ئاسو نادری درباره رقص مرسوم در مناطق کردستان و کرمانشاه که قدمت بسیار دارد، میگوید: در فرهنگ ما اولین رقص کردی که در اکثر مناطق به آن پرداخته میشود «گَریان» نام دارد. پس از «گریان» رقصهای دیگر آغاز میشود. آنها زمانی که تصمیم به انجام کاری میگیرند یعنی آن راه درست و نیک است. آن افراد سپس به میتراییسم یا الهه نور توجه نشان میدهند و برای خورشید دست تکان میدهند به این معنا که ما راه را آغاز کردهایم و شما نیز نورت را از ما برندار.
به گزارش ایلنا، موسیقی در مناطق مختلف ایران با حرکت و ریتم همراه است که آن حرکات را در زبان عامیانه رقص میگویند. رقصهای محلی ایران اتفاقی عامیانه منحصر به شادیها و جشنها نیست بلکه آیینیست که بوسیله آن تاریخ و پیشینه هویت مردم هر منطقه را بیان میکند. انواع مختلف این رقصها بر اساس نمادها و سنبلهای مختلف، موضوعات مختلفی را روایت میکنند. شکرگزاری، دعا و درخواست از خالق تنها بخشی دیگر از مضامین رقصهای محلی مناطق مختلف ایران است.
در میان مناطق مختلف، موسیقی کردستان و کرمانشاه (جدا از موسیقی عرفانی و مقامی که مبنای آن تنبور و دف است) از بقیه ریتمیکتر است. موسیقی و رقص در کردستان و کرمانشاه و توابع آنها دو اصل جداییناپذیر هستند.
رقص در این دو منطقه انواع مختلف دارد و شیوه و مضمون آن در هر شهر و روستا متفاوت است. علاوه بر وجه حماسی، آنچه که رقص کردی را منحصربفرد کرده، شیوه روایی و سمبلیک بودن آن است. با این وجود کتابی در بازار نیست که به قدمت و پیشنه رقص کردی و گونههایم مختلف آن بپردازد.
ئاسو نادری (پژوهشگر، موسیقیدان و مدرس هنرهای حرکتی) درباره اصل و هویت موسیقی کردی میگوید: تمام حرکات موجود در رقص کردی و گونههای مختلف آن برگرفته از طبیعت است. از نماد درختان، رودخانه، باران، دریا، کوه و آسمان نیز در حرکات موزون استفاده میشود. گرچه این الهام گرفتنها منحصر به طبیعت نیست و حتی حیوانات نیز مورد توجه بودهاند.
رقص آیینی کردی و گونههای مختلف حال حاضر آن چقدر دارای اصالت و هویت است و پیشینه تاریخی آن چیست؟
رقصهای کردی به دلیل تنوع و گستردگی حرکات که هر کدام با هدفی خاص و برای بیان موضوع مورد نظر طراحی شده است، دارای فرم و فیگورهای خاصی است که در طول سالها بیان درست هر موضوع یا حرکت، کم کم رو به فراموشی رفته و تغییراتی اساسی در آن رخ داده و یا به کلی فراموش شده است.
به فرض مثال رقصهایی با بیان موضوعاتی چون زایش، شکرگذاری، بزم، رزم، حرکاتی که در محافل عرفانی اجرا میشد و همچنین حرکاتی که در مراسم عزا به کار میرفت را در سالها قبلتر داشتهایم. یکی از اسناد این داشته نیز نام رقصهاست. متاسفانه خیلی از این حرکات در حال حاضر فراموش شدهاند. آن تعداد رقصهای کهن باقی مانده نیز با سلیقه جوانان عصر مدرن همسو شده است.
یکی از دلایل این تغییرات، جایگزینی سازهای جدید با سازهای قدیم است که همین مسئله باعث تغییر در سرعت مترونوم موسیقی رقصها شده است.
برای مثال در زمانهای قدیم برای رقص از سازهای دهل و سرنا، ضرب و نایه، ضرب و شمشال و دیگر سازها استفاده میشد، اما در حال حاضر نوازندهها با کیبورد موسیقی این حرکات هنری را اجرا میکنند. شما اگر یک موسیقی 20 سال پیش که با دهل و سرنا اجرا شده را با اثری که در حال حاضر با کیبورد اجرا شده، مقایسه کنید، متوجه تغییر در سرعت ریتم خواهید شد. یعنی نوازندههای قدیمی و فولک، موسیقی رقصها را درست با مترونوم واقعی اجرا میکردند، اما نوازندههای فعلی با تغییراتی در بالا و پایین آوردن مترونوم آنها را اجرا میکنند. بخشی دیگر از تغییرات هم شامل تغییر در اجرای حرکات توسط رقصندههاست. معمولا رقصندهها حرکات جدیدی خلق میکنند که البته گهگاه زیبا هم هستند.
