عبدالله شهبازی، نویسنده و تاریخ پژوه در یادداشتی به بهانۀ شیوع ویروس کرونا، شرحی از تبعات آنفلوآنزای سال های جنگ جهانی اول و قریب 100 سال قبل در ایران ( 1295 تا 1297 خورشیدی) آورده است.
به گزارش عصر ایران، متن یادداشت عبدالله شهبازی از این قرار است:
شیوع ناگهانی و گسترده بیماری کرونا در سراسر جهان، که موج آن ایران را نیز فراگرفته، مرا بیاد آنفلوآنزای سالهای جنگ جهانی اول میاندازد؛ حادثهای که بر خانواده من نیز، مانند هزاران خانواده ایرانی دیگر، تأثیر سهمگین نهاد بویژه به دلیل مرگ مادر پدرم. چندی پیش از آن، در ۴ اردیبهشت ۱۲۹۵/ ۲۴ آوریل ۱۹۱۶، پدرم در خردسالی پدرش را نیز از دست داده بود.
امیدوارم کرونای کنونی به سرعت مهار شود، تلفات سنگین بر جای نگذارد و حادثه تلخ آنفلونزای فوق تکرار نشود.
با توجه به پیشرفت دانش بشری، در مقایسه با آن سالها، احتمالاً چنین خواهد بود.
مضافاً که آنفلونزای زمان جنگ جهانی اول بسیار فاجعهبارتر بود نه فقط از نظر کثرت مرگومیر بلکه از این منظر که تعداد زیادی از کودکان و نوجوانان و جوانان را به کام مرگ برد در حالی که ظاهراً بیماری کرونای کنونی بیشتر برای سالمندان و بیماران مرگبار است نه سنین پائین.
آنفلونزای زمان جنگ جهانی اول به «آنفلوآنزای اسپانیایی» موسوم است زیرا در آن زمان دولتهای درگیر در جنگ (بریتانیا و روسیه و ایالات متحده آمریکا و چین و سایر متحدان در یک جبهه و آلمان و اتریش و عثمانی و سایر متحدان در جبهه دیگر) اخبار شیوع بیماری را به شدت سانسور میکردند.
اسپانیا کشور بیطرف در جنگ بود و آلفونسوی سیزدهم، پادشاه این کشور، به آنفلوآنزا مبتلا شد ولی فوت نکرد. به این دلیل، نام «آنفلوآنزای اسپانیایی» را بر بیماری فوق نهادند. در تمامی فرضیات موجود، شروع و شیوع بیماری از جبهه بریتانیا و متحدانش (ایالات متحده آمریکا یا چین) بود.
تلفات آنفلوآنزای فوق بسیار سنگین بود تا بدانجا که این بیماری را یکی از مرگبارترین بیماریهای مسری تاریخ بشر نام نهادهاند.
مرگومیر آن بین ۵۰ تا ۱۰۰ میلیون نفر گزارش شده است که برابر است با ۲٫۵ تا ۵ درصد جمعیت جهان آن روز. بخش عمده این تلفات متعلق به ماههای اولیه شیوع بیماری است که با سرعتی شگرف در سراسر جهان پخش شد.
درباره خاستگاه اولیه این ویروس سه فرضیه اصلی مطرح است:
1. فرضیه منشاء چینی: ظاهراً در سالهای ۱۹۱۷- ۱۹۱۸ در شمال چین آنفلونزا رؤیت شده بود. در نوامبر ۱۹۱۸، در اوج وحشت از آنفلوآنزا، موج وسیعی پدید آمد که خاستگاه این بیماری را چین عنوان میکرد زیرا از فوریه ۱۹۱۷ دولتهای آمریکا- کانادا- بریتانیا برای مشارکت در جنگ دهها هزار چینی را از کانادا به فرانسه و جبهههای غربی اروپا منتقل کرده بودند. بدینسان، فضای زشت نژادپرستانه و خصمانه علیه چینیهای مقیم آمریکای شمالی پدید آمد.
۲- فرضیه منشأ آمریکایي: برخی محققین با توجه به سابقه بیماری آنفلوآنزا در ایالات متحده آمریکا از دهه ۱۸۹۰ میلادی و شیوع این بیماری در سالهای ۱۹۱۶- ۱۹۱۷ در آمریکا برای آن منشاء آمریکایی قائلاند.
