30 سال از آن روزی که به فرمان حضرت امام خمینی (ره) نیروهای ارتشی به خیابان ها آمده و در مقابل مردم رژه می رفتند، می گذرد؛ پیامی که نقشه آنهایی را که شعار انحلال ارتش را سر می دادند تا انقلاب نوظهور، بی دفاع شود، نقش بر آب کرد.
ارتش در 29 فروردین 1358 به خیابان ها آمد و از مردم حمایت کرد و مردم نیز از ارتش حمایت کردند. آن زمان کمتر کسی پیام حضرت امام (ره) را درک می کرد اما 31 شهریور 1359 و آغاز جنگ تحمیلی نشان داد، آن پیام که یک سال و پنج ماه و 3 روز قبل از آن منتشر شده بود حاوی چه نکات مهمی بوده است.
در سی امین سالروز ارتش با حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید محمود علوی، نماینده مقام معظم رهبری و رییس سازمان عقیدتی- سیاسی ارتش گفت و گویی انجام دادیم.
میتوان صدور پیام تاریخی امام خمینی (ره) درباره ارتش را یک نقطه عطف برای این نیروی نظامی دانست؟
در واقع پیام امام خمینی (ره) در 28 فروردین 1358 برای ارتش یک نقطه عطف نیست بلکه این پیام برای ارتش تولدی دوباره محسوب میشود. امام خمینی (ره) از سالهای دور و آغاز مبارزاتشان به ارتش نگاهی متفاوت داشتند. در انواع انقلابها، رهبران نهضتها ارتش را به عنوان بازوان رژیم حاکم به حساب میآورند و وقتی وارد عرصه مبارزه با رژیم حاکم میشوند خیلی طبیعی میبینند که باید وارد مبارزه با نیروهای مسلح شوند. اما نگاه امام (ره) متفاوت بود و به نیروهای مسلح بویژه ارتش به عنوان بازوان رژیم حاکم نگاه نمیکردند بلکه آن را جزو مردم میدانستند. یک کشور با هر حکومتی همانطور که به نهادهای متولی بهداشت و درمان، آموزش و پرورش، ارتباطات و فناوری و ... نیاز دارد به ارتش نیز نیاز دارد. این نگاه در بین نگاههای انقلابی یک نگاه جدید محسوب میشود، نمود آن هم در بیانات امام خمینی (ره) بسیار زیاد وجود دارد. در همان اوایل مبارزات، امام خمینی (ره) در صحبتها و بیانیههای خود نیروهای مسلح را مانند مردم جزو مخاطبهای خود قرار میدادند. در سخنرانیای که امام (ره) درباره لایحه ذلتبار کاپیتولاسیون و در آبان 1343 داشتند بعد از اینکه علما را مورد خطاب خود قرار میدهند که: ای علمای نجف! به داد اسلام برسید،... ارتش را مورد خطاب قرار میدهند: «ای ارتش ایران! به داد ایران برسید». این خطاب یک خطاب بیگانه نیست، به همین دلیل با رهنمود امام (ره) در طول نهضت نمیشنوید که مردم علیه ارتش شعارهای تند و تیزی داده باشند. شعاری که در خلال انقلاب سر داده میشد، «به گفته خمینی، ارتش برادر ماست» بود. اگر هم خیلی احساسات مردم بهخاطر شهدا جریحهدار میشد، شعار میدادند: «برادر ارتشی، چرا برادرکشی؟»
ژرفنگری امام (ره) موجب شد آنچنان بچههای ارتش، سران خائن و خودفروخته ارتش را مستاصل کنند که وقتی در شب 22 بهمن در ستاد مشترک ارتش جلسهای گذاشته میشود، ارتشبد بدری، فرمانده وقت نیروی زمینی اعلام میکند، روی نیروی زمینی ارتش برای مقابله با مردم حساب باز نکنید و برنامهریزی شما باید منهای نیروی زمینی باشد. تیمسار قرهباغی هم در آن جلسه برآشفته میشود و میگوید: این حرفها یعنی چه؟ در تهران که نیروی دریایی مستقر نیست، نیروی هوایی و همافرها هم که به انقلاب پیوستهاند. همه تکیه ما روی نیروی زمینی ارتش است و ... ارتشبد بدری هم پاسخ میدهد: ما به نیروهایمان فرمان آتش میدهیم اما آتش نمیکنند. قرهباغی هم پاسخ میدهد: مگر سرباز تابع دستور نیست؛ اگر کسی سرپیچی کرد باید بهوسیله سرباز دیگر کشته شود. بدری نیز میگوید: کسی که جلو میآید دستهگل دستش است و سربازها نه به سوی آنها شلیک میکنند و نه به خودشان. اینگونه است که فردای آن روز یعنی در 22بهمن 1357 ارتش اعلام بیطرفی میکند. البته این اعلام بیطرفی از سوی سران خودفروخته بود ؛ اگرنه ارتش منهای سران از مدتها قبل به انقلاب پیوسته بود.
