به گزارش عصر ایران؛ بابک دیسفانی در مقالهای که سایت مشق نو منتشر کرد با بیان این مطلب نوشت: تغییرات سیاسی که بهنفع بزرگتر شدن قدرت مرکزی و کاهش نظارت و پاسخگویی آن رخ میدهند، معمولا برگشتناپذیرند و این مهمترین دلیل نگرانی برای طفل هر روز نوزاده آزادی است.
بهنظر میرسد در زمان بحران، اگر حکومت یا زمامداران بخواهند عملکرد خود را بهطور موثری بهبود ببخشند، لاجرم باید درجۀ اقتدارگرایی و تمرکزگرایی را در حکومت افزایش داده و از تشریفات دموکراتیک بکاهند. در این وضعیت، مردم میتوانند آگاهانه مقداری از آزادی را برای بهتر کردن عملکرد دولت با او معامله کنند. نکتۀ بسیار مهم، نظارت و تضمین برگشتپذیری و مشخص کردن سرعت برگشتِ میزان قدرت و تمرکز افزوده شده برای دولت، پس از گذر از بحران است.
تیم فوتبالی برای مسابقه به شهری دیگر در حال سفر است. بازیکنان، کادر فنی، مدیران، هماهنگکنندهها و تدارکاتچیهای تیم که مجموعا ۲۸ نفر هستند، هر یک به فکری یا کاری سرگرماند، کارهایی مانند مدیتیشن و کاهش استرس، تمرکز بر تاکتیک مدنظر مربی، تمرین تنفس، شوخی و خنده، نهایی کردن چیدمان بازیکنان و استراتژی لازم در انجام بازی، تلفنکردن به مدیر رستوران هتل برای هماهنگی محل اسکان و تاکید بر منوی غذایی خاصِ تیم، فرستادن عکس سلفی برای عزیزی، پرداخت قبض تلفن، خالیکردن حافظۀ گوشی تلفن برای فیلمبرداری از اتفاقات فردا در زمین چمن و…. ناگهان، اتوبوس حامل اعضای تیم و همراهان تصادف میکند و از جاده منحرف شده و آسیب جدی میبیند، بهگونهای که علاوه بر مجروحان، دو نفر از اعضای تیم نیز بیهوش میشوند. ناگهان ظرف چند دقیقه، تمام گفتگوها، تفکرات، استراتژیهای اندیشیده شده و تمام برنامهریزیهای انجام شده که برای برنده شدن بازی فردا در ذهنها و دهانها و نوشتهها بود، بیارزش و ناکارآمد و فانتزی میشود و حتی خطا یا توهینآمیز! روابط بینفردی (احساسات و عواطف، رقابتها و…) و تمام امکاناتی که برای بردن مسابقه تنظیم شده بود بههم ریخته و مناسبات و رفتارها، تفکرها، رقابتها و احساسات عاطفی جدیدی در اثر تصادف سنگین جای آن را میگیرد. اینکه بعد از آسیب جدی در تصادف و مواجهه با مرگ و در میان داد و فریاد و خون، چه حرفهایی بین آدمها رد و بدل میشود، چه افکاری در سرها میچرخد و آرزوها و اهداف و آرمانها به چه شکلی درمیآید را خودتان تصور کنید.
یکی از دغدغههای انسان معاصر که حتی بخش زیادی از ذهن فعالین سیاسی و اجتماعی را نیز به مشغول خود کرده، آزادی است. آزادی، رویای نازکدل و گریزپای ما، در زمان واقعه کرونا آسیبپذیرتر است. مراقبت از آزادی مانند نفس کشیدن کار هر روز همۀ انسانهاست. برای این مراقبت در دورهای چنین، لازم است بدانیم که چگونه و چطور آزادیمان ممکن است آلوده یا محدود یا معامله شود. به هر حال میتوان حداقل در حد «روش صحیح شستن دستها» برای «آزادی» نگران بود و اهمیت قائل شد.
– حکومت/دولت با تمام قوا و حسننیت کامل و بهصورت راهبردی برای مهار و کنترل اپیدمی تلاش میکند.
– تکتک افراد جامعه، هم در حوزۀ فردی و هم در حوزۀ اجتماعی با راهبردهای دولت همراهی میکنند.
– شرور خارجی و بینالمللی، پیشبرد بدخواهی و شرارت و دشمنی را متوقف کردهاند.
– جامعه به سمت تغییرات اساسی (انقلاب، شورش و…) در ساختار سیاسی نمیرود.
– حکومت مرکزی دچار فروپاشی نمیشود.
– مردم به پذیرش آنچه به آنها میگویند گرایش دارند؛ بهویژه هنگامی که گوینده در مسند قدرت باشد. ذکر این نکته ضروری است که تردید و شکاکیت به تربیت و تجربه و هوشیاری بستگی دارد.
– اشتیاق به داشتن باور، مردم را برای پذیرش موضوعات ماوراءالطبیعه مستعدتر میکند و هرقدر هم تبلیغات ساختگی باشد، باز میتواند در روح آنان نفوذ کند. آنها از «سنجشگرانهاندیشی» گریزانند.
– میوۀ بهشتیِ آزادیِ جمعی را باید روزانه چید، وگرنه میگندد. (وندل فیلیپس)
– متمم دوم قانون اساسی ایالاتمتحدۀآمریکا مربوط به آزادی اسلحه است. این قانون جزو حقوق شهروندی ایالات متحده آمریکا است. موسسان ایالات متحده آمریکا در آن زمان با هدف حفاظت از آزادیهای فردی و محدود کردن قدرت حکومت، ۱۰ متمم به قانون اساسی این کشورِ تازهتأسیس اضافه کردند، که به «منشور حقوق» معروف شد. درواقع، این حق برای جلوگیری از خودکامگی حکومت به شهروندان داده شد و موسسان ایالات متحده این اختیار را به مردم دادند تا با ایجاد گروههای شبهنظامی، برای مقابله با خودکامگی احتمالی زمامداران و جلوگیری از ایجاد استبداد در این کشور، بتوانند عکسالعمل نشان دهند.
– ترکیبی از خودمختاری و استقلال در رأی و عمل، حقِ داشتنِ انتخابهای گوناگون و امکان پیگیری مطلوبها و نیل به آرزوها و اهداف، بدون محدودیت و تهدید، میتواند درک پرکاربردی از آزادی بهدست دهد.
– در عالم سیاست تغییرات خیلی دیر و کم، برگشتپذیر است؛ یعنی برگرداندن قدرت یا تغییر آن، زمانبر است و با احتمال کمی بهصورت کامل تحقق خواهد یافت.