بهطور کلی علل پیدایش هنرهای حرکتی در تاریخ کهن چیست و در این میان رقص آیینی کردی چه جایگاهی دارد؟
جواب این سوال را باید در اسطورهها و آیینهای عصر کشاورزی دنبال کنیم. قبل از دوره انقلاب کشاورزی انسان شکارگر و خوراکجو به جمعآوری و جستجوی گیاهان و حیوانات میپرداخت و آنها را دارای موقعیتی برابر با انسان میدانست. موجودات (انسان، حیوانات و نباتات) مستقیما با هم در رابطه متقابل بودهاند و در خصوص قوانین حاکم بر زیستگاه مشترکشان با هم توافق میکردهاند. اما در عصر کشاورزی، انسانها خود را مالک نباتات و حیوانات میدانستند و آنها را اداره میکردند و نمیتوانستند خود را تا آن حد تنزل دهند که با آنها که مایملکشان بودند بر سر چیزی توافق یا معامله کنند و همین مسئله در آن عصر سرمنشا یک مشکل بزرگ شد.
آنها به این امر تمایل داشتند که بر حیواناتشان تسلط کامل و مطلق داشته باشند، اما این را هم میدانستند که این کنترل محدود است. آنها میتوانستند حیوانات را در حصاری جمع کنند، آنها را پرورش دهند یا حتی برخی از حیوانات را اخته کنند. اما آنها نه مطمئن بودند که میشها یا گوسفندهایشان باردار میشوند و برههای سالم به دنیا میآورند و نه میتوانستند از شیوع بیماریهای فراگیر و کشنده جلوگیری کنند. پس باروری و سالم ماندن گله را چگونه میشد تضمین کرد؟
یک نظریه غالب درباره منشأ خدایان و اهمیتشان این بود که آنها میتوانستند برای حل این مشکل و مشکلات دیگر راهحل ارائه دهند. وقتی نباتات و حیوانات توانایی خود را برای سخن گفتن از دست دادند، خدایانی چون الهه باروری، خدای آسمان و خدای طب جایگاهی محوری پیدا کردند و نقش اصلیشان میانجیگری میان انسانها از یک طرف و نباتات و حیوانات خاموش از طرف دیگر بود.
تا هزاران سال پس از انقلاب کشاورزی، مراسم عبادی عمدتا شامل قربانی کردن گوسفند و اهدای شراب و شیرینی به قدرتهای آسمانی بود که در ازاء آن وعده فراوانی محصول و باروری گله را میدادند. عبادتها و قربانیها و گناهان و اعمال نیکو، تعیین کننده سرنوشت تمامی اکوسیستم بود. یک سیل سهمگین میتوانست میلیاردها مورچه و ملخ و لاک پشت و آهو و زرافه و فیل را نابود کند، فقط به این دلیل که یک عده انسان نادان خدایان را خشمگین کرده بودند. انسانها در این مرحله به جادو روی آوردند و برای خرسند کردن خدایان و الهههایشان جشنها و مراسم بر پا میکردند.
همانطور که اشاره کردم آنها نذر میکردند و قربانی میدادند. گاهی قربانیها حیوانات اهلیشان بود و گاه برای برکت زمین، پیروزیها و تضمین در نبرد، انسان یا انسانها را قربانی میکردند تا به این وسیله بتوانند روح طبیعت سرکش و خدایانشان را به تسخیر خود درآورند. آنها برای اجرای درست و تاثیرگذاری بیشتر در مراسم، قربانیها، پیروزیها، جشنها و زایشها، حرکاتی را با اعضای بدنشان ادا میکردند و این علل پیدایش حرکات بود.
بر همین اساس که فلسفه وجودی حرکات رقص کردی نیز از راز و رمزهای زایش، رزم، بزم نشات میگیرد، میتوانیم ریشههایی از حرکات آیینی را در عصر کشاورزی و دورههای پس از آن دنبال کنیم؛ هرچند به لحاظ تاریخی میتوانیم از نمونههای بسیار نادر نام ببریم که به عنوان رفرنسی دقیق نماینگر وجود حرکت در دوره قبل از انقلاب کشاورزی باشد.
رقص آیینی کردی حرکات زیادی دارد که هر کدام از آنها نماد و سمبل محسوب میشوند. این حرکات برگرفته از چه مواردی هستند؟
تمام حرکات موجود در رقص کردی و گونههای مختلف آن برگرفته از طبیعت است. یعنی اینگونه نبوده که شخص یا اشخاصی تفکر کند و طراحی کند تا آن نیروهای ماورایی را به کنترل خود درآورند. همه حرکات برگرفته از همان نیروهای موجود و طبیعت است. درختان، رودخانه، باران، دریا، کوه و آسمان برخی از مواردی هستند که به طبیعت تعلق دارند و از آنها در رقصها استفاده میشده است. همه حرکات به لحاظ نمادشناسی و فلسفی برگرفته از طبیعت و قابل بررسی هستند.