امام خمینی(ره) قبل از صدور این پیام حمایت عملی از ارتش داشته است؟
نمونه عملی اعتماد به ارتش از سوی امام خمینی (ره) را در روز 12 بهمن 1357 شاهد هستیم. جمعیت استقبالکننده از امام خمینی (ره) آنقدر در این روز زیاد بود که امام سوار هلیکوپتر میشوند، هلیکوپتری که تحت فرمان ارتش است. در آن زمان رژیم شاه دچار فروپاشی کامل نشده بود و هلیکوپتر میتوانست بعد از بلند شدن به هر جا که میخواست برود و مردم هم هیچکاری نمیتوانستند انجام دهند، اما با توجه به شناختی که امام (ره) از ارتش داشت و آنها را جزو مردم تلقی میکرد وارد هلیکوپتر شد. در همان روز امام (ره) در بیاناتشان فرمودند: «من دولت تعیین میکنم، من تو دهن این دولت میزنم...» ولی امام (ره) وقتی میخواهند نیروهای مسلح و ارتش را مخاطب قرار دهند میفرمایند: «چند کلمهای صحبت دارم با فرماندهان ارتش. آقای سرلشکر! ما میخواهیم تو آقا باشی، ما میخواهیم تو آزاد باشی، ما میخواهیم اجانب و نیروهای بیگانه بر سر شما مسلط نباشند. شما نمیخواهی آقا باشی؟ ...» اما در اینجا نمیفرمایند که من تو دهن این ارتش میزنم، من ارتش درست میکنم. وقتی امام (ره) میگوید میخواهیم آقا باشی یعنی باید باقی بمانی و آقا باشی. طبیعی است، یک کشور منهای نیروهای مسلح خود مانند بدنی بدون گلبولهای سفید است. اگر گلبول سفید نباشد و میکرب و ویروسها را از بدن دفع نکند به سرعت بیماری تمام وجود او را دربر گرفته و در نهایت حیات خود را از دست میدهد. یک کشور هم بدون نیروهای مسلح نمیتواند خود را از شر چالشها و تهدیدات برهاند.
چه کسانی شعار انحلال ارتش را سر دادند و پیامد آن چه بود؟
ما با کشورهای همسایه بویژه عراق از دیرباز مشکلاتی داشتیم. اگر کشوری یک لحظه بدون مدافع باشد، دشمنان پیرامون وسوسه میشوند که تعرض علیه آن انجام دهند. با توجه به این مساله وجود ارتش در کشوری که به تازگی انقلاب کرده و شعار نه شرقی، نهغربی سر داده و اعلام کرده به هیچ نیروی بیگانهای وابسته نخواهد بود، لازم است. در آن زمان معروف بود که اگر نیرویی بخواهد پا به عرصه وجود بگذارد، 2 قدرت شرق و غرب آن را قیچی میکنند و نمیگذارند ادامه حیات دهد. در چنین شرایطی گروهکهای معاند، نیروهایی که از بیگانه خط میگرفتند و یک عده از آدمهایی که پشت قضایا را نمیتوانستند ببینند، شروع کردند به سر دادن شعارهای انحلال ارتش. آنهایی که چنین شعارهایی میدادند انتهای قضیه را خوب میدانستند که اگر ارتش منحل و کشور بیمدافع شود، هم دشمن خارجی و هم افراد مغرض داخلی به اهدافشان میرسیدند. به هر حال فضا، فضای بعد از انقلاب بود و مردم متأثر از شهادت عزیزان خود بودند. در به شهادت رسیدن آنها نیروهای مسلح از جمله ارتش که با فرمان سران خود به خیابانها آمده بودند نقش داشتند. در چنین شرایطی شعار مغرضانه انحلال ارتش را سر دادند و منتظر نتیجه آن شدند. این افراد اطمینان داشتند که اگر این شعار در جامعه پذیرفته هم نشود از سوی آنها رد نیز نخواهد شد.