(در این نوشته منظور از آزادی، آزادی اجتماعیسیاسی است)
آزادی بر بنیانی از احساسات، اندیشهها، تصورات، آرزوها، فرایندها، نگرشها، مسئولیتپذیریها و عملکردها قراردارد. بخشهایی ازین بنیان در اثرگذاری و اثرپذیریِ پیوسته و ژرفی با احوالات انسانها و جوامع و صنوف و حکومتها و منابع قدرت است. همهگیری جهانی کرونا میتواند آزادیهای سیاسی و اجتماعی را با خطر یا دگرگونی روبهرو کند. با توجه به فرضیات مطرح شده و با بررسی وضعیت موجود در جوامع مختلف، به عواملی که آزادیمان را به مخاطره میاندازند، نگاهی میکنیم. باشد تا دریابیم چگونه از این میوۀ بهشتی محروم(تر) نشویم:
پیروی و تقلید، خاطرجمعتر است؛ شاید چون کممسئولیتتر جلوه میکند.
انباشت نگرانیها و نااطمینانیهای مختلف درباره سلامت، اقتصاد و آینده زندگی، باعث غفلت اذهان از مراقبت از میوههای بهشتیِ آزادی میشود. برخی از مکانیزمهای این تغییر رویکرد اینگونه است:
اولویتبندی امور انسانها با شیوع بیماری تغییراتی کرده است. در اولین نگاه شاید این تغییر اولویت معقول بهنظر برسد؛ اولویت دادن به پیروی از دستورات صادرشده از مرکز برای حفظ سلامت خودمان. ولی انگار انسان، همیشه یکی دو اولویتِ اول خود را پیگیری میکند. مراقبت و نظارت بر امور جاری مملکت آن چیزی است که اگر هم در سبد اولویتهای کسی باشد، اولین چیزی است که جای خود را به اولویتهای فوری دیگر میدهد. کم شدن نظارت و پاسخخواهیِ مردمی، با جسارت و پاسخگو نبودنِ متصدیان پر میشود و به این صورت، آزادی بیشتر در فشار قرار میگیرد.
نگرانی روزافزون دربارۀ معیشت، این مثل را به یاد میآورد که «گشنگی نکشیدی که عاشقی (آزادی) یادت بره». بلی، کمیابی از طریق متمرکز کردن فکر انسانها بر آنچه نبودش مایۀ نگرانی است، قدرت تفکر و جامع نگری را کم میکند؛ «فقر، احمق میکند». از طرفی، کاهش قدرت افراد در تأمین هزینههای زندگی، آنها را به طبقات پایینتر هرم مازلو منتقل میکند و مضطرب شدن برای سرنوشت آزادی، با این احوال کمی فانتزی میشود.
نمونه: کمیابی دستمال توالت در برخی کشورها صحنههای بدیعی از نگرانی و اولویتهای نوع بشر درین برهه را به رخ کشید.
«نمیدانم» پاسخ بیشتر سوالاتی است که از پزشکان و متخصصان سلامت، دربارۀ معالجه و سرکوب این بیماری پرسیده میشود. در این فضا، توسل به ماوراءالطبیعه شیوع مییابد.
آزادی، امری زمینی است اما وقتی به امور ماورایی مشغول باشیم، امکان درک و مطالبۀ آن منتفی میشود.
نمونه: رونق گرفتن انواع فرادرمانی، نایاب شدن مقطعی سیر و زنجبیل، واماندن ماچهالاغها از تأمین نیاز بازار به عنبرنسارا و بروز کمبود آن.
پذیرش باورها، فشار برای اطاعت را به امری درونی تبدیل میکند. باورمندی، آرامشبخش است؛ درحالیکه تفکر آوارهکننده است. باورها با تکرار زیاد یا معمولا با جریانهای پرفشار رسانهای میآیند. شبکههای اجتماعی برخلاف توقع و تصور پیشینیشده، که آنها را آگاهیبخش و توسعهدهنده میدانست، بیشتر به کار افزایش و گسترش باورها آمدهاند. باورهای جمعی رهزن اندیشههای مستقل و پویا هستند.
نمونه: باور داشتن به اینکه شیوع کرونا مربوط به بیوتروریسم است. این باور فارغ از درست یا غلط بودنش، راه را بر جستجوگری برای درمان و مطالبهگریِ مسئولیت حکومت برای تأمین بهداشت و درمان میبندد.
وقتی مرگ نزدیک باشد، امور بلندمدت اهمیت خود را در پیشگاه افراد از دست میدهد، اموری مانند موضوعات سیاسی و اجتماعی. این درحالیست که احتمال مرگ بر اثر کرونا ۱درصد است و هر شخصی به احتمال ۹۹درصد تحت شرایطی که به آن در امروز اهمیت نمیدهد، زندگی خواهد کرد.
نمونه: کسی الان دغدغه ترکیب و رفتار مجلس آینده را ندارد.
نمونه: کسی درباره تبعات قرار گرفتن ایران در لیست سیاه FATF حرفی نمیزند؛ با اینکه این موضوع اثر بزرگ و قطعی در مراودات مالی بینالمللی کشور ما خواهد داشت.
نمونه: برگزیت از تیتر اول اخبار کنار رفته است.
وقتی فردی در رسانهها و شبکههای اجتماعی دربارۀ نحوه مسئولیت شخصیاش برای حفظ بهداشت عمومی با حجم زیادی از اطلاعات بمباران میشود، این مسأله بهصورت ناخوداگاه باعث کاهش مسئولیت اجتماعی و سیاسی در او خواهد شد؛ متاسفانه در اندیشه بیشتر انسانها، اثبات شیء نفی ماعدا میکند!
نمونه: بهشکل محسوسی پیامهای همرسانی شده در شبکههای اجتماعی عموما مربوط به بهداشت و قرنطینه است و در رسانهها بهصورت تقریبا پیوسته چنین پیامهایی به مخاطب منتقل میشود.
در این وضعیت خردهقدرتِ اجتماعیِ حاصل از همبستگیهای گوناگون از بین رفته و هر فرد خود را در برابر زمامداران تنها مییابد. این تنهایی، جسارت مطالبه و امید به نتیجهبخش بودن مطالبهگری را بهشدت کاهش میدهد.
نمونه: مخدوش شدن کارکرد مدارس بهعنوان یکی از ساختارهای اصلی آموزش و پرورش و در اثر آن، لغو شدن حضور در کلاس، ارتباط اجتماعی، تمرین زیستجمعی و همبستگی سیاسی و اجتماعی.
اجازه دادن به خود برای تنبیه و تهدید یا تحقیر دیگران، باعث ایجاد رواداری در بروز همین نوع رفتارها از طرف حکومت میشود. اینکه هر فرد به خود اجازه دهد در مورد رعایت بهداشت یا قرنطینه از منظر خود، به دیگری بتازد، موضوع غریبی است که این روزها زیاد شاهد آن هستیم.
نمونه: نگرانی از افزایش موارد ابتلا در هرات بخاطر نزدیکی به مرز ایران
نمونه: بهکاربردن گستردۀ کلمه توهینآمیز «تمرگیدن» دربارۀ کسانیکه خود را بهصورت خودخواسته قرنطینه نکردهاند.
نمونه: شرکت ۳M، یکی از بزرگترین تولیدکنندگان ماسکهای تنفسی در آمریکا میگوید کاخ سفید با استفاده از قانون کنترل تولید در زمان جنگ، به این کارخانه دستور داده که سفارشات تولید ماسکهای N95 از سوی کانادا و آمریکای لاتین را متوقف کند و اولویت را به سفارشات داخلی که از سوی مرکز فدرال مدیریت بحران (فیما) دریافت میکند، بدهد.