به طور مثال عبادتها، تعظیمها و حالتهای نیایشی مربوط به آن دقیقا بر اساس بادی طراحی شده که در نیزارها و گندمزارها و بیشهزارها میوزیده است.
این الهام گرفتنها منحصر به طبیعت نیست و حتی حیوانات نیز مورد توجه بودهاند. اگر توجه کنید حیواناتی چون ببر، سگ و دیگر چهارپایان در زمان استراحت و پیش از خواب بدنشان را کش میدهند و منقبض میکنند و در زمان برخاستن حرکاتی انجام میدهند. تمام این موارد در رقص و رقصهای کردی وجود دارد.
اگر توجه کنید حرکات سم اسب نیز در رقص کردی وجود دارد. اتفاقا مقالهای در اینباره دارم که بخشی از آن در رسانهها منتشر شده و «اسب؛ اسطوره و رقص در کردستان» نام دارد و در بخش هنری مجلهای به نام «دنیای اسب» منتشر شده است.
شما به عنوان یکی از معدود مدرسان هنرهای حرکتی و رقص آیینی کردی، چقدر پژوهش در این بخش داشتهاید و بهنظرتان اساس و منشأ ابداع آن چیست؟
بنده پژوهشگر هَهلپَهرکِی (رقص آیینی و حماسی کردی) هستم و آنچه به شما گفتم و میگویم با سند است و احتمالاً آنها را جایی نشنیده یا نخواندهاید؛ زیرا هیچ منبع مکتوب و موثقی در مورد «ههلپهرکی» یا همان رقص کردی وجود ندارد. اگر مقالههای معدودی در فضای مجازی پیدا شوند نیز در آنها با دیدی سطحینگرانه به «هلهپهرکی» پرداخته شده است. قطعاً مطالعه و تحقیق در مورد این آیین هزاران ساله کمی سختتر از چیزی است که فکرش را بکنیم.
«ههلپهرکی» آیین هزاران سالهای است که راز و رمز آن توسط، نیاکانمان نگه داشته شده و سینه به سینه و نسل به نسل انتقال پیدا کرده است. این هنر مقدس مانند گوهری درخشان در میان فرهنگ و هنر و تاریخ این مردمان میدرخشد.
پژوهش در زمینه «ههلپهرکی» کار دشواری است؛ زیرا باید در چند زمینه گسترده از جمله مطالعه تاریخ، اسطوره، آیین، افسانه، حماسه، مردمشناسی، جامعهشناسی، رواشناسی، ادبیات، موسیقی و فلسفه دست به پژوهش، تحقیق و بررسی بزنیم. پس از انجام تحقیقات میدانی و بررسیهای کامل در حوزههای ذکر شده، میتوانیم به نتیجه و پاسخی درست درباره ریشه و نهاد این حرکات و جایگاه آن در اجتماع و زندگی مردمان کرد بپردازیم.
من اگر بخواهم مثلا در زمینه شناخت اسطوره در رقصها به نتیجهای درست برسم باید کتابهای زیادی از پژوهشگران و اسطورهشناسان مطالعه کنم و پس از مطالعه آنهاست که میتوانم به شباهتها و تفاوتهای اسطورهها در رقص کردی بپردازم.
طی این سالها اوقات زیادی را برای مطالعه در مورد این آیین هزاران ساله پشت سر گذاشتهام و نتیجه و حاصل آن را در کتابی به نام «ههلپهرکی سرود مقدس کُردها» نوشتهام، اما هنوز به چاپ نرسیده است. تعدادی مقاله نیز نوشتهام که در رسانههای مختلف به چاپ رسیدهاند.
آنچه که در تمام حرکات هنری و آیینی قومی مشترک است، چیست؟
رقص کردی مانند رقصهای تمام قومیتهای دنیا در دو اصطلاح خلاصه شده است که آن دو مقوله «آیین» و «اسطوره» است و به هر منطقه با هر قوم و فرهنگ بروید، متوجه اهمیت این دومقوله در رقصهای اقوام خواهید شد.
من دانشنامه هفت جلدی بینالمللی «رقصهای دنیا» را مطالعه کردهام و میتوانم بگویم ما فقط نوع بیان حرکاتمان متفاوت است. یعنی، کل حرکات موجود، در رقصهای آیینی کشورهای دنیا و مناطق مختلف ایران وجود دارد. ما به طور کلی در حرکات آیینیمان از زایش و به دنیا آمدن حرف میزنیم و از تسخیر و به دست آوردن میگوییم. اصل موضوع این بوده که مردم کشورها و مناطق مختلف بتوانند خدا و خدایانشان را به تسخیر خود درآورند تا خدایان از آنها ناراحت نباشند و به زندگیشان برکت دهند و آن انسانها بتوانند طی این روند زنده بمانند.