گویا شرایط و فضای آن موقع موجب شده بود نیروهای خودی نیز در بعضی مقاطع، همسو با نیروهای معاند شوند.
فضای آن موقع بسیار سنگین بود. حتی بسیاری از فرزندان انقلاب نیز تحلیل میکردند که ارتش هم نباشد، هیچ اتفاقی نخواهد افتاد. در آن زمان به کشورهای پیرامونی و دشمنهای خارجی کمتر توجه میکردند و فکر میکردند میتوان ارتش دیگری درست کرد. خیلیها هم فکر میکردند نام ارتش جدید را چه چیزی بگذارند. فرماندهان ارتش هم دیدارهایی با امام خمینی(ره) داشتند و حالت انتظاری نیز به وجود آمده بود. همه منتظر بودند تا از تصمیم امام (ره) مطلع شوند و تکلیف این شرایط را بدانند، چرا که در ارتش هم یک بلاتکلیفی به وجود آمده بود. بچههای ارتش نمیدانستند آیا میمانند یا خیر. اگر ارتش منحل شود حقوق آنها را چه کسی میدهد و هزینه زندگی را از کجا تامین کنند. امام خمینی(ره) ادامه این وضعیت را به هیچ عنوان به صلاح کشور ندیدند و در 28 فروردینماه 1358 در شرایطی این بیانیه را صادر کردند که فضای انحلال ارتش، لحظه به لحظه بر کشور سایه میافکند. تصمیم عدم انحلال ارتش در آن زمان یک تصمیم پرهزینه بود و به سادگی امکانپذیر نبود. در آن شرایط تنها کسی که میتوانست تصمیم بگیرد، امام خمینی(ره) بود و ایشان بیانیه نامیده شدن 29 فروردین به نام روز ارتش را صادر کردند و فرمودند که ارتش برای کشور و بخشی از ملت است، باید بماند و روز 29 فروردین به خیابانها برود و از مردم حمایت کند. مردم هم به خیابان بریزند و از ارتش حمایت کنند. امام (ره) با این حرکتشان بر آن فضای سنگینی که غلبه بر آن در اندک مدتی امکان نداشت، در یک چشم بر هم زدن غالب آمدند و بعد از آن آبها از آسیاب افتاد. بچههای ارتش هم با خیال راحت شروع به بازسازی خود کردند. این چنین 29 فروردین روز تولد دوباره ارتش شد و در این روز جان دوبارهای میگیرد و با ارادهای جدید حرکت خود را ادامه میدهد. امروز پس از 30 سال که از آن موضوع میگذرد، میبینیم آن اراده امام (ره) از ارتش چیز دیگری ساخته است.
با توجه به اینکه در زمان قبل از انقلاب توانمندی نیروهای خارجی به ارتش تزریق شده بود و پس از پیروزی انقلاب این پشتوانه جدا شد، آیا توانمندی فعلی ما قابل مقایسه با آن زمان شده است؟
اگر بخواهیم توانمندی یک نیروی زرهی را بدون عقبه آن بسنجیم کار غیرواقعبینانهای انجام دادهایم. اگر نیروی مسلح یک کشور دارای پشتیبان مردمی باشد، هم از نظر روانی تقویت میشود و از کشور جانانه دفاع میکند و میجنگد و هم اگر نقاط ضعفی داشته باشد آن نقاط ضعف با مردم جبران میشود. بنابراین ارتشی دارای توان رزمی بالاست که از حمایت جدی مردم خود برخوردار باشد. ارتش قبل از انقلاب به علت وابستگیاش به نظامی که پایگاهی در بین مردم نداشت از این عقبه نهتنها بیبهره بود بلکه به نوعی عکس آن بود. یعنی مردم ارتش را به عنوان بازوی طاغوت به حساب میآوردند. چنین نیرویی تکیهاش یا به جنگافزار است یا نیروی خارجی. شاه از یک طرف با معاملات سنگین تسلیحاتی ارتش را به این معاملات و پشتیبانی آمریکا دلخوش کرده بود، کشورهای اطراف ایران هم از ارتش ایران حساب میبردند اما آنها از توانمندی و خودکفایی خودش نمیترسیدند بلکه به علت حمایت آمریکا، از ارتش ایران حساب میبردند. البته مشخص نبود اگر در آن زمان هم برای ایران مشکلی پیش میآمد