نمونه: وزیر امور داخلی برلین ضمن انتقاد از رفتار مقامات آمریکایی گفت: دویستهزار ماسکFFP2 از یک شرکت آمریکاییِ مستقر در چین خریده بودیم که آمریکا آنها را در راه آلمان، در بانکوک تایلند، مصادره کرد. گایسل گفت: از نظر ما این رفتار یک راهزنی مدرن است و ما انتظار چنین رفتاری از شرکای خود نداریم.
نمونه: در آغاز بحران کرونا در چین، ویلبر راس، وزیر بازرگانی آمریکا، گفته بود «شیوع ویروس کشندۀ کرونا در چین میتواند برای اقتصاد آمریکا خوب باشد و به افزایش فرصتهای شغلی بیانجامد».
ترس که حاصل نوعی آیندهنگری نومیدانه است در دل تکتک ما مجال بروز و رشد یافته است. وجود ترس حتی در یک بعد زندگی، کاهندۀ بیپروایی و شجاعت در همۀ زمینههای دیگر است (کسی که از کرونا میترسد در دیگر ابعاد زندگی هم کمجرأت میشود). امکان پیگیری حقوق ناشی از آزادی، بهصورت فردی از بین میرود. مجموع انسانهای خوددار و محتاط، جامعهای منفعل ایجاد میکنند.
نمونه: بکار بردن لحن تحقیرآمیز در مواجهه با مراجعان بیمارستانهای دولتی نسبت به استفادهکنندگان از استخرهای خصوصی بیشتر است.
آب گلآلود، عدهای را به ماهیگیری ترغیب میکند (فرصتطلبی). سودجویان اما آب را گلآلود میکنند تا اقبال بیشتری در ماهیگیری داشته باشند. افزایش فرصتطلبی و سودجویی و در نتیجه کاهش همدلی و همکاری، اثر مخربی بر اعتماد و انسجام اجتماعی در برابر زیادهخواهیهای جریانات سیاسی و نیز حکومت دارد.
نمونه: احتکار یا گرانفروشی ماسک و مواد گندزدا.
احساسی بودن، انسانها را به تأثیرپذیری و همراهی با جریان غالب متمایل میکند و قوت گرفتن جریان غالب، امکان ابراز وجود و آزادیهای فردی را بهشدت محدود میکند. محروم شدن از دوراندیشی و جامعنگری از دیگر آفتهای احساسی رفتار کردن است. فوران احساسات در یک حوزه، میتواند زمینهساز سختدلی در دیگر حوزهها باشد.
نمونه: هانس هوتیگ، یکی از فرماندهان اردوگاههای مرگ آلمان نازی میگوید: امروز این کارها بسیار بیرحمانه و غیرانسانی و غیراخلاقی بهنظر میرسد، ولی آن روزها برای من اینگونه نبود؛ خوب میدانستم باید دراساس چه کاری انجام دهم و همه میدانستیم که این چیزی در روحمان بود نه در ذهنمان.
تمایل انسانهای یک جامعه به اطاعت و فرمانبری، عامل اصلی مرده بهدنیا آمدن تمام ایدهها و مطالبات دموکراتیک و آزادیخواهانه است. وقتی سرکشی (کنترلشده) جای خود را به پیروی بدهد، هرچند که برای کمک به جلوگیری از شیوع بیماری مجاز شمرده شود، بر تمام روح و قوای خواهندۀ افراد اثر خواهد گذاشت.
انسانها تنها بهدنبال رفاه، امنیت، ساعت کار کوتاه، بهداشت، کنترل زاد و ولد و بهطور کلی چیزهایی نیستند که عقل سلیم میگوید؛ آنها دستکم هرچندگاه یکبار، خواستار کشاکش و فداکاری و برآمدن ندای طبل جنگ و برافراشتن پرچم و واژههای اعلام وفاداری نیز هستند. (جورج اورول)
نمونه: در آمریکا، باتوجه بهنحوۀ نگرش مردم به حکومت مبتنی بر متمم دوم قانون اساسی، تصور میشد درخواست و اجبار حکومت برای قرنطینۀ خانگی با چالشها و اعتراضات بیشتری روبهرو شود، اما چنین نشد و فقط درخواست خرید اسلحه مقداری افزایش یافت.
انتقادات بنیادین سیاسی بهشکل ملموسی کاهش یافته است.
نمونه: نیروهای منتقد سیاسی هماکنون درباره کرونا حرف میزنند و توصیه میکنند؛ اما نه دربارۀ اثر کرونا بر توسعه سیاسی، بلکه دربارۀ شستن دستها یا در خانه ماندن. هیچیک از فعالان یا تحلیلگران سیاسی تحلیل و رهنمودی ارائه نمیکند؛ یعنی جایگاهی در جامعه نمیبیند تا برای ارائۀ نظرش انگیزه پیدا کند. از طرف دیگر، کم بودن تعداد سمنهای اجتماعی و سیاسی در کمک به فهم و مدیریت بحرانِ شیوع، بهشدت احساس میشود.
قدرت، سرکش و سیریناپذیر است.
بسیج نیروها و امکانات و همراه ساختن مردم برای مبارزه با شیوع و آسیبهای کرونا، قدرت بسیار زیاد و استثنائی به حکومتها میدهد. این درحالیست که همزمان انگیزه و قدرت نظارتی مردم بهشدت کاهش مییابد. شاید این مدل سادهسازی شده و البته قابلاعتنایی باشد که «مجموع قدرت مردم و حکومت در هر کشور مقدار ثابتی است» (البته مجموع قدرت یک کشور میتواند در طول زمان کاهش یا افزایش یابد، مثلا با کاهش یا افزایش تولیدناخالصداخلی (GDP)). این وضعیتی خطرناک است.
برخی از مکانیزمهای افزایش قدرت حکومتها در چنین دورهای، اینگونه است:
زمامداران با تکیه بر ویژه بودن شرایط از تمام ظرفیتهای قانونی و فراقانونی برای امنیتی کردن فضای کشورها بهره میبرند. در این شرایط، اطلاعات سادهای چون تعداد مبتلایان یا درگذشتگان یا حتی تعداد دستگاههای تنفس مصنوعی، محرمانه و امنیتی تلقی میشود. درحالیکه امور مسئولیتزا که معمولا پرریسکترند، به لایههای پایین جامعه و در بخشهایی به خود مردم وانهاده میشود.
نمونه: آمار مبتلایان و درگذشتگان کل کشور فقط از طریق یک نفر اعلام میشود؛ درحالیکه مسئولیت امور اجرایی درمان به تمام اجزای کادر درمانی و حتی دانشجویان در تمام نقاط کشور وانهاده شده است.
نمونه: فرض کنیم در حالتی که پیشبینی مرگ ۳درصد از مردم آمریکا مطرح باشد، مجبور کردن گوگل به ارائۀ اطلاعات شخصی و رفتاری کاربران به FBI، با هدف کنترل شیوع بیماری، امری مشروع جلوه خواهد کرد.