طبق گزارشهای بهداشتی اوایل ژانویه ۱۹۱۶ از چند هفته قبل بیماری آنفلوانزا در همه مناطق ایالات متحده شایع بود. و گزارشهایی موجود است که از شیوع ویروس، با مختصات جدید، در منطقه هاسکل در ایالت کانزاس آمریکا در هفتههای اول ژانویه ۱۹۱۸ خبر میدهد. محل اولیه شیوع این ویروس نزدیک یک کمپ نظامیان آمریکایی بود.
۳- فرضیه منشأ بریتانیایی: این فرضیه با انتشار نتایج کار تیم محققین انگلیسی به سرپرستی دکتر جان آکسفورد، ویروسشناس سرشناس، در سال ۱۹۹۹ اعتبار جدی یافت و امروزه معتبرترین دیدگاه درباره منشاء «آنفلوآنزای اسپانیایی» بشمار میرود.
طبق تحقیق دکتر جان آکسفورد، ویروس «آنفلوآنزای اسپانیایی» از اوایل ژانویه ۱۹۱۸/ اواسط دی ۱۲۹۶ ش. از یک کمپ بیمارستانی بریتانیا در بندر اتاپله در منطقه پادوکاله در شمال فرانسه آغاز شد و از آنجا به سراسر جهان تسری یافت. در سال ۱۹۱۸ دو میلیون نظامی بریتانیایی، کانادایی، استرالیایی، نیوزیلندی، چینی، هندی، آفریقای جنوبی، پرتغالی، فیجیایی و غیره در صفوف ارتش بریتانیا در شمال فرانسه در حال جنگ بودند.
ویروس «آنفلوآنزای اسپانیایی»، به احتمال قریب به یقین، از طریق قشون بریتانیا ابتدا در جنوب و سپس در نواحی شمالی ایران شیوع یافت. به دلیل مرگومیر سنگین ناشی از این بیماری، که کشتار بزرگ ناشی از قحطی زمان جنگ را در ایران گستردهتر کرد، زمان فوق به «سال آنفلونزایی» معروف بود.
در ۲۰ مهر ۱۲۹۷ ش. (۶ محرم ۱۳۳۷ ق./ ۱۳ اکتبر ۱۹۱۸ م.) قهرمان میرزا سالور (عینالسلطنه) مشاهدات خود را چنین نوشت:
«روز ۱۸ ذیحجه [۱۳۳۶ ق. برابر با اول مهر ۱۲۹۷/ ۲۴ سپتامبر ۱۹۱۸] باد و طوفانی به شهر طهران رسید که بعد از آن روز بدون اغراق از صد نفر انسان ساکن طهران نود نفر مبتلا به تب و ناخوشی شده و چنان شده است که بازارها [و] دکاکین بسته شد. عموم مدارس تعطیل کردند. در تمام ادارات بیش از یک ثلث اعضا حاضر نمیشود. در هر خانه رویهم رویهم مریض ریخته است که کسی نیست پرستاری مرضا را بنماید. هیچکس همچو واقعه را به یاد نداشت و این مرض با سینه درد است، سه شب یا دو شب با سردرد و سرگیجه...
از قزوین هم به من نوشته بودند که شب همه مردم سلامت بودند صبح دو ثلث مردم ناخوش شدند که دکاکین و ادارات بسته شد. لیکن من به این ترتیب باور نکردم. اینک معلوم میشود حقیقت داشته. مال اینجا هم همان قسم است، منتهی چون اینجا دهات است و اجتماع نیست به نظر نیامده است. از قرار نوشته میر محمدحسین خان، که خودش هم مبتلا شده بود، مرض مشهور آنفلوآنزا است که چندین سال قبل در اروپا و ایران طلوع کرد. بقدری آدم کشت و بقدری مردم را متعجب ساخت که به وصف نمیآید. در ایران ما مِشمِشِه اسم گذاشتند. بعد از آن دفعه گاهگاهی طلوع میکرد آن هم تکتک. امسال بطور عمومی باز تشریف آورد. تا آن سال هم کسی شبیه این مرض را ندیده و اسمی هم نداشت...
مریض روی مریض افتاده است. در بالاروچ چند نفری تلف شد منجمله استاد علی جان حداد. در ورک در جای دیگر همه جا آدم تلف شد. بعضی دهات آدم سرپا وجود ندارد...» (روزنامۀ خاطرات عینالسلطنه، ج ۷، صص ۵۴۰۳- ۵۴۰۵)