با توجه به عدم وجود منابع مکتوب موثق درباره این نوع حرکات آیینی، خودتان بر اساس چه منابعی به قدمت رقصهای کردی پی بردهاید؟
در تاریخ پر راز و رمز کردستان رقصها دارای قدمت و پیشینه بسیارند، اما همانطور که گفتم هیچ کتابی از پژوهشگر یا مؤلفی موجود نیست تا بتوانیم به آن رجوع کنیم و تاریخ دقیق و مکتوبی را از یک منبع موثق داشته باشیم. در میان مردم عام که رازهای زیادی از فرهنگ هزاران ساله شان در سینه دارند نیز، هیچکس از تاریخ به وجود آمدن حرکات اطلاع دقیق ندارد و هر آنچه هست میراث گرانبهائیست که از نسلهای گذشته به ارث بردهاند.
یحیی ذکائی در مورد تاریخ رقصهای کردی از سندی نام برده که قدمت آن به هزار سوم پیش از میلاد میرسد. آن اسناد تکههای سفال متعلق به «کاسوها» یا «کاسیها» هستند که در شمال ایلام، پیرامون کرمانشاهان و درههای کوههای زاگرس( پشتکوه و پیشکوه ) زندگی میکردهاند. بر روی آن نگاره سه رقصنده در نزدیکی چادرها یا کلبههایی از نی نشان داده شده است (پیکره شماره ۳۲ صفحه ۱۳).
به جز این سند، اسناد دیگری در تایید قدمت رقص آیینی کردی وجود دارد؟
بله. در جنوب شرقی ترکیه و در توابع شهری به نام اورفا (که در حال حاضر کردنشین است) روستایی وجود دارد که «گوبکلی تپه» نام دارد. این روستا دارای پرستشگاهی عظیم است که سندی معتبر به حساب میآید. هر ستون این پرستشگاه تا هفت تن وزن داشته و ارتفاع آن به ۵ متر میرسیده است.
به گفته باستانشناسان این سازه عظیم برای اهداف فرهنگی مرموزی ساخته شده که متخصصان باستانشناسی از شناخت آن ناتوان هستند. به هر حال، هدف هر چه بوده، خوراک جویان و شکارچیان فکر میکردند ارزش صرف وقت و انرژی بیاندازه را دارد.
نکته مسلم این است که فقط یک نظام دینی یا ایدئولوژیک میتوانسته منجر به ساخت چنین سازه عظیمی در آن زمان شود.
روستای «گوبکلی تپه» راز جالب دیگری نیز در خود داشته است. متخصصان ژنتیک سالها به دنبال یافتن منشا گندم اهلی شده بودند. کشفیات اخیر نشان میدهد که خاستگاه حداقل یک گونه اهلی شده یعنی گندم «آینکورن» از تپههای «قرچهداغ»، تقریبا در ۳۰ کیلومتری «گوبکلی تپه» است.
«یووال نوح هراری» نیز پرستشگاهی بوده که انسانها برای پرستش الهه و خدایانشان در آنجا جمع میشدند تا آنها را ستایش و عبادت کنند و نذرها و قربانیشان را به آنجا ببرند تا خدایان را از خودشان خشنود سازند و متقابلأ بواسطه خدایان برکت، پیروزی و وفور نعمت را تضمین کنند. از آنجا که حرکات ابداعی توسط انسان اولیه نیز کاملا برگرفته از ذات طبیعتش بوده، با تقلید از طبیعت برای رسیدن به اهدافشان به انجام چنین حرکات و اعمالی میپرداختند.
با توجه به آنکه رقص و موسیقی دو مقوله جداییناپذیرند، آیا قدمت آنها به لحاظ تاریخی یکی است؟
بهطور کلی موسیقی و رقص در کنار یکدیگر حرکت کردهاند و نمیتوان دقیقا گفت کدام زودتر ایجاد شده است؛ اگر در مورد تاریخ موسیقی هم بخواهیم بگوئیم، قطعا به تاریخی برمیخوریم که به ما نشان میدهد موسیقی نیز مانند حرکت در زندگی انسانهای اولیه کاربرد فراوانی داشته است. از استفاده آواهای آهنگین برای تقلید صدای حیوانات گرفته تا ابداع ریتم و خلق سازهای بادی.
برای اولین بار انسانها ساخت ساز بادی را از بادی که به نیزار میخورد و تولید صدا میکرد کشف کردند و بعد از آن برای اطلاعرسانی و برقراری ارتباط با نیز استفاده کردند. پس میتوان نتیجه گرفت که رقص و موسیقی در زندگی انسانهای اولیه کاملا همسو و همجهت برای پیشبرد موفقیت در کنار هم حرکت کردهاند.