در دنیای امروز و در حالت عادی، استفاده از زور و قوای نظامی تقریبا مشروع و پذیرفتنی نیست، اما ویژه بودن شرایط، امکان درنوردیدن حدود اختیار را برای حکمرانان اقتدارگرا فراهم میکند. استفاده کردن از قوای سخت در برابر مردم به هر دلیل و با هر میزان، منکوبکننده و ازبینبرندۀ آزادی است.
نمونه: رئیسجمهور فیلیپین در پیامی تلویزیونی به پلیس و ارتش اجازه داد افرادی را که در مقابل اجرای قوانین قرنطینه مقاومت نشان دهند با شلیک گلوله از پای درآورند.
نمونه: پلیس فرانسه برای جلوگیری از گسترش ویروس کرونا، با ایجاد پستهای بازرسی در اطراف شهر پاریس، در صدد برآمده مانع خروج مردم از این شهر برای تعطیلات عید پاک شود. تاکنون پلیس فرانسه ۳۶۰ هزار جریمه برای افرادی که مجوز تردد در سطح شهر نداشتند، صادر کرده است.
نمونه: تشکیک در آمار چین و ایران
نمونه: بلومبرگ گزارش کرد که اعضای کادر درمان در آمریکا، اگر اطلاعات مربوط به نقص امکانات در بیمارستانها را به بیرون درز دهند اخراج میشوند.
قابلیت شیوع گستردۀ ویروس کرونا، عمدۀ کسبوکارها را به تعطیلی کشانده و علاوه بر هزینههای بهداشتی و درمانی، دولتها را وادار به مداخلۀ تحریککننده در اقتصاد و بازار کرده است. در اختیار داشتن بودجههای سنگین (حدود ۲۰ تا ۵۰درصد بودجۀ سالانه کشور) به همراه اختیارات مربوط به تشخیص محلِ تخصیصِ آن، شانس بزرگی برای دولتِ مستقر در راستای رفتارهای پوپولیستی و جلب اقبال عمومی است. این بخت ویژه میتواند صحنۀ معمولا متوازنِ رقابت سیاسی را بهنفع دولت مستقر تغییر دهد. تغییر غیرمشروع موازنۀ قدرت، تهدید مهمی برای آزادی است.
نمونه: رئیسجمهور و هیأت حاکمه آمریکا ۲۰۰۰میلیارد خیرات خواهد کرد؛ درحالیکه کل بودجه پیشنهادی رئیسجمهور آمریکا به کنگره برای سال ۲۰۲۰، ۴۸۰۰ میلیارد دلار بوده است، رئیسجمهور برای ترمیم خرابیهای ناشی از کرونا در اقتصاد آمریکا، درخواست بودجه ۲۰۰۰میلیارد دلاری کرده است.
نمونه: در ایران، لایحه بودجه ۱۳۹۹ بدون تصویب در صحن مجلس، مراحل بعدی را طی کرده و قانون و ابلاغ شده است.
نمونه: به صفر رسیدن بودجههای عمرانی، بودجههای تحقیقاتی و بودجههای زیرساختی توسعه به نفع بودجه درمان و غیره.
زمامداران، مخصوصا در حکومتهای دموکراتیک، نیازمند ارائه چهرۀ مردمی و قابلاعتماد و ژستگرفتنهای احساسی و تبلیغاتی هستند، تا فرار از مسئولیت، بهویژه در حوزه ناکارآمدی سیستمهای تصمیمگیری و سیستم بهداشت را برای خود ممکن سازند.
نمونه: گریۀ ترامپ، درحالیکه بههیچوجه متصور نبود رئیسجمهور آمریکا در سخنرانی عمومی گریه کند؛ به این ترتیب کمبود گستردۀ امکانات بیمارستانها و از دست رفتن فرصت دوماهه تجهیز و آمادگی آمریکا برای مقابله با بیماری را تحتالشعاع قرار داد.
نمونه: هیتلر، در کتاب نبرد من چنین میگوید: تبلیغات باید بیش از هر چیزی احساسات را هدف بگیرد و به میزان بسیار محدودی بهدنبال تأثیرگذاری بر چیزی باشد که عقل مینامند. تبلیغات باید بهدنبال درک ایدههای احساسی تودههای عظیم و یافتن راهی روانشناختی و درست برای جلب توجه و بهدست آوردن قلب تودهها باشد.
بیرون آمدن نیروهای نظامی برای کمک در عرصههای عمومی که جزو وظایف اصلیشان نیست، حرکتی شکوهمند و قابلتقدیر بهنظر میآید. اما اشکال، در برگرداندن این نیروها به پادگانهاست.این نیروها وقتی در امور اجتماعی وارد میشوند، به مداخله دائمی در قدرت متمایل شده و آن را حق طبیعی خود میدانند. حضور نظامیان حتی در لباس شخصی در مبارزات سیاسی توازن و رقابت همسطح را از بین میبرد. بهعنوان مثال یک رقیب انتخاباتی نمیتواند سوابق یک فرمانده نظامی را زیر سوال ببرد، چون معمولا مشروعیت نظامیان با مشروعیت حاکمیت پیوند خورده است. هرگونه عدمتوازن در صحنۀ سیاست، تهدیدکننده آزادی و متوقفکننده توسعه سیاسی و اجتماعی خواهد بود.
بحرانها تسهیلکننده حضور نظامیان در سیاست هستند.
نمونه: انتقال مستقیم فرد نظامی از پادگان به قدرت سیاسی امری مذموم است. برای این انتقال معمولا لازم است شخص نظامی ابتدا به قهرمان ملی بدل شده و سپس با چهرهای مطلوبتر به امور سیاسی وارد شود.
نمونه: خبر ساخت کیت تشخیص توسط وزارت دفاع
نمونه: برچسبهای بیخود و بیارزش «ضدعفونی شد» که عموما نیروهای مسلح در اماکن عمومی نصب کردهاند و ارزشی جز ابراز وجود این نیروها در سطح جامعه ندارد. بهزودی شاهد مصرف این برچسبها در امور سیاسی نیز خواهیم بود.
هر صنف یا طبقهای که مداخلهای پرهیاهو (موثر یا حتی کمتأثیر) در مهار بحران داشته باشد، در جامعه اعتبار بیشتری یافته و برای سهمخواهی در قدرت مدعیتر خواهد شد. تغییر صنوف دخیل در قدرت، اثری مستقیم بر آزادی خواهد گذاشت.
نمونه: ارزش و قدرت یافتن کادر درمان کشور، اثرات عمیق و بلندمدت خواهد داشت.
نهادهای انتخابی مردمی از ارکان مهم تضمین سیستمیِ آزادی هستند. آنچه نظامی دموکراتیک را از رژیمی اقتدارگرا متمایز میکند محدود شدنِ قدرت دولت، با نهادهایی دیگر است. نقطۀ دقیق تعادل بین نهاد اصلی قدرت یا قوۀمجریه و نهادهای محدودکنندۀ اصلی مثل دادگاهها و قوۀمقننه همان چیزی است که دموکراسی را از دیکتاتوری متمایز میکند. جالب است که در زمان بحران، نهادهای دموکراتیک بهصورت خودخواسته یا ناخواسته از قدرت و نظارت کنار میروند.
