۰۲ آذر ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۲ آذر ۱۴۰۳ - ۰۹:۰۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۷۱۶۳۱۲
تاریخ انتشار: ۱۶:۲۲ - ۱۰-۱۲-۱۳۹۸
کد ۷۱۶۳۱۲
انتشار: ۱۶:۲۲ - ۱۰-۱۲-۱۳۹۸
از مهربانی ماهیگیران تا خشم بندری‌ها

چه کسی اعتماد مردم را دزدید؟

سرزنش کردن این افراد البته که کار ساده و کم ضرری است اما دزد اعتماد مردم کیست؟ چه کسی و کسانی با چه دروغ‌ها و وعده‌های نا به جا اینطور با باور مردم بازی کردند که حالا فقط کلاه خودشان را می‌چسبند؟

عصرایران؛ احسان محمدی- نوروز امسال رفتیم تالاب آذینی. 200 کیلومتر دورتر از بندرعباس و تقریباً یکی از نزدیک‌ترین نقطه مرزی ایران با کشور عمان. دو قایق ماهیگیری در ساحل پهلو گرفته بودند. یکی از آنها برای بچه‌هایی که همراهمان بودند یک سطل صدف آورد. گرفتم و تشکر کردم. به واسطه چند برنامه تلویزیونی درباره فوتبال شناخت و دعوت کرد بروم قایق‌شان.

ده-دوازده مرد آفتاب سوخته با دست‌های زیر و چشم‌های درخشان منتظر بودند که شب از راه برسد و بروند صید. روزها می‌آمدند کنار ساحل، استراحت می‌کردند، روی ماسه‌ها فوتبال پایی به توپ می‌زدند، با گوشی‌هایشان سرگرم می‌شدند و شب دوباره دل می‌زدند به دریا. اهل روستای کلاهی بودند. نزدیک میناب.

ابوبکر ملاحی ناخدای پرسپولیسی‌شان گفت گاهی تا بیست روز روی آبیم. دور از خانواده. هر قایق یک مالک دارد و چند نفر ملاح رویش کار می‌کنند. میانگین ماهی دو-سه میلیون دست‌مان را می‌گیرد. شکر. تابستان‌ها از خرداد تا مهر هم صید نداریم. ناهار را با هم خوردیم. هر چه داشتند سخاوتمندانه آوردند گذاشتند روی سفره پهن شده بر سینه قایق. بعد یکی از آنها دست کرد توی جیبش یک دسته کلید درآورد، آدرسی رو کاغذ نوشت و گفت برید اینجا! خانه منه، فعلاً خالیه. پول هتل و مسافرخانه ندید.

چه کسی اعتماد مردم را دزدید؟

تعارف نمی‌کرد و اصرار داشت حتماً این کار را بکنیم و تا هر وقت خواستیم بمانیم و بعد کلید را بدهیم به همسایه. به همین راحتی داشت اعتماد می‌کرد به ما. تشکر کردم و گفتم از قبل جا رزرو کرده‌ایم. با اصرار چند ماهی درشت دادند و ... این ششمین مسافرتم به استان هرمزگان بود و هر بار نمونه‌هایی از این برخوردهای سخاوتمندانه می‌دیدم. مردمی که گرچه سفره خودشان پر و پیمان نیست اما بخشنده‌اند و انگار بخشی از این سخاوت را از دریا آموخته‌اند.

از دیشب که ویدئوی حمله به درمانگاه شهرک توحید در بندرعباس را دیدم که گفته شد در پی شایعه نگهداری بیماران مبتلا به کرونا در آنجا صورت گرفته مدام چهره ملوان‌های اسکله آذینی می‌آید جلوی چشمم. بندری‌هایی که در سفرهایم دیدم. دندان‌های صدفی‌شان وقتی می‌خندیدند. اعتماد کردن‌شان وقتی حتی اسمت را نمی‌دانند، همین که بدانند غریبه‌ای، می‌آیند کمک ... مشابه همین اتفاق چند روز قبل در یک شهر شمالی رخ داد. آنها هم با سنگ و چوب جلوی آمبولانسی که گفته می‌شد حامل بیمار مبتلا به کرونا هست را گرفته بودند.

این رفتار به نوعی آخرین تقلای شهروندان برای مراقبت از خودشان است. آنها احساس بی‌پناهی می‌کنند، به حرف‌ها و وعده‌ها باور ندارند و آنقدر خلاف وعده دیده‌اند که احساس می‌کنند خودشان با چنگ و دندان باید از زندگی‌شان دفاع کنند.

الان وقت گروکشی‌های سیاسی نیست وگرنه بارها و بارها نوشتیم که اعتماد مردم خمیربازی نیست و وقتی آن را تخریب می‌کنید انتظار نداشته باشید به سرعت از نو ساخته شود. مرغی است که از بامی که پریدی، پریدی!

بندرعباس

می‌گویند در بحران، آدم‌ها واقعیت واقعی‌شان را نشان می‌دهند. خشم، طمع، تلاش برای بقا، سخاوت، خوش قلبی، بد ذاتی و ... دقیقاً در این لحظه‌ها مشخص می‌شود وگرنه در روز عادی می‌توانیم نقاب به صورت بزنیم. مشابه این اتفاق سالها پیش به نوعی در کرمانشاه هم رخ داد. وقتی گفتند که بیمارستان مخصوص مبتلایان به ویروس HIV یا همان ایدز در این شهر ساخته می‌شود، تجمع و اعتراض صورت گرفت و حالا بیمار مبتلا به کرونا انگار گناه کبیره مرتکب شده است! واقعاً اگر عزیز یکی از آنها که در شمال سنگ پرت کرد و در جنوب به درمانگاه حمله‌ور شد در همان آمبولانس یا روی تخت همان درمانگاه بود همین رفتار را می‌کرد؟

از آلمان و نروژ هم خبر می‌رسد که ماسک کم یاب شده و کسانی دست به احتکار یا خرید بیش از حد نیاز می‌زنند. می‌شود گفت که چون نیک بنگری در همه جای جهان آسمان همین رنگ است اما ما که ادعایمان می‌شود به «پندار نیک، گفتار نیک، رفتار نیک» باور داریم و مهربان‌ترین و سخاوتمندترین مردم دنیا هستیم چرا؟ ما که می‌گوئیم مولایمان علی(ع) است که نان و نمک افطارش را هم می‌بخشید چرا؟ ما که عالم و آدم را نصیحت می‌کنیم و نسخه مدیریت اخلاقی برای دنیا می‌پیچیم چرا؟ چه بلایی سر این مردم آمد که اینطور فقط به خودشان فکر می‌کنند و درمانگاه آتش می‌زنند!

سرزنش کردن این افراد البته که کار ساده و کم ضرری است اما دزد اعتماد مردم کیست؟ چه کسی و کسانی با چه دروغ‌ها و وعده‌های نا به جا اینطور با باور مردم بازی کردند که حالا فقط کلاه خودشان را می‌چسبند؟ چرا این همه مقاومت حتی مقابل توصیه‌های بهداشتی می‌شود؟

ما این بحران را هم از پیش رو برمی‌داریم اما این سد ترک خورده است. با چسب زخم و ان‌شالله چیزی نیست و تکذیب می‌شود هم درست‌شدنی نیست، حق با سعدی علیه الرحمه است که فرمود:

                   سر چشمه شاید گرفتن به بیل       چو پر شد نشاید گذشتن به پیل

ارسال به دوستان