به نظر میرسد رقص آیینی کردی از رقصهای اقوام دیگر ایرانی حماسیتر است و نمادهای بیشتری دارد؛ زیرا گونههای مختلف آن بر اساس قصه و روایت اجرا میشوند و بار دراماتیک دارند.
بله، درست است اما اگر نسبت به این سوال با دیدی بازتر و بر اساس مشاهدات کنکاش کنیم به پاسخهای درستتر و بهتری خواهیم رسید. ساختار یا ریشه به وجود آمدن حرکت و رقص را باید در آیین و اسطورهها بررسی کنیم. آیینها اعمالی هستند که اندیشه، احساس و اعتقادات انسانها را متجلی میسازند. اسطوره نیز مقولهای فراواقعی است. اسطوره در واقع اساسیترین فکر و ذهنیت انسان اولیه از خود و جهان پیرامونش بوده است. لذا، براین اساس آیین و اسطوره رابطهای بسیار عمیق باهم داشتهاند. اسطوره و حیات بشر نیز رابطهای مستقیم دارند. میتوان گفت آیین، زبانی بینالمللی است و تمام قومیتها در تمام دنیا دارای یکسری آیین و اسطورهاند.
آیین زبانی بینالمللی است یعنی در فرهنگها و سرزمینهای مختلف یکی است؟
میتوان گفت تنها تفاوت بزرگ آیین قومیتهای مختلف در نحوه بیان حرکت مورد نظر برای آن هدف خاص است وگرنه از نظر فلسفی میتوان تمام قومیتها را بسیار نزدیک به هم دانست. برای مثال در رقصهای کردی با پایکوبی بر زمین، آیین کشاورزی را تضمین میکردند و گرامی میداشتند. در آتن جشنی به نام «باکوس» وجود داشته که طی آن با پاشیدن بخشی از شراب بر زمین سهم خدایانشان را میداند و برکت محصول سال بعد را تضمین میکردند.
درباره حماسی بودن رقصهای کردی در مقایسه با رقصهای دیگر اقوام بگویید.
در تمام قومیتها رقصهای حماسی وجود دارد اما آنچه که باعث ایجاد تفاوتهایی شده غنای فرهنگی، جغرافیایی و موسیقایی مردمان کرد است که به خاطر تعدد و تنوع در حرکات رقصهای کردی، دارای نقطه قوتی نسبت به رقصهای سایر قومیتهاست.
آیا میتوان گفت یکی از دلایل حماسی بودن و دیگر تفاوتهای رقص کردی با رقصهای دیگر اقوام، موقعیت جغرافیایی، سیاسی و اجتماعی کردهاست؟
بله درست است. این موارد بخشی از دلایل تشکیل حرکات است که حماسی بودن نیز قسمتی از آن به حساب میآید. موضوع مهمی که نباید نادیده گرفته شود این است که صرفا حرکت باعث ایجاد رقص نشده است. زبان، مترونوم مکالمات (یعنی ریتم و سرعت بیان کلمات)، جغرافیا، محیط پیرامون، نوع موسیقی و حتی راه رفتن و غذا خوردن ما بر نحوه و چگونگی تشکیل رقص و حرکات مربوط به آن تاثیر بسیار دارد.
موارد مذکور تا آن حد بر رقص و جزییات آن تاثیر دارند که باعث شدهاند، رقص کردی و گونههای آن در شهرهای استانهای کردنشین با هم متفاوت باشد. اما آنچه وجود دارد این است که تمام حرکات آیینی رقصهای کردی دارای فلسفه و نماد و اِلِمانهای خاص و مشخص است، که بخشهایی از آنها به تاراج رفتهاند یا فراموش شدهاند.
تمام نمادها و اِلِمانهایی که گفتم دارای پیشته تاریخی بسیار هستند و اینگونه نبوده که مثلا من نوعی بگویم معنی فلان حرکت در رقص کردی این است. انسانهای بدوی از علم کمک میگیرند تا عالم طبیعی را تحت کنترل خود درآورند و آنجا که علم متوقف میشود به جادو روی میآوردند. آنجا که جادو متوقف میشود، انسانهای بدوی به اسطوره روی میآورند. رقصندهها با تشکیل دایره مقدس همپیمانی خود را با خورشید (الهه میترا و طبیعت) نوید میدهند. آنها رزم با نیروهای اهریمنی را آغاز میکنند و با تمرکز درست در مسیر نور و روشنی، با قدرت گام برمیدارند.