نمونه: تعطیلی مجلس از ترس شیوع کرونا مانند تعطیلی ماستبندی جعفرآقا در فلکه دوم تهرانپارس (که البته سالهاست به چهارراه تبدیل شده ولی هنوز فلکه صدایش میکنند.)
نمونه: واگذاری کل قدرت توسط پارلمان مجارستان به رئیسجمهور
شبهنظامیان در داخل هر کشور، عموما ترکیبی مضر و محدودکننده برای آزادیاند، زیرا معمولا شکل و نمود مردمی دارند درحالیکه برآورندۀ مقاصد زمامداران یا گروهی از آنها هستند.
نمونه: شبهنظامیان در افغانستان/ شبهنظامیان در لبنان/ شبهنظامیان در نظام نازی
نتیجۀ اصلی ترس، پناه بردن به مراکز قدرت است و این پناهبردن مستلزم سکوت و تمکین است؛ سکوت و تمکین آفت آزادی است. هم اکنون در برخی کشورها، شائبه هراسافکنی برای وادار کردن مردم به تمکین وجود دارد.
نمونه: آمریکا برای فراهم کردن زمینۀ حمله به عراق و سرنگونی صدام، از ایجاد هراس و مدیریت وحشت بهره برد؛ بهوسیلۀ رسانهها و با محوریت اتهام زدن به صدام بها مضمون تلاش برای تولید سلاحهای کشتار جمعی.
نمونه: ایجاد ترس گسترده در مورد تبعات اقتصادی کرونا و اقدام دولتها برای بدست گرفتن مقدار زیادی از بودجه عمومی، به بهانه کاهش آسیبهای ناشی از آن.
بحرانها بزنگاههای مناسبی برایتضعیف احزاب مخالف دولت هستند؛ همانطورکه احزاب مخالف نیز از این فرصت برای نشان دادن ناتوانی و بیکفایتی دولت بهره میبرند. درصورت حرکت حکومت بهسمت اقتدار بیشتر، استفاده از شرایط بحرانی برای ضد مردم نشان دادن احزاب مخالف، روشی پرکاربرد است. احزاب مخالف قدرتمند، اولین سنگر محافظت از آزادی در برابر تمامیتخواهی دولتها هستند.
نمونه: حزب نازی تقریبا تمام رقبای سیاسی خود را با چنین روشی بدنام و از صحنه بیرون کرد.
نمونه: ترامپ، دموکراتهای آمریکا را به سیاسیکاری در موضوع کرونا متهم کرد.
در چنین بحرانهایی، اعتماد کامل شهروندان به حکومت، حتی از نوع رژیم (مردمسالار یا تمامیتخواه) اهمیت بیشتری دارد. اعتماد بر دو پایه استوار است: اول اینکه شهروندان باید قانع شوند که دولتشان از تخصص، دانش فنی، ظرفیت و بیطرفی برای انجام بهترین واکنش برخوردار است؛ دوم اینکه مردم باید به مقامات ارشد اجرایی مملکت اعتماد کافی داشته باشند. در بحرانهای بزرگ هیچ حکومتی نمیتواند به تنهایی با تمام ابعاد و تبعات بحران روبرو شده و بر آن چیره شود. تنها راه موفقیت، مشارکت گستردۀ مردم، چه به صورت فردی و چه به صورت گروهی (نهادهای اجتماعی) در مسیر سامان دادن به اوضاع است. این موضوع نیازمند اعتماد به زمامداران بوده و تاخیر در عبور از بحران با تمام دلایل ذکر شده در این نوشته، تضعیف کنندۀ آزادی است.
در بحرانها ممکن است قدرتهای حاکم، علیرغم تمایلشان، در سراشیبی ضعف و عدممشروعیت قرار بگیرند. تضعیف قدرت مرکزی میتواند باعث افزایش ناامنی و ایجاد بینظمی اجتماعی و حتی فروپاشی سیاسی شود. فروپاشی سیاسی، یکی از بزرگترین تهدیدات بنیانکن آزادی (حداقل در کوتاهمدت) است.
هجوم و تکثیر ویروس کرونا مجموعۀ جامعه و حکومتها را در حالت اضطرار و ابهام قرار داده است. سیطرۀ ابهام و استرس بر تمام افکار و تحلیلها و ماموریتهای فردی و اجتماعی و سیاسی، علاوه بر گسترش ترس در جامعه، احتمال بروز ندانمکاریها را نیز زیاد میکند. در همین دو ماه گذشته شاهد انواع تحلیلها و تصمیمهایی بودیم که ظرف کمتر از یک هفته اشتباه بودنشان آشکار شد و لاجرم با تصمیمی دیگر جایگزین شدند. اولین و فوریترین اثر تصمیمات نادرست در جامعه، محدود شدن و تغییر شکل دادن فرصتها و آزادی است.
تصمیمگیری فرایندی زمانبر و پردامنه است. مخصوصا تصمیمات کلان با ابعاد ملی و بینالمللی، نیازمند اطلاعات وسیع و تحلیل و اظهارنظر تیمهای متعدد و متنوع کارشناسی است، اما در بحرانها معمولا تصمیمها درحالی گرفته میشوند که هیچکدام از مقدمات آنها مهیا نشده است. در این وضعیت، طبیعی است که خطای بیشتری در تصمیمات گرفتهشده مشاهده شود.
نمونه: اعلام تصمیم نخستوزیر انگلستان برای تعطیل نکردن مدارس و دانشگاهها و … و تغییر این تصمیم بعد از حدود ۱۰ روز در اثر فشار حاصل از شیوع کنترلنشدنی ویروس کرونا.
ظاهرا یکی از اقتضائات تصمیمگیریهای راهبردی و سریع، کم کردن تعداد نفرات موثر در تصمیمگیری نهایی است. این خطایی پرتکرار است که هرگاه فرایند تصمیمگیری پیچیده شده یا نیاز به تصمیم سریع وجود داشته باشد، برای رسیدن کمدردسرتر به تصمیم، تعداد نفرات دخیل در تصمیم را کاهش میدهیم. این امر رسیدن به تصمیم را سهل و سریع ولی احتمال رسیدن به بهترین تصمیم را بسیار کم میکند.
نمونه: پژوهشی در ایران نشان میدهد که ۹۰ درصد مدیران با توجه به فرهنگ موجود در جامعه و سازمانهای ایرانی، تمرکز در مدیریت بحران را پیشنهاد میکنند. بیشتر مدیران با تمرکز تصمیمگیری در دست فرماندۀ بحران موافق هستند. شرایط بحرانی شبیه به شرایط میدان جنگ است؛ در چنین شرایطی تصمیمگیری سریع در کوتاهترین زمان ممکن نیاز است.
نمونه: رئیسجمهور آمریکا ابتدا تصمیم گرفت که برای مقابله با کرونا به تمهیدات خاصی نیاز نیست. این تصمیم براساس اعتقاد شخصی به خدشهناپذیری آمریکا بود.
