیران به صورت چرخشی استفاده کرده اند. به گونه ای که جمعیتی چند صد نفره در بدنه مدیریت اقتصاد کشور به صورت دائم جای خود را تغییر داده اند به همین جهت است که تمامی دولت های به قدرت رسیده در جمهوری اسلامی بعد از دوران جنگ تحمیلی در مواجهه با نابسامانی های اقتصادی روشهای مشابهی را در پیش گرفته اند. اندک انحرافی را هم که در بعضی از راه حل ها شاهد هستیم به دلیل روشهای متفاوت کسب آراء بوده ولاغیر.
به طور مثال دولت های اشاره شده بلا استثناء با پدیده کسری بودجه روبرو بوده اند و در اکثر قریب به اتفاق موارد به دلیل همان دو خاصیت اشاره شده مدیران و سیاستگزاران، ساده ترین و غير مسئولانه ترین راه یعنی کاهش ارزش پول ملی و افزایش نرخ دلار کسب شده از فروش نفت را در دستور کار قرار داده اند. نگاه مختصری به روند افزایش نرخ ارز در طی سالیان سال نشان دهنده این حرکت بی منطق تمامی دولت ها می باشد. جالب اینکه مردان این مدل سیاستگزاری در بسیاری از دولت ها تکراری هستند و احتمالاً روش های دیگری را بلد نیستند.!!!
اما به همت همین سیاستگزاران و مدیران تکراری، نقطه عطف افسارگسیختگی نرخ ارز در دولت تدبیر اتفاق افتاد و کشور مواجه با بحرانی شد که هنوز درگیر عواقب آن می باشد. اما کسری بودجه سالانه و هزینه های مبارزه با بحران کرونا که مزید بر علت گردیده، همچنان یقه دولت را گرفته است.
اما نکته در همین جاست که با وجود این بحران عجیب و غریب نرخ ارز، تقریباً دست دولت برای تأمین هزینه های خود با بازی نرخ ارز کمی تا قسمتی بسته است. اگرچه دولت در قانون بودجه سال ۱۳۹۹ بازی با نرخ ارز را از طریق استقراض ۳۰ هزار میلیارد تومان از صندوق ذخیره ارزی به بهانه عدم وابستگی به درآمد نفتی رسمی نموده بود اما متاسفانه بحران فراگیر شدن بیماری کرونا باعث گردید اندک منابع ارزی که به اقتصاد ایران تزریق می گردید نیز وجود نداشته باشد به همین دلیل شرایط بازی با نرخ ارز محدودتر شده است اما برنامه ریزان در در دولت راه دیگری که برای تامین کسری بودجه خود تحت عنوان مولد سازي دارايي هاي دولت در نظر گرفته اند. اما اینکه فروش داراییهای دولت چه ارتباطی با مولد سازی دارایی های آن دارد خود نکته ی قابل تامل است. اما نیاز است تا راهکارهایی برای جذب منابع مردم برای واگذاری داراییها وجود داشته باشد دارایی هایی که حتی دولت به کمک آنها نمیتواند هزینه نگهداری آنها را تامین نماید و در بسیاری از موارد شرکت های دولتی با زیان های انباشتی بسیاری روبرو می باشند.
اینجاست که بازار سرمایه و فروش اموال و سهام دولت در آن به عنوان یک راه حل فرار از بحران برای سیاستگزاران دولت جذابیت پیدا می کند.
تا اینجای کار همه چیز منطقی است چرا که تأمین هزینه های دولت از طریق بازار سرمایه راه حلی است که اگر براساس منطق پیش برود قطعاً در کنترل نقدینگی، کاهش شوک های تورمی و حتی کوچک تر شدن دولت کمک خواهد کرد.
اما اگر دولت نیاز به پول زیادتری نسبت به ارزش دارایی هایش داشته باشد می تواند با جوسازی کسترده در سطح بازار نسبت به بالا بردن شاخص بورس که بعضاً برای بسیاری از شرکت ها هیچ منطق و استدلالی ندارد، اقدام نماید. دقیقا همان کاری که با نرخ دلار هرساله انجام داده است.
اینجاست که تفاوت بازار سرمایه و بازار ارز می تواند یک جماعت امیدوار در بورس را یک شبه ناامید کند. چرا که بازار ارز در انحصار دولت است و بازی آن هم تحت کنترل دولت ولی بازار سرمایه بازی گردانان متعددی دارد که بسیاری از آنها خارج از حیطه قدرت دولت می باشند.
نتیجه اینکه سهامداران حقیقی که معمولاً بازنده ترکیدن حباب ها هستند باید به هوش باشند و اولاً با احتیاط اقدام به سرمایه گذاری کنند و ثانیاً دندان طمع را کشیده و به محض اینکه دولت ارائه سهامش به بازار سرمایه را کاهش داد فوراً از بازار خارج شوند.
دولت ها در طی تمامی این سال ها نشان داده اند که دغدغه ای برای ارزش سرمایه بخش خصوصی و مردم ندارند.