عصر ایران- اگر اتفاقات آبان و دی و شیوع کرونا در ماه پایانی سال نبود، بیگمان در مرور رخدادهای سال 1398 مهم ترین خبر، قتل «میترا استاد» به دست محمد علی نجفی سیاستمدارِ کهنه کار میبود.
اتفاقی که صبح روز سه شنبه 7 خُرداد 1398 در آپارتمان شمارۀ 2701 در طبقۀ هفتم برج آرمیتای سعادت آباد تهران رخ داد و از یک عمر فعالیت سیاسی، علمی، اجرایی و دانشگاهی مردی 68 ساله در عالی ترین سطوح تنها یک وان خون بر جای گذاشت. مردی که همسر اول او پس از قتل گفت: 40 سال با او زندگی کردم و شاید فقط دو یا سه بار صدای بلند او را شنیدم.
مقتول، یک زن جوان بود و از زیبایی بهره داشت. فرزند نوجوان او هم بی مادر شد اما آن حس هم دلی که در قتلهایی این گونه برمی انگیزد چندان برنینگیخت چرا که این بار بار خبر بر دوش شهرت «قاتل» بود نه مقتول. حتی میتوان گفت اگر نجفی به دست میترا استاد به قتل رسیده بود تا این حد واکنش ایجاد نمیکرد.
قتل همسر دوم وزیرپیشین آموزش و پرورش و شهرداراسبق تهران به دست خود او باور پذیر نمی نمود تا این که همان شب تصویر او را دیدیم که خود را در ادارۀ آگاهی تسلیم قانون کرده بود و ماجرا را از زبان خود او شنیدیم.
محمد علی نجفی تا پای چوبۀ دار هم رفت اما خانوادۀ «استاد»، از حق خود برای قصاص استاد ریاضیاتِ دانشگاه صنعتی شریف گذشتند.
با این حال وزیر اسبق به خاطر جنبه های عمومی جُرم به زندان بازگشت. اما این تمام داستان نیست و هنوز سایه های ابهام بر این پرونده به تمامی کنار نرفته است یا یکی می کوشد این گونه روایت کند.
تا جایی که محمود علیزادۀ طباطبایی اولین وکیل محمد علی نجفی در این پرونده در یادداشت خود در سالنامۀ «سازندگی» 9 ماه پس از این اتفاق، از صفت «مشکوک» استفاده کرده و نوشته « آقای نجفی، مسؤولیت قتل را پذیرفته است.»
ادعایی که از زبان دیگری نشنیده ایم و این پرسش را به ذهن می آورد که آیا واقعاً پای دیگری در کار است؟ یعنی قاتل نیست و تنها مسؤولیت قتل را پذیرفته و وقتی آدمی به آوازۀ او خود می گویم من کُشته ام و شواهد نیز چنین نشان می دهد، آیا دادگاه می تواند بگوید: نه! تو نکشتهای؟
ماجرا آن قدر جذابیت خبری و رسانه ای داشت که هر که از منظری تحلیل کرد. یکی بحث «پرستو»ها را پیش کشید. کنایه از زنانی که از جانب دیگران وارد زندگی فرد مشهور و صاحب قدرت یا شهرت می شوند.
روزنامۀ «وطن امروز» به سیاق روزنامۀ «صبح امروز» در 20 سال قبل تیتر زد: «شلیک به قلب اصلاحات».
مصطفی تاج زاده هم در واکنش نوشت:« جنایت، جنایت است و شخصیت و خدمات فرد، ذره ای از قبح آن نمی کاهد و خواست همگانی تنها دادرسی عادلانه است اما یک خیال خام در پس این تیتر پرسه می زند: این که اصلاحات در یک تن، تجسم یابد و با شلیک تیری به قبلش برای همیشه به محاق رود.»
روزنامه نگاری هم نوشت: «استاد شریف دانشگاه شریف، نشسته در مدرسۀ عشق "استاد" جوان، خود را تحویل پلیس آگاهی داد و به قتل همسر دوم اعتراف کرد. این یک تراژدی وحشت ناک است از تبدیل شمایل دیگرکُشی به خود کُشی. روایت یک خود ویرانگری. محمد علی نجفی روز سه شنبه هفتم خُرداد نقش ریچارد سوم شکسپیر را بازی کرد.»
آبی از «آبه» گرم نشد
خبر مهم دیگر در خرداد ماه و در هفتۀ سوم آن، سفر «شینزوآبه » نخست وزیر ژاپن به تهران در نیمروز چهارشنبه 22 خرداد بود که همه به قصد میانجی گری میان ایران و آمریکا یا دست کم به عنوان حامل پیام رییس جمهوری ایالات متحده تلقی کردند.
آقای «آبه» به تهران آمد در روزی که نشریه ای با نام بازی کرده وبا اشاره به هدف او از سفر تیتر زده بودند: « آبی از ابه گرم می شود؟»
نخست وزیر ژاپن به دیدار آیت الله خامنهای رفت اما تا صحبت از پیام دونالد ترامپ به میان آورد و گفت: «من قصد دارم پیام رییس جمهوری آمریکا را به جنابعالی برسانم» این پاسخ را شنید: «در حُسن نیت و جدی بودن شما تردیدی نداریم. اما شخص ترامپ را شایستۀ مبادلۀ هیچ پیامی نمی دانیم و هیچ پاسخی به او ندارم و نخواهم داد. جمهوری اسلامی ایران به مدت پنج، شش سال در موضوع هستهای با آمریکاییها و اروپا در قالب 1+5 مذاکره کرد و به نتیجه هم رسید اما آمریکا زیر این توافق و قرارداد قطعی زد. بنا بر این کدام فرد عاقلی دوباره با کشوری که زیر تمام توافقها زده مذاکره میکند؟»
سرنوشت تلخ محمد مُرسی
از اخبار قابل توجه دیگر دراین ماه می توان به مرگ محمد مُرسی اولین رییس جمهوری منتخب مصر در28 خرداد 1398 در زندان اشاره کرد. بازی روزگار را ببین که او در حبس و در آستانۀ یک محاکمۀ دیگر جان باخت و در پایان سال، حُسنی مبارک که در پی انقلاب مصر به زندان افتاده بود بیرون از محبس و با احترام تشییع و به خاک سپرده شد. درست مثل ساعت شنی که نیمی وارونۀ دیگری است.
محمد مُرسی را نه می شد به تعبیر رجب طیب اردوغان "شهید" خواند و نه مرگ او را پس از محاکمه های اگر نه فرمایشی که فرسایشی بی اهمیت دانست. اما چرا آن همه شور جوانان مصری در میدان تحریر قاهره به روی کار آمدن یکی از اعضای ارشد اخوان المسلمین انجامید؟
در حالی که نقش چندانی در انقلاب 18 روزه در زمستان 1389 نداشتند و یک سال بعد از انتخاب او به ریاست جمهوری مصر در تیر 1392 چرا کار به جایی رسید که همان جوانان، باز تجمع و اعتراض کردند و خواستار برکناری محمد مُرسی شدند و ارتش هم در این میانه بُل گرفت و او را کنار زد و باز روز از نو و روزی از نو و حال برخی افسوس می خورند که کاش به وعده های اصلاحات حسنی مبارک اعتماد می کردیم تا گرفتار حاکمیت بی چون و چرای ارتش نمی شدیم.
---------------------------------------------
بیشتر بخوانید:
اردیبهشت 98/ تعطیل مسابقۀ بختآزمایی