۰۲ آذر ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۲ آذر ۱۴۰۳ - ۰۹:۲۸
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۷۱۲۶۸۸
تاریخ انتشار: ۰۹:۵۵ - ۱۹-۱۱-۱۳۹۸
کد ۷۱۲۶۸۸
انتشار: ۰۹:۵۵ - ۱۹-۱۱-۱۳۹۸

افشای راز قتل دختری که ناپدید شده بود

 صحبت‌های مخفیانه پدر و پسر در دادسرای جنایی، راز قتل دختری جوان را برملا کرد.

به گزارش شرق، چندی پیش مردی با مراجعه به دادسرای جنایی تهران از ناپدیدشدن دختر خود خبر داد و گفت: دختر 28 ساله‌ام که یک خودروی پژو 206 دارد، از خانه بیرون رفته و دیگر برنگشته است.

با شروع تحقیقات درخصوص تماس‌ها و محل آخرین ترددهای دختر جوان مشخص شد یک فروشنده لوازم خودرو آخرین نفری بوده که دختر ناپدید‌شده با او تماس داشته است. بنابراین پسر جوان مورد تحقیق قرار گرفت و گفت: آن دختر برای خرید یک قطعه پیش من آمد و بعد هم رفت و دیگر از او خبری ندارم.

باوجوداین بازپرس پرونده تصمیم گرفت خودش در دادسرای جنایی در مورد مفقودشدن دختر جوان از پسر مظنون تحقیق کند. بنابراین در آخرین روزهای هفته گذشته این پسر همراه پدرش به دادسرای جنایی تهران مراجعه کرد. آنها قبل از ورود به اتاق بازپرس پشت در مشغول صحبت بودند که سرنخ را به دست بازپرس بخشوده دادند تا راز جنایت را برملا کند.

وقتی پسر جوان وارد اتاق شد، تصور می‌کرد که بازپرس نیز مانند مأموران اداره آگاهی از او در مورد آخرین ملاقاتش با دختر جوان و ناپدیدشدن او یا چرایی ماجرا خواهد پرسید، اما وقتی روی صندلی مقابل بازپرس نشست، ‌اولین سؤالی که بخشوده از او پرسید در مورد قتل بود و این پرسش را مطرح کرد که دختر جوان چطور کشته شده است. پسر جوان که انتظار این سؤال را نداشت، رنگش پرید و کنترلش را از دست داد.

در ادامه، سؤالات بازپرس راز جنایت را فاش کرد. بازپرس بخشوده درباره نحوه پی‌بردن به راز این ماجرا به خبرنگار ما گفت: این پسر وقتی بیرون در اتاق منتظر بود تا نوبتش شود، با پدرش صحبت می‌کرد و پدرش به او می‌گفت: «تو چرا ترسیده‌ای، تو که او را نکشته‌ای». این در حالی بود که تا پیش از آن تحقیقات با فرضیه آدم‌ربایی و مفقودشدن دختر جوان پیش می‌رفت و قتل به‌عنوان آخرین فرضیه‌ مطرح بود. وقتی این را شنیدم، جای تردیدی باقی نماند که آخرین فرضیه، قوی‌ترین فرضیه است و به محض حضور پسر جوان از او خواستم ماجرا را شرح دهد.

پسر جوان وقتی فهمید بازپرس ماجرای قتل را می‌داند، ناچار به بیان واقعیت شد و گفت: من قتل را مرتکب نشده‌ام و دوستم آن دختر را کشته ‌‌است. او مشتری من بود و برای خرید قطعات ماشینش پیش من می‌آمد، اما فهمیدم معتاد است. بعد از آن با هم مواد مصرف می‌کردیم. روز حادثه هم به من زنگ زد. و به او گفتم بیاید تا پیش یکی از دوستانم مواد بکشیم.

وقتی به خانه دوستم رفتیم و مواد مصرف کردیم، ناگهان آن دختر شروع به درآوردن لباس‌هایش کرد و وقتی با تعجب دلیل این کارش را پرسیدیم، گفت یا باید سه میلیون تومان به او بدهیم یا با همان وضع بیرون می‌رود و می‌گوید که ما قصد تجاوز به او را داشته‌ایم تا آبرویمان برود. بعد از آن هم شروع به دادوفریاد کرد. آن‌موقع بود که دوستم دهانش را گرفت.

چون مادرش خانه بود و نمی‌دانست که ما مواد مصرف می‌کنیم. وقتی دوستم آن دختر را رها کرد، دیدیم که نفس نمی‌کشد. هر دوی ما ترسیده بودیم، برای همین جسد را در صندوق عقب ماشین آردی گذاشتیم و به جاده رباط‌کریم بردیم و آنجا آتش زدیم. این متهم همچنین درباره اینکه پدرش چطور از ماجرای قتل خبردار شد نیز گفت: بعد از آن به خانه رفتم. خیلی ناراحت بودم، پدرم دلیل ناراحتی را از من پرسید و من به او گفتم یکی از دوستانم کشته شده است. با این اعترافات پسر جوان و دوستش دستگیر شدند و مأموران اداره دهم پلیس آگاهی تهران با راهنمایی آنها جسد سوخته را پیدا کردند.
به‌این‌ترتیب پسر جوان به اتهام اخفای ادله جرم و جنایت بر میت و دوستش نیز به اتهام قتل عمد و جنایت بر میت بازداشت شدند تا در اختیار کار‌آگاهان دایره ویژه قتل پلیس آگاهی قرار گیرند. 

ارسال به دوستان