این فلسفه و نمادها در رقصهای آیینی کردی چگونه نمود پیدا میکند؟
بگذارید با نام بردن از چند «هلهپهرکی» و فلسفه وجودی آنها، موضوع را برایتان روشن کنم. کردها با «پشت پا» که فلسفه آدم بودن است، انسان شدن را به عاریت میگیرند. با «فَهتاح» به رزم با اهریمن میپردازند. با «لبلان» تفکر و دوراندیشی میکنند و با «سه پا» سه بار بر بدیها میکوبند. آنها با «شَهلان» در رزم واقعی با دشمن کشته میشوند، زخمی میشوند، اما سرچوپی (یکی از رقصندگان که هدایت گروه را به عهده دارد و به نوعی لیدر آنهاست) که تیر زهرآلود دشمن او را زخمی کرده، کماکان لنگ لنگان بر زمین راه میرود و قامتش را استوارتر از قبل به نمایش میگذارد تا مبادا دشمن از زخمی شدن آنها خوشحال شود.
«سهرچوپی» همچون ریشه درخت بلوط سبز، امیدش به زندگی بلند است. او مانند زنجیره کوههای سر به فلک کشیده زاگرس با قدرت و استوار است و هیچ گاه امیدش به زندگی را از دست نمیدهد. او میگوید چیزی که ما را نکشد برعکس قدرتمندترمان میکند. او با یک پا و با بهرهمندی از قدرت پای سالم به رزمش ادامه میدهد و با نیروی دو چندان میترا در رزم با اهریمن به پیروزی میرسد و رهاتر از همیشه در مسیر نور و روشنی گام برمیدارد.
اتفاقات مهم نمادین و فلسفی در رقصهای کردی طی چه مقطع تاریخی رخ داده و آن گونهای که از آن دوران بهجا مانده و حال وجود دارد، چیست؟
پس از روندی که دربارهاش توضیح دادم به دوره میترایسم میرسیم که مربوط به سه تا چهار هزار سال پیش است. در این دوره بخش عظیمی از فلسفه رقصهای ما ایجاد شده و به تکامل رسیده است. در این مقطع است که اشاره به نور مورد استفاده قرار میگیرد.
گذشتگان معتقد بودند اگر نور نباشد دیگر نمیتوانند به راهشان ادامه دهند. در فرهنگ ما نیز اولین رقص کردی که در اکثر مناطق به آن پرداخته میشود «گَریان» نام دارد. «گریان» یعنی راه رفتن و نوعی گشتوگذار. آدمهای حاضر با آغاز این رقص تصمیم به انجام کاری میگیرند، آنهم درحالیکه پیش از آن ساکن بودهاند و پس از «گریان» است که رقصهای دیگر آغاز میشود. آنها زمانی که تصمیم به انجام کاری میگیرند یعنی آن راه درست و نیک است. آن افراد سپس به میتراییسم یا الهه نور توجه نشان میدهند. آنها برای نور و خورشید دست تکان میدهند به این معنا که ما راه را آغاز کردهایم و شما نیز نورت را از ما برندار.
رقصهای آیبنی کردی چند نوع هستند؟ آیا در اینباره اطلاعات آماری مشخصی وجود دارد؟
متاسفانه در اینباره نیز کتاب یا منبعی موثق وجود ندارد. میراث فرهنگی استان کردستان با آن همه بودجهای که در اختیار دارد، تمام زحماتی که طی این سالها کشیده فقط طراحی یک بروشور بوده است. البته بعضی از دوستان در اینباره نظرات خودشان را اعلام کردند و میگویند که ۱۲ «نهزم» وجود دارد. بعضی دیگر از استادان نظرشان این است که ۱۳ «نهزم» اصلی بوده و از این ههلپهرکیها بیست وهفت «ههلپهرکی» دیگر نیز منشعب شدهاند. برخی دیگر از استادان میگویند ۴۷ «نهزم» وجود دارد.
شما طی گفتگو بهجای واژه رقص از اصطلاح «هلهپهرکی» نام بردید. درباره معنای «هلهپهرکی» و «نهزم» کمی توضیح دهید.
«نهزم» که همان نظم در زبان فارسی است، برای نامیدن انواع رقص که ما به آن «ههلپهرکی» میگوییم به کار میرود و در ارتباط با موسیقی، «ههلپهرکی» معادل با متر و دور ریتمیک (دور ایقاعی) است. درباره چند و چون واژه باید بگویم که در کردستان زمانی که میخواهند از رقصی نام ببرند از واژه «نهزم» استفاده میکنند. به همین خاطر زمانی که در مراسم از موزیسین یا خواننده میخواهند آهنگی را برای اجرای رقص اجرا کند، نمیگویند فلان آهنگ یا موسیقی را برای ما اجرا کنید، میگویند فلان «نهزم» را برای ما اجرا کنید.
