عصرایران؛ احسان محمدی – شب اعلام واریز یارانهها، فریبرز رئیسدانا، اقتصادادن در گفتگو با تلویزیونی بیبیسی فارسی گفت: «دولت احمدینژاد از طریق شوکدرمانی وارد نشده و از طریق توهم درمانی وارد شده است. به تدریج و قطعهقطعه، یارانهها را حذف کردند، مقداری پول به حسابها ریختهاند و از توهم گولی مردم محروم استفاده کردند. اجناس اندکاندک گران میشود و این طرح پیامد مثبتی برای رفاه همگانی ندارد». او که آشکار خشمگین بود در پایان گفت: آنک واقعیشدن قیمتها!
اینکه او دقایقی بعد از این صحبت در منزلش بازداشت شد، قیمتها واقعی شد یا نه و یارانهها چه نتیجهای بر جا گذاشت، قصه جدایی است اما 9 سال بعد میشود گفت:« آنک سیل شیفتگان خدمت برای حضور در مجلس شورای اسلامی»
در میانه آذر 98 حرف زدن در مورد انتخابات با موافقتها و مخالفتهایی همراه است. کار به جایی رسیده که حتی نماینده دوره قبل مجلس هم در اعتراض به ناکارآمدی تلاشش و وجود موانع، حاضر به ثبت نام نشد اما هم لیستیهای او باز هم ثبتنام کردند تا نشان بدهد در فقدان احزاب، هنوز هم سلیقههای فردی است که در سیاست ایرانی چرخ را میچرخاند.
تا این لحظه نزدیک به 15 هزار نفر ثبتنام کردهاند و گفته میشود برای هر کُرسی 55 نفر آرزومند وجود دارد که جملگی مدعی هستند «شیفته خدمت به مردماند». البته در میان گزارشهایی که از حاشیه ثبتنام ها تهیه شد مردی بود که با صراحت گفت «یکی از دلایلم میل به قدرت است». او را میشود در لیست صادقترین شهروندان کشور گنجاند.
پیشبینی میشود در شهرهای کوچک به دلیل فضای غیرسیاسی، بافت عموماً قوم و قبیلهای و البته مطالبات معیشتی، میزان مشارکت بالا باشد اما در شهرهای بزرگ داستان پیچیدگیهای تازهای پیدا کرده است. بعید است از سیستم تک لیست استقبال شود و به دلیل ناکامی اصلاحطلبان و اصولگرایان در تحقق شعارها و وعدهها، گرایش به کسانی که مدعی شوند به صورت مستقل وارد صحنه شده و اتفاقاً هر دو جریان سیاسی کشور را مورد نقد و حمله قرار دهند بیشتر خواهد بود.
پیشبینی صحنه سیاسی ایران، دشوارتر از پیشبینی وضعیت هواست. متغیرهای موثر بر این عرصه چنان پیچیده و لحظهای هستند که گاهی خود بازیگردانان را هم غافلگیر میکند. گرچه این روزها به نظر نوعی سستی، کرختی و بیعملی در میان بسیاری از رایدهندگان وجود دارد اما تجربه نشان داده که هر چه به ساعات رایریزی نزدیک شویم تصمیمگیریها قطعیت بیشتری پیدا خواهد کرد و کسانی که میگویند رای نمیدهند، میروند و رای میدهند، حتی آنها که ممکن است بعدا حاشا کنند که رای دادهاند!
اینکه انتخاب حق آدمی است و حتی در بعضی کشورها محکومان به مرگ در مورد وسیله اعدامشان هم از حق انتخاب استفاده میکنند تردیدی نیست، بعضی هم میگویند چرا به دست خودمان، خودمان را از حق و فرصتی هرچند تنگ و گوتاه محروم کنیم؟
ولی در فرصت باقیمانده پاسخ به یک پرسش کلیدی میتواند روی میزان حضور عمیقاً اثر بگذارد. بسیاری از آنها که دچار تردید هستند که پای صندوق رای بروند یا نه، میپرسند: به ما بگویید واقعاً مجلس در راس امور است و بود و نبودش تفاوت دارد، آن وقت ما هم رای میدهیم!
یکی از عوامل شکلگیری این تردید گفتار و کردار برخی از نمایندگان است که به آنها رای دادیم ولی در چهارسال گذشته غیب شدند و اصلاً مشخص نیست کجا بودن و چه کردند و بود و نبودشان چه فرقی میکرد. این افراد نه تنها به رایدهندگان وفادار نماندند بلکه جایگاه یک نهاد انتخابی را هم مخدوش کردند. برای حفظ صندوق رای و گشایش فضای اجتماعی و سیاسی، افراد بسیاری هزینههای گران دادند و این سبک رفتار اگر نگوییم خیانت به باورهای مردم و روح آن رفتگان است، نوعی دهنکجی به ساختارهایی است که حفظ آنها به کشور کمک میکند.
با همه این حرف و حدیثها: « آنک شما و سیل شیفتگان خدمت برای حضور در مجلس شورای اسلامی»!