آیا آمریکا به تعهداتش عمل میکرد یا خیر. امروز ارتش جمهوری اسلامی ایران به علت اینکه رابطه تنگاتنگی با مردم دارد ارتش مردمی محسوب میشود. بچههای ارتش دارای باورمندیهای اعتقادی هستند چرا که این، یک ارتش مکتبی است و از توان بالای نوپردازی و نوآوری در عرصه بازسازی و نگهداری و حتی تولید تسلیحات و جنگافزارهای خودش برخوردار است. مجموع این شرایط، ارتش را شکل داده که به لحاظ اقتدار و توان رزمی و مقاومت در مقابل بیگانگان اصلاً قابل مقایسه با زمان شاه نیست چرا که یک ارتش معتقد، میایستد. قرآن میفرماید: «اگر مسلمانان پایدار و صبور در عرصه رزم باشند هر کدام از آنها میتوانند در مقابل 10 رزمنده مشرک و بیاعتقاد مقاومت کنند». امروز ارتش جمهوری اسلامی ایران، چنین ارتشی است و میتواند در عرصههای نبرد، حماسههای باورنکردنی بیافریند و ناممکنهایی را به ممکن تبدیل کند.
خیلی از آرمانگراها نیروی نظامی و ارتش را مصرفکننده بودجه میدانند در حالی که واقعگراها ارتش را تولیدکننده مهمترین و حیاتیترین مسأله یعنی «امنیت» میدانند. تحلیل شما در این باره چیست؟
شما تعبیر خوبی به کار بردید. بله! ارتش تولیدکننده امنیت است. همچنین میتوان گفت ارتش تولیدکننده بازدارندگی است. یعنی نفس وجود ارتش جلوی به وجود آمدن جنگ را میگیرد. فلسفه وجودی ارتش این نیست که فقط در زمان وقوع جنگ به درد بخورد، بلکه ارتش به وجود آمده تا جنگی نباشد. پس از پیروزی انقلاب زمانی که سران ارتش به علت خائن بودن حذف شده و به علت فرمان آتشگشودن روی مردم اعدام میشوند و چندی بعد به علت تصمیم به کودتا، بخشی از رده دوم ارتش نیز دستگیر میشوند، احساس میشود که ارتش مانند بدن بدون سر است و دیگر این ارتش نمیتواند وارد جنگهای کلاسیک شود و از کشور خود دفاع کند. در چنین شرایطی رژیم بعث عراق میآید با خود ارزیابی میکند که چنین موقعیتی فقط هر 100 سال یک بار اتفاق میافتد که ارتش ایران ضعیف شده و صدام بتواند سردار قادسیه شود. شرایط آن چنانی ارتش بود که در صدام این باور را به وجود آورد تا 3 روزه خوزستان را پشت سر میگذارد و 6 روزه خود را به تهران میرساند. او احساس میکرد در ایران ارتش وجود ندارد. بنابراین اگر یک کشور ارتش درست و حسابی نداشته باشد، دشمن در تجاوز به آن ذرهای تردید نمیکند. چرا بعد از جنگ 8 ساله، صدام خیلی راحت مرزهای خود را پشت سر میگذارد و تا آن سوی مرزهای کویت، نیروهایش را به تحرک وا میدارد؟ چون احساس میکند نیرویی که توان ایستادگی در برابرش را دارد، نیست. کویت ارتشی که بازدارنده باشد، ندارد. اگر ما هم ارتشی نداشته باشیم باید هر آن منتظر جنگ باشیم. حالا شما میتوانید هزینه جنگیدن را با هزینه یک ارتش در زمان صلح مقایسه کنید. آیا هزینه یک سال جنگیدن با هزینه 20 سال یک ارتش در زمان صلح قابل مقایسه است؟ قطعا هزینه یک سال جنگ بسیار بیشتر است. جنگ جلوی رشد و شکوفایی در همه زمینهها را میگیرد. وقتی اقتصاد کشورهای اروپایی را ارزیابی کردند، متوجه شدند که سوئد دارای پیشروترین و سالمترین اقتصاد است. دلیل آن هم شرکت نکردن سوئد در جنگهای جهانی اول و دوم ارزیابی شده است. بنابراین یک کشور باید ارتشی داشته و هزینه آن را تقبل کند یا باید پذیرای دشمن در کشور خود باشد که هر انسان عاقلی ترجیح میدهد آن هزینه اول را پرداخت کند.