نمونه: به نقل از CNN، الکساندر لوکاشنکو، رئیسجمهور مادامالعمر بلاروس که کشورش تمهیداتی جدی علیه شیوع ویروس کرونا به اجرا نگذاشته، در مصاحبهای تلویزیونی مدعی شد که ۳درمان طبیعی ویروس کرونا، ودکا، سونا و بازی هاکی روی یخ است. او گفته بهتر است ایستاده بمیریم تا اینکه روی زانوی خود زندگی کنیم. واضح است چنین عقیدهای که منجر به نوعی عملکرد در سطح کشور شده از تیمهای کارشناسی یا حلقههای مشورتی تخصصی بیرون نیامده است.
هرچه سیستمی دموکراتیکتر (غیراقتدارگراتر) باشد، تطبیق افراد نهادهای تصمیمگیر با اعضای نهادهای پاسخگو بیشتر خواهد بود. مطابق نبودن مراکز تصمیمگیری بر مراکز مسئول، احتمال بهوجود آمدن تصمیمات مغایر با مصلحت عامه را بسیار زیاد میکند.
نمونه: وقتی یک نهاد تصمیمگیر (مثلا قانونگذار) در یک بحران (و برای افزایش قدرت و سرعت تصمیمگیری و اجرا)، اختیار تصمیمگیری را به مجری (قانون) واگذار میکند، نمیتواند همزمان و بهطور متناسب پاسخگویی و مسئولیت را به مجری نیز منتقل کند. زیرا تصمیمگیری اصولا از اختیارات او بوده و امکان انتقالش وجود دارد ولی پاسخگویی جزو وظایف اصلی و مطالبهشدۀ جامعه است که انتقالیافتنی نیست. معمولا مکانیزم قانونی هم برای سوال کردن از فرد دریافتکننده اختیار وجود ندارد.
در حال حاضر سلامت فردی و سلامت عمومی در معرض خطر قرار گرفته و در نتیجه اولویت بسیار زیادی پیدا کرده است. این یعنی تعادل و نظم مستقر در امور اجتماعی و حقوقی و سیاسی بهم میخورد. از بین رفتن توازن و نظم در زندگی و عرصه اجتماع محدودکننده آزادی است.
نمونه: تعطیلی مدارس و آموزشگاهها، لغو شدن تمام درمانهای غیرفوری، بسته شدن تمام مراکز تفریحی و هنری و بسیاری تغییرات سکونآور دیگر، برای پیشگیری از شیوع کرونا و تأمین سلامت همگانی انجام شده است.
بخش مهمی از تصمیمات یا روشهای استفادهشده در شرایط ابهام میتواند به دوراهیهای اخلاقی منجر شود. در اینجا برای نجات یک انسان باید جان انسانی دیگر به خطر بیفتد. تحمیل هرگونه مخاطره جانی (یا حیثیتی)، محدودکنندۀ آزادی است.
نمونه: انتخاب بین زنده ماندن افراد بالای ۶۵ سال یا جوانترها در ایتالیا و اسپانیای کرونازده، انتخابی بسیار سخت است که قطعا پرافسوس خواهد بود.
نظام و ساختار اجتماعی به نظام حقوقی مستقر و توافقشدۀ اکثریت تکیه دارد. آنچه از نظم عمومی و ساختار حکومت میبینیم، انعکاس نظام حقوقی تثبیت شده است. نظامهای حقوقی حدود مسئولیتهای ارکان حکومت و شهروندان را تعریف میکنند. حدود حقوق و مسئولیتهای شهروندان، محدودۀ آزادی آنان را تعیین میکند.
با زیرکی دولتها و بوسیله تبلیغات گسترده، مسئولیت جلوگیری از شیوع ویروس در عمل به گردن مردم افتاده است. افزایش مسئولیت، محدودکنندۀ آزادی است.
بیشتر کشورها با تبلیغات زیاد، مردم را به قرنطینه خودخواسته فراخواندهاند؛ این کار باعث انتقال ضمنی مسئولیت کنترل شیوع از طریق قرنطینه از دولتها به مردم شده است. بهصورت عجیبی عملکرد خود مردم نیز از طریق شبکههای اجتماعی باعث تقویت این موضوع شده است.
نمونه: اعتراض مردم به ورود مسافران به شهرها و مسدود کردن جادهها.
نمونه: حجم گستردۀ توهین در شبکههای اجتماعی به کسانی که به سفر رفتهاند.
نهادهای قدرتمند انتخابی که بهصورت ضربدری (غیرتعاملی متقابل) بر دیگر نهادها یا مراکز قدرت نظارت دارند، تضمینکننده پایداری و سلامت دموکراسیها هستند. این نهادها بهدلایل مختلفی (موجه یا غیرموجه) ممکن است تعطیل یا تعلیق شوند.
نمونه: تعطیلی مجلس و دادگاهها.
نمونه: بهدلیل اینکه مجلس در ماههای پایانی مسئولیت قانونی خود است و انتخابات مجلس بعدی نیز برگزار شده، هماکنون (جدا از تعطیل بودن) در پایینترین سطح قدرت نظارتی خود قرار دارد.
اصولا قدرت مطلقالعنان، بهصورت ذاتی متجاوز از حد خود و متمایل به کاستن از حقوق دیگران است. دموکراسیها طوری سامان مییابند که امکان تمرکز قدرت در یک بخش خاص از زمامداران کمتر شود. در مواقع بحران یا در مواردی که تمام ارکان قدرت به دست یک حزب یا نحلۀ فکری میافتد، قدرت توزیعشده میتواند متمرکز شده و از کنترل خارج شود.
نمونه: دیکتاتوری در مجارستان زیر سایه کرونا؛ اوربان رئیس جمهور مجارستان در پاسخ به منتقدان گفت: به همه غرغروها و مردمآزارهای اروپایی گفتم که وقتی برای بحث حقوقی ندارم. الان ما هستیم و یک اپیدمی و جانهایی که باید نجات داد. اگر نمیتوانند به ما کمکی بکنند، حداقل اجازه دهند مجارستانیها از خودشان دفاع کنند.
این قدرت زیاد و متجاوز، بهدلیل همحزبی بودن اکثریت مجلس به این رئیسجمهور داده شده است.
بحران طبیعی همهگیری بیماری کرونا، به بحران کارآمدی بخش های مهمی از حکومت ها انجامیده است. یک روش ساده برای پنهان کردن ناکارآمدی، شانه خالی کردن از مسئولیت است. این روش هم در حوزۀ فردی و هم در حوزۀ سازمانی کارآمد است. حاصل زیانبار این کار، معطل ماندن کارها و امور است.