«ههلپهرکی» نیز از لحاظ لغوی، معنا و ریشهای آیینی دارد. اگر به شهرهای کرد زبان سفر کنید به هیچ عنوان واژه رقص را نخواهید شنید و همه آن را به عنوان «هه لپهرکی» میشناسند، البته ما واژههای دیگری در میان سایر لهجههای کردی داریم. مثلا در هورامی آن را به نام «هورپرای» میشناسند و در زبان کرمانجی به آن «گوفند» یا «دیلان» میگویند. در مناطق کردنشین همه زبان یکدیگر را متوجه میشوند ولی اگر در تهران و دیگر شهرها و کشورهای دیگر بگویید «ههلپهرکی» کسی متوجه منظورتان نخواهد شد و به همین دلیل آن را به عنوان رقص میشناسند.
نظر خودتان درباره تعداد رقصها یا ههلپهرکیها چیست؟
به نظرم چهل یا چهل و هفت «ههلپهرکی» وجود دارد. در سراسر کردستان هر منطقه این ۴۷ «نهزم» را به نحوی خاص و طبق محیط طبیعی و شرایط پیرامونشان انجام میدهند، که نشانگر افکار، احساسات، عادات و عواطف آنها است.
به عقیده من باید ملاک آمار و شمارش ههلپهرکیها، نوع یا بهتراست بگویم فرم حرکات باشد. ما نباید در آمار این ههلپهرکیها فقط به تعداد «نهزمها» اکتفا کنیم. «ههلپهرکی» در غرب کشور نهزمهای مشابهی دارد؛ اما در اجرا حرکات آنها متفاوت است. چنانکه میبینیم ههلپهرکیای به نام «سه پا» در استانهای ایلام و کرمانشاه و حتی لرستان با مهاباد و کردستان تفاوتهای دارد. بهطور مثال نام ههلپهرکی «سه پا»، از نظر شمارش حرکت و به لحاظ نوع اجرای حرکت، متفاوت است، اما میتوان گفت ریتم موسیقی آنها تقریبا یکی است.
به نظر من، باید اصطلاح «نهزم» را برای اسم «ههلپهرکی» به کار ببریم نه برای تعداد شمارش فرم حرکات. پس ما وقتی که حتی در شمارش تعداد حرکات «هه لپه رکی» مورد نظر اضافه و کم داریم چطور باید بگویم ۴۷ «نهزم» یا فقط ۱۲ «نهزم» اصلی و فرعی وجود دارد؟ با این تفاسیر میتوان گفت آمار تعداد «ههلپهرکی» در کردستان ایران تقریبا دو برابر آمار ذکرشده است.
در حال حاضر و طی سالهای گذشته گروههای بسیاری در زمینه رقصهای کردی فعالیت کردهاند و گاه میبینیم که آنها به طراحی رقصهای جدید میپردازند. این اتفاق قاعدهای طبیعی است یا در طولانی مدت مخرب خواهد بود و باعث تحریف میشود؟
رقصهای کردی کاملا آیینی هستند. حال اگر بخواهیم آن رقصها را در جشنوارهها یا رویدادهای موسیقیمحور اجرا کنیم و اصل رقص کردی را به مخاطبان ارائه کنیم، باید رقص موردنظر با همان شیوه و همان موسیقی و همان حرکات اجرا شود و هیچ تغییری جایز نیست. اما در کنسرتها و برنامههای مشابه قضیه متفاوت است.
ما در کنسرتها از ملودیهای مختلفی استفاده میکنیم. اگر نسبت به حرکات آگاهی و خلاقیت داشته باشیم، متوجه خواهیم شد طی رقص، هر میزان نسبت به میزان بعد متفاوت است. قضیه فیالبداهه رقصیدن آیینی است. همه چیز باید بر اساس ریتم انجام شود و خلاقیت در انجام و ایجاد حرکتها در رقصهایی با مدت زمانی طولانی باعث میشود که مخاطب خسته نشود. میتوان گفت چنین اجراهایی وجهه نمایشی دارند و آن تغییرات و طراحیها لازم است اما به شیوه درست. یعنی آن حرکات باید بر اساس پایه اصلی رقص شکل گیرند و اجرا شوند.
از چه زمانی فعالیتهای پژوهشی و اجرایی را در زمینه رقصهای آیینی کردی آغاز کردید و چه شد که آموزشگاه راهاندازی کردید؟
کار پژوهش را از سن ۱۸ سالگی شروع کردهام. پدر و مادرم در زمینه رقصهای آیینی کردی فعال و کاربلد بودند. بویژه پدرم از رقصندههای درجه یک رقص کردی است که حال با بالا رفتن سن توانایی رقصیدن ندارد.
در سن 18 سالگی برای تحصیلات دانشگاهی در رشته گرافیک به تهران آمدم. یادم هست بابت هزینههای دانشگاه از پدر پول میگرفتم و بدون اینکه به خانواده بگویم برای تحقیق و پژوهش به شهرهای دیگر میرفتم و بازهم به تهران بازمیگشتم و این رویه آنقدر جدی بود که ماهها به خانه پدری نمیرفتم.