با توجه به اینکه عملکرد ارتش در سه دهه انقلاب بویژه در هشت سال دفاع مقدس چشمگیر بوده چرا ضعف اطلاعرسانی و تبلیغاتی در آن احساس میشود؛ این در حالی است که در مستند دفاع مقدس در صدا و سیما نیز این عملکرد نادیده گرفته شده بود و از سوی معاونت فرهنگی و روابط عمومی ارتش نیز به آن اعتراض شد؟
عوامل گوناگونی دست به دست هم داده تا این شرایط فراهم شود. مستند دفاع مقدس صدا و سیما چیزی نبود که ارگانی مانند سپاه پاسداران آن را تولید کرده باشد و حق ارتش نادیده گرفته شود. واقعیت این است که آرشیو ارتش یک آرشیو غنی نیست. بالاخره ارتش آموزشهایی را قبل از انقلاب دیده بود و محدودیتهایی برای عکسبرداری و فیلمبرداری از عملیاتها و وقایع دفاع مقدس که ارتش میزبان آن بود، داشت. هیچ عملیاتی را نمیتوانید نام ببرید که ارتش در آن نقش نداشته باشد. در جنگ آتش تهیه توپخانه نیاز به حمایت هوایی جنگندههای ارتش داشت. نقش توپخانه و پدافند هوایی ارتش اجتنابناپذیر است اما به علت مجموعه عملکرد حفاظتی، بسیار کم پیش آمد که از این عملکرد عکس یا فیلمی تهیه شود. برای ساخت مستند دفاع مقدس، صدا و سیماییها آمدند و ما آرشیو خود را در اختیار آنها قرار دادیم، اما به علت اینکه در زمان ساخت مستند، تبدیل سیستم فیلمبرداری به سیستم قابل پخش ممکن نبود آرشیو ارتش در این مستند کمتر استفاده شد اما به طور کلی ارتش از لحاظ آرشیو ضعیف است و باید همین مقدار کم را احیا کنیم. عملکرد ارتش فقط در هشت سال دفاع مقدس قابل بررسی نیست. هم اکنون 20 سال از جنگ میگذرد و ارتش به مرزهای کشور امنیت بخشیده. علاوه بر آن عملکرد آن در سوانح طبیعی مثل سیل استان گلستان زلزله بم نیز قابل بررسی است.
تهیه آرشیو یا منابع عملکرد ارتش در دفاع مقدس وظیفه چه ارگانی است؟ نمیتوان آن را جزو یکی از وظایف سازمان عقیدتی - سیاسی ارتش دانست؟
تهیه آرشیو و منابع بر عهده فرماندهان است و سازمان عقیدتی- سیاسی وظیفه یاری رساندن و حمایت از آن را دارد. در حال حاضر هشت جلد کتاب در زمینه حضور ارتش در هشت سال دفاع مقدس نگاشته شده و میتوان از آن به عنوان یک کتاب منبع و مبدا نام برد. همچنین فرماندهان نیروها در حال تدوین کتاب نقش آن نیروها در دفاع مقدس هستند .