نمونه: چه کسی باید قرنطینه را اجرا کند؟ لجستیک و تدارکات مربوط به اجرایی شدن قرنطینه چگونه است؟ اگر کسی از حد قرنطینه تخلف کرد چه باید کرد؟
آزادی و امنیت، بهمدر خوش است. به مخاطره افتادن امنیت، موجهترین دلیل حکومتها برای تحدید واضح، قاطع و ماندگار آزادی است. این دلیل آنقدر موجه و منطقی مینماید که معمولا حکومتهای اقتدارگرا (حتی دموکراتیک) از محمل ناامنیهای ساختگی برای پیشبرد اهداف خود برای محدودکردن آزادی استفاده میکنند. ناامنی، مسلخ آزادی است. در شکلی دیگر، برای هر انسانی، وجود ناامنی امری متقاعدکننده برای صرفنظر کردن اختیاری از آزادی است.
نمونه: افزایش سرقت و زورگیری؛ زورگیران کممهارتترین نوع سارقان هستند. زورگیری معمولا توسط افراد غیرحرفهای و ناچار انجام میشود.
با تعطیلی عموم کسب و کارها تقریبا در تمامی بخشها، چرخهای اقتصاد در حال از کار افتادن است. از بین رفتن رونق و گسترش بیسابقه رکود، جریان درآمدی تمام بخشهای جامعه را به سکون کشانده است. از بین رفتن قدرت تأمین هزینهها (بهطور ویژه هزینههای اصلی و اولیه) بزرگترین ناامنی در عصر حاضر است. بیکاری حاصل از رکود، مردم کشورهای درگیر ویروس را با چالشی جدی روبهرو خواهد کرد. اگر احتمال جان بهدر بردن از ویروس کرونا ۹۹درصد است، احتمال آسیب ندیدن از ناامنی اقتصادی (در شکلها و با شدتهای مختلف) نزدیک به صفر است. درواقع فقط کاسبان بحران مانند احتکارکنندگان ممکن است از این رکود آسیب نبینند.
نمونه: خود من و شما بهترین نمونههای آسیبپذیر از ناامنی اقتصادی هستیم. با نگاهی به اطراف، صدها نمونۀ دیگر هم مشاهده میکنید.
نمونه: یکی از مقامات عالیرتبۀ خزانهداری آمریکا گفت: بحران کرونا میتواند در کوتاهمدت به بیکاری حدود ۵۰ میلیون آمریکایی منجر شود.
شیوع بیماری با احتمال مرگ، خودبهخود هراسناک و القاکننده حس ناامنی برای تمام مردم است. بهدلیل نحوه بروز و شیوع کرونا و مکانیزمهای همهگیری آن، میزان اعتماد و احساس امنیت اجتماعی به پایینترین سطح خود رسیده است.
نمونه: حس ناامنی ناشی از شیوع و ترس از ابتلا مهمترین دلیل تن دادن به قرنطینه خودخواسته و صرفنظر کردن از بخش مهمی از آزادیهای معمول و مشروع است.
مواجه شدن با احتمال کمبود امکانات، خدمات و کالاهای متعارف ضروری، القاکننده حس ناامنی و بیچارگی است.
نمونه: وقتی میدانی که بیپول نخواهی شد ولی ممکن است گوشت یا دستمال توالت یا دستکش نایاب شود.
اگر فرض کنیم در شرایط قبل از کرونا، انسانها نوعی از عدالت را در جامعه برقرار میدانستند، با تغییر وضعیت عمیق در شکل روابط و زندگی اجتماعی، احتمال زیادی دارد که تلقی عادلانه بودن زندگی اجتماعی خدشهدار شده و حس وجود عدالت در برخی افراد از بین برود. از بین رفتن احساس عادلانه بودن امور، حس وجود آزادی را کمرنگ میکند.
بیعدالتی، احساس ناامنی را نیز بهدنبال دارد.
امکان ادامه زندگی و انجام امور شغلی در شرایط کمخطر و مشابه دیگران خواستهای اولیه و منطقی برای همۀ شهروندان است.
نمونه: هرکسی حق دارد تا مطالبهگر بهداشت محیط کار خود از کارفرما باشد.
بدیهی است که دسترسی به درمان کامل و مشابه دیگران حق هر انسانی است و علاوه بر آن جزو الزامات جلوگیری از شیوع در همهگیریهاست. منطقی است متوقع باشیم که حکومتها حداقل در این بخش، کاملا عادلانه عمل کنند.
انسانها محرومیتهای عادلانه را از برخورداریهای ناعادلانه بهتر تحمل میکنند؛ درواقع مصائب عادلانه توزیعشده تحملپذیرترند.
به علت رکود اقتصادی و برای جبران کردن بخشی از آسیبهای کاهش درآمد مردم، دولتها اقدام به توزیع منابع، عمدتا مالی (پول)، در بین شهروندان میکنند. این پولها چون از محل منابع عمومی است، معمولا بهصورت مساوی (نه براساس ترجیح یا تناسب) در اختیار واجدان شرایط قرار میگیرد.
نمونه: یکی از اعتراضات مردم در روزهای ابتدایی شیوع، گرفتن تستِ کرونا از مسئولان بود، درحالیکه امکان تستشدن برای دیگران فراهم نبود.
نمونه: فراهم شدن امکان آموزش از راه دور برای محرومان از آموزش حضوری
نمونه: مقامات دولت ژاپن اعلام کردند به خانوادههای کمدرآمد و یا افرادی که کسب و کار آنها بهدلیل شیوع ویروس کرونا به خطر افتاده است ۲۰۰هزار ین (۱۸۵۰ دلار آمریکا) پول نقد میپردازند.
مرگ، جان هر انسان را خواهد ربود. این قطعیترین اصل زنده بودن است. احتمال یکدرصدی مرگ در اثر کرونا نباید شجاعت و مطالبۀ زندگی مطلوب را در انسانها تحت تأثیر قرار دهد. شرط سرزندگی، زندگی هر روز است. آزادی، زندگی را فهمیدنی و خوانا میکند.
سال ۲۰۰۹ سفری به سوریه داشتم. روز اول متوجه شدم هیچ موتورسیکلتی در خیابانها نیست. این موضوع با توجه به وضع اقتصادی و سطح و سبک زندگی مردم، باعث تعجب بود. پرسوجو کردم و متوجه شدم فقط نیروهای امنیتی حق استفاده از موتورسیکلت را دارند و این به دلیل اعلام وضعیت فوقالعاده در کشور است. حیرتآور بود وقتی خواندم ۴۶سال است که این کشور در وضعیت فوقالعاده امنیتی قرار دارد. پس از آغاز اعتراضات گسترده در سوریه و بهعنوان امتیازی مهم (به مخالفان) به نفع گشایش سیاسی، بشار اسد پس از ۴۸سال وضعیت فوقالعاده را لغو کرد.
تغییرات سیاسی که بهنفع بزرگتر شدن قدرت مرکزی و کاهش نظارت و پاسخگویی آن رخ میدهند، معمولا برگشتناپذیرند و این مهمترین دلیل نگرانی برای طفل هر روز نوزادۀ آزادی است.
