عصرایران؛ مصطفی داننده- در زمان کرونا هم به فکری سودی؟ تو دیگر چه آدمی هستی؟ کرونا را نمیبینی که به زندگی مردم زده است؟ شاید باور نکنی اما ممکن است بعد از این همه پول جمع کردن از کرونا، این ویروس به سراغت بیاید و داغ لذت بردن از این پولها را به دلت بگذارد.
میدانم که بهتر از همه میدانی برخی در این روزگار کرونا زده، نان ندارند بخورند و یا پول را از دهن شیر بیرون میکشند تا شکم زن و بچه خود را سیر کنند اما بازهم فقط به دنبال جیب خود هستی.
اصلا فکر کن با تمام این سودها، با تمام این زرنگیها، خانهای ساختی به اندازه کاخهای قصههای مادران برای کودکان، ماشینی سوار شدی که به کالسکه افسانهها میماند، آخرش به کجا میرسی؟ کرونایی میآید و تمام زرنگیهات را به باد میدهد.
آدمها را ببین، جانشان که مهمترین سرمایه زندگیشان است را به دست گرفتهاند و به کمک مردم کرونا زده رفتهاند. برخی سرمایهشان را به کار گرفتهاند تا دستی از کسانی بگیرند که در این روزها کاری ندارند و نمیتوانند نانی سر سفره زندگی شان بگذارند.
از تو معجزه نمیخواهیم. نمیگوییم سرمایهات را وقف مردم کن. نه، تو فقط مراعات کن. هوای مردم را داشته باش. فکر نکن حالا که کرونا یقه جهان را گرفته است، بهترین زمان برای آجر روی آجر گذاشتن توست.
تا به گوشت میرسد مثلا فلان میوه یا بهمان کالا برای مردم خوب است و حال آنها را در زمان کرونا بهتر میکند، دستها را به هم میمالی که ای جان، چه پولی در بیاورم.
دستکش، ماسک و مواد ضدعفونی کننده را انبار میکنی که پول دربیاوری؟ نان در خون مردم میزنی که بچههایت در آرامش زندگی کنند؟
میدانی وقتی آتش به جنگل میزند، گرگها سر گله آهوها نمیایستند تا از فرار آنها برای خود غذایی دست و پا کنند، بلکه آنها هم میدوند تا به جایی امن برسند.اما تو و امثال تو تا هوای زندگی مردم را پس میبینید به جای اینکه کنارشان باشید، خنجرتان را پر شالتان در میاورید و به پشت مردم فرو میکنید و از خون مردم میخورید تا سیراب شوید.
از تو نمیخواهم که شق القمر کنی نه، فقط میخواهم به خاطر کرونا، قیمت اجناسات را دو برابر نکنی. در خلوت با خودت نگویی به من چه! نداره که نداره، دولت خرجش بده.
میدانی آرزو چیست؟ حتما میدانی، آرزوی برخی از مردم وقتی صبح که بیدارم میشوند و از خانه بیرون میروند تا یک لقمه نان در بیاورند، سیر کردن شکم بچههایشان است. سفره شب، آرزوی صبحگاهی آنهاست. روا نیست هر روز سفره و آرزوهای آنها را کوچک تر کنی.
کرونا میرود و مردم به زندگی گذشته خود بر میگردند اما فراموش نمیکنند تو نان در خون آنها زدی و زندگی کردی.
___________________
بیشتر بخوانید:
اشک درچشمانم جمع شد.
درود برقلم شما جناب داننده
ایشالا گوش دهند.
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود
زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است
احسنت داداش گلم
بخدا همونطور که نوشتی صبح که از خانه میایم بیرون به فکر نون شب بچه ها مون هستیم.
به چه زبانی به بعضی هموطنان باید گفت که ما گناه داریم !
او در میان آتش و خون با خدا حال میکند
وین گریه بر حواله یخچال میکند
او قامتش ز بار غم عشق خم شده
وین ناله میکند که چرا گوشت کم شده
و حالا این صورتش شده از اثر ماسکها سیاه
و این احتکار دستکش و ماسک میکند
او در میان شعله آتش