علت به وجود آمدن پدافند هوایی و معرفی آن به عنوان نیروی چهارم ارتش چیست؟
راهبرد ما یک راهبرد دفاعی است. پس از پیروزی انقلاب، جمهوری اسلامی ایران در همان روزهای آغازین نام وزارت جنگ را به وزارت دفاع تغییر داد. این بدان معنا بود که ایران با کسی جنگی ندارد و نخواهد داشت. توانمندی دفاعی خود را هم فقط برای دفاع از خود در برابر تجاوزات خارجی بالا میبریم. این درست که ما برای هیچ کشوری تهدید به حساب نمیآییم اما کشوری هستیم که همواره مورد تهدید بوده است. امروز هم بیشترین تهدید نظامی که میشود تهدید زمینی نیست بلکه بیشتر از طریق دریا و هوا تهاجم صورت میگیرد. یعنی به وسیله ناوهای هواپیمابر، نیروی تهاجمی هوایی میتواند تعرض کند. طبیعی است نخستین قدرت برای مقابله با این تهدید پدافند هوایی است. وقتی پدافند در دفع تهاجم از چنین قدرتی برخوردار باشد، طبیعی است که باید از ساختاری برخوردار باشد که این توان روزبهروز افزایش پیدا کند و به صورت یک نیروی حاشیهای نباشد. البته پدافند هیچ موقع در حاشیه نبوده اما با آفند هوایی در یک مجموعه قرار داشته است. از طرفی فقط پدافند هوایی ارتش جدا نشده بلکه مجموعه پدافند یک کشور اعم از ارتش و سپاه تحت یک فرماندهی قرار گرفته است. اگر قرار بود پدافند هوایی همچنان غیرمستقل باشد نمیتوانست با توانهای دیگر پدافند کشور واحد شود و تحت یک فرماندهی قرار بگیرد. امروز همه پدافندهای کشور تحت نظر ارتش جمهوری اسلامی ایران است. طبیعتا این کار آسمان کشور را امنتر خواهد کرد و سایه تهدید کمرنگتر میشود.
با توجه به اینکه حدود 16 سال از ایجاد معاونت خودکفایی در ارتش میگذرد، میتوانیم ارتش جمهوری اسلامی ایران را ارتش خودکفا بدانیم؟
توان و استعداد نیروی ایرانی تازگی ندارد. از قدیم ایرانیها به هوشمندی و بهرهمندی از هوش بالا معروف بودند. رسول گرامی اسلام(ص) در مجلسی که سلمان فارسی نشسته بود، فرمودند: اگر علم و دانش در مجموعه ستارگان ثریا باشد، دست کسانی از هموطنهای او (سلمان فارسی) به آن میرسد. این ایرانیها هستند که علم را از آن بالا میآورند. این اشارهای از پیامبر اسلام(ص) به بهره هوشی ایرانیهاست، اما همانطور که در زمان ساسانیان اجازه تحصیل و با سواد شدن نمیدادند در نتیجه این سواد و این استعداد شکوفا نمیشد، قبل از انقلاب هم به این استعداد و توان اجازه خودنمایی نمیدادند، یعنی برای علم چارچوب گذاشته بودند و باید در این چارچوب حرکت میکردی. یکی از عزیزان نیروی دریایی نقل میکرد که قبل از انقلاب قطعهای از یک ناو که در فاصله زمانی مشخص تعویض و دوباره نصب میشد را باید از بدنه ناو جدا میکردیم و قطعه جدید را از انبار حاضر کرده و به مستشار آمریکایی میدادیم تا او آن قطعه را نصب کند. یکبار با خود گفتیم این وظیفه کاری ندارد و در زمانی که این قطعه باید نصب میشد خودمان آن قطعه را تعویض کردیم. ما فکر میکردیم اگر مسؤولان از این موضوع باخبر شوند ما را تشویق میکنند اما مستشار آمریکایی عصبانی شد و ما 10 روز بازداشت شده و به تنزیل درجه محکوم شدیم. وقتی با ایرانی، با هر استعداد و توانایی اینگونه برخورد شود، اصلا نمیتواند خودش را نشان دهد. بعد از انقلاب این محدودیتها نهتنها برداشته شد بلکه ایرانیها برای پیشرفت و شکوفا شدن این استعدادها تشویق شدند. از همان موقع در سراسر نیروهای ارتش یک جهاد خودکفایی راهاندازی و کار آغاز شد. ما آنموقع درباره بسیاری از قطعات با آلیاژهای خاص که حتی باید نسبت مقدار فلزات آمیخته مشخص میشد یا شیشههای هلیکوپتر که باید در مقابل هوا مقاومت کند و ریزترین مسائل، اطلاعات چندانی نداشتیم اما امروز به مرحلهای رسیدهایم که در نیروی دریایی ناوچه پیکان، در نیروی هوایی هواپیمای صاعقه و در نیروی زمینی انواع خودروهای زرهی و دفاع زمینی ساخته میشود.
آیا برای آسیب شناسی کارکنان و خانواده ارتش اقدامی صورت گرفته و آیا عملکرد فرهنگی سازمان عقیدتی- سیاسی در شهرکهای سازمانی ارتش مطلوب بوده است؟
برای آسیبشناسی کارکنان و خانواده