بهنظر میرسد، اگر حکومت یا زمامداران بخواهند بهطور موثری عملکرد خود را در زمان بحران بهبود ببخشند، لاجرم باید درجۀ اقتدارگرایی و تمرکزگرایی را در حکومت افزایش داده و از تشریفات دموکراتیک بکاهند. در این وضعیت، مردم میتوانند آگاهانه، مقداری از آزادی را برای بهتر کردن عملکرد دولت با او معامله کنند. نکتۀ بسیار مهم، نظارت و تضمین برگشتپذیری و مشخص کردن سرعت برگشتِ میزان قدرت و تمرکز افزودهشده برای دولت، پس از گذر از بحران است.
برای مثال میتوانید تصور کنید در روسیه و انگلیس به چه میزان اختیار و اقتداری که در زمان بحران به دولت داده شده، برگشتپذیر است؟ بهنظر میرسد در روسیه هیچوقت اختیارات دولت کم نشده و خبری از بازگشت به حالت پیش از بحران نخواهد بود؛ ولی در انگلیس دور از انتظار نیست که در اولین فرصتِ تشکیل پارلمان، اختیارات دولت کاسته شده و به حالت پیش از بحران برگردد. میزان و سرعت برگشتپذیریِ اختیاراتِ متمرکز و اقتدارگرایانۀ حکومتها به دو عامل اصلی بستگی خواهد داشت: ۱- میزان سلامت و صالح بودن حکمرانانِ منتخب ۲- میزان قدرت نهادهای دموکراتیک (که در انگلیس حداقل گزینۀ دوم وجود دارد ولی در روسیه هیچکدام وجود ندارد).
در همین بحران اخیر، افزایش تعداد ابتلا و محدودیت امکانات بهداشتی و درمانی در سوئد، دولت حاکم را به سمت سختگیریهای بیشتر سوق داده است، برهمین اساس مذاکراتی با احزاب مخالف در جریان است تا برای اعمال محدودیتها به دولت اختیارات بیشتری واگذار شود. یعنی دولت مستقر برای افزایش قدرت خود (آن هم موقتی و مقطعی) علاوه بر نظر موافقان خود، که نمایندۀ آنهاست، به جلب نظر مخالفان هم نیازمند است. این رویکرد باعث افزایش کنترل مردم بر زیاد شدنِ قدرت دولت و تضمینِ برگشتپذیریِ این قدرتِ مازادِ موقتی است.
در بحرانها مسئولیتگریزی حکومتها مقدورتر و صدای حاکمان بلندتر است درحالیکه دستشان نیز کمتر به کار میرود. ترکیب ویروس کشنده و برنامهریزی ناکافی به همراه مدیریت بیکفایت، بشریت را در مسیری جدید و نگرانکننده قرار خواهد داد. ممکن است این بحران در بعضی مناطق، دموکراسیها را با تآخیر در انتقال قدرت یا چسبندگی زمامدار به منابع قدرت مردمی (دموکراتیک) مواجه سازد. خطر دیگری که دموکراسیها با آن روبهرو خواهند بود، شدت یافتن پوپولیسم و عوامگرایی است. سکۀ قلبِ ناسیونالیسم هم پربهاتر شده و در هیاهوی عوام، راحتتر به فروش خواهد رفت.
محدود کردن اضطرار در این موقعیت، با اعتماد کامل به متولیان سلامت عمومی و همزمان حفظ نظارت و شک به دیگر ارکان حکومت ممکن خواهد بود. وگرنه، رشد بیحد اضطرار، تمام اصول اساسی حکومت مردمی را قابل چشمپوشی و دورزدن خواهد کرد.
نتیجۀ همه اینها محدود شدن آزادی و به فنا رفتن «زندگی»هاست و تنها راه مقابله با آن حفظ هوشیاریِ هرروزۀ تکتک انسانها در مراقبت از آزادی است.
در دموکراسیِ مطلوب، مردم باید بتوانند هر روز ناخنهای سیاستمداران را چک کنند که جرم نگرفته باشد و مطمئن شوند که آنها هر نیم ساعت دستها و افکار و حسابهایشان را شستشو میدهند تا کانون خرابی نشود.
ترس حاصل آیندهنگری است. قرنطینۀ خانگیِ خودخواسته و آگاهانه، امکان خوبی برای «در حال زندگی کردن» است.
بحران برای تکتک شهروندان اتفاق افتاده و نمیتوان توقع داشت که دولت به تنهایی انگیزه و امکان رفع مسائل در زمان بحران را داشته باشد. هرچه بیشتر به دولت تکیه زده یا از او مطالبه شود دولت درخواست قدرت و اختیارات بیشتری خواهد کرد و این در میان مدت و بلندمدت خطرناکتر است.
بهنظر میرسد در شرایط فعلی و برای مراقبت از آزادیمان، تندادن به قرنطینۀ خودخواسته، کمخطرتر از قرنطینۀ حکومتیِ مبتنی بر اعمال زور و اجبار خواهد بود. فرصت ندادن به قدرتهای مرکزی برای اعمال فشار غیرمتعارف به شهروندان و جامعه، راه مناسبی برای حفاظت روزانه از آزادی، در برابر دستدرازی حکومتهاست.
پینوشت:
۱) عنوان این نوشته برگرفته از سخنان وندل فیلیپس، آمریکایی طرفدار لغو بردهداری (۱۸۸۴-۱۸۱۱) است.
۲) عکس ابتدای نوشته، مربوط به رژۀ نظامیانی است که قرار است با کرونا مبارزه کنند. این رژه در یکی از روزهای اوج شیوع کرونا و در یکی از مراکز استانها ثبت شده است. با دیدن این عکس، سوالات مهمی پیش میآید: این نظامیان جان برکف به کجا میروند؟ قرار است کجا را ضدعفونی کنند؟ این عزیزان، از طریق جمع کردن مردمِ تماشاچی، بزرگترین سیستم تبادل مستقیم ویروس را بهکار انداختهاند، مگر آنها نمیخواستند با شیوع ویروس مبارزه کنند؟ چگونه میشود مطمئن شد که به فکر مدیریت شهر و استان و… نمیافتند؟ خداوند این عزیزان را برای حفظ حدود میهنمان و کمکرسانی به مردم، فقط در مواقع بحران، حفظ نماید.
برای این نوشته، از منابع زیر بهره بردم:
کتاب انسانیت: تاریخ اخلاقی سده بیستم، اثر جاناتان گلاور، ترجمه افشین خاکباز
کتاب استبداد ( بیست درس از قرن بیستم)، اثر تیموتی اسنایدر، ترجمه پژمان طهرانیان
کتاب فقر احمق میکند، اثر سندهیل مولاینیتن، ترجمه امیرحسین میرابوطالبی
مقاله جهان پس از ویروس کرونا، اثر یووال نوح هراری، ترجمه فرید فرخی
مقالۀ نکتهای که میزان مقاومت کشورها در برابر کرونا را مشخص میکند، اثر فرانسیس فوکویاما
کتاب مدیریت بحران، اثر علی ربیعی و سمیراسادات حسینی
__________________
بیشتر بخوانید
نظام بین الملل پس از کرونا چگونه می شود؟
بحران کرونا، دستاویزی برای محدود کردن آزادی بیان
سیاست و جامعه در ایرانِ پساکرونا
_______________________