تحقیقات و پژوهشهایم ادامه داشت و طی دوران حضورم در دانشگاه به استادانی کاربلد برخوردم و زمانی که به آنها در مورد فعالیتهایم گفتم مورد تشویق قرار گرفتم و در آن مقطع به تایید استادان نیاز داشتم و این اتفاقها برای ادامه راه به من انگیزه میداد.
این روند ادامه داشت تا آنکه سال 1388 به مقوله آموزش پرداختم و تدریس را شروع کردم و این رویه تا به امروز ادامه داشته و فعالیتهای پژوهشیام را نیز همزمان با آن ادامه دادهام.
به جز شما چه کسانی در زمینه آموزش رقص آیینی کردی فعالیت میکنند؟
در این زمینه اساتیدی را میشناسم که حال حدود ۵۵ تا ۶۰ سال سن دارند اما اولین نفری هستم که آموزش و ترویج رقصهای کردی را به صورت آکادمیک و به صورت گسترده در سطح شهر تهران آغاز کردم.
آموزشگاه خود را چه زمانی تاسیس کردید؟
از سال 1388 همزمان با تحصیل، کار آموزش را در مراکز فرهنگی سطح تهران آغاز کردم و خوشبختانه با استقبال خوبی روبرو شدم و هنرجویان مشتاقانه به خاطر ظرایف و زیبایهای (هه لپه رکی) سر کلاسهایم حضور مییافتند. اما نکتهای که باعث تمایل بیشتر هنرجویان میشود، مواجه آنها با روح اسطوره و فلسفه وجودی حرکات و آمیختگی آنهاست. همزمان با آموزش هر «نهزم» حتما فلسفه آن را نیز برای هنرجویان توضیح میدهم و این باعث میشود که آنها در هر حرکت فلسفه وجودی آن را درک کنند.
طی این سالها به اتفاق اعضای گروهتان در چه رویدادهایی حضور یافتهاید؟
از سالهای گذشته تاکنون، علاوه بر شرکت در جشنوارههای مختلف، بیش از ده بار در تالار وحدت، سالن اصلی تئاتر شهر، تالار رودکی، تالار حافظ به اجرای برنامه پرداختهام. علاوه بر حضور در شبکههای یک، دو و جام جم به مناسبتهای مختلف در آثاری چون سریال خانگی «عروس»، فیلم سینمایی «حکایت عاشقی» و سریال «نون خ» حضور یافتهام. در حال حاضر نیز تنها گروه رقص کردی هستیم که برای اجرا در تالار وحدت مجوز دارد.
مگر اجرای گروهی رقص در تالار وحدت مجوز میخواهد؟
ماجرا از این قرار است که گروههای تازهکار اجازه اجرای مستقیم در تالار وحدت را ندارند و باید قبل از آن در سالنهای کوچکی چون فرهنگسرای نیاوران یا حوزه هنری اجرای رسمی داشته باشند و پس از آن است میتوانند مجوز اخذ کنند و در تالار وحدت اجرا بروند.
آیا گروههای رقصهای محلی صنف یا اتحادیه دارند؟
انجمنی وجود دارد با نام «نمایشگران حرکت» که در واقع با نام طراحان حرکت شناخته میشود. یکی از اتفاقاتی که باعث شده کارم را به صورت آکادمیک ادامه دهم، عضویت پیوسته در انجمن مذکور است. این انجمن مانند دیگر انجمنها، دارای دو نوع عضویت پیوسته و وابسته است. اعضای پیوسته حرفهای هستند و حق عضویت در هیئت مدیره انجمن را دارند، اما وابستهها هنرجویان یا اساتیدی هستند که رزومه کاریشان کمتر از ۱۰ سال است.
در زمینه اجراهای برونمرزی به چه فعالیتهایی پرداختهاید؟
بنده سال ۱۳۹۱ در شهر فتحیه (واقع در مرز یونان و ترکیه) به یک جشنواره رقص و موسیقی دعوت شدم و در این جشنواره لوح تقدیر دریافت کردم. از آن زمان تاکنون نیز حدود ۲۵ دعوتنامه از جشنوارههای معتبر کشورهای مختلفی چون آلمان، ایتالیا، جمهوری چک، هلند، اتریش، فرانسه، روسیه ، بلغارستان دریافت کردهام، اما متاسفانه بدلیل نبود اسپانسر از حضور در این رویدادها بازماندهام.
همچنین طی این سالها چندین ورکشاپ و دوره آشنایی با انواع رقصهای محلی ایران برای هنرجویان رقص چند کشور خارجی که به همین منظور به ایران سفر کرده بودند برگزار کردهام که خوشبختانه از آنها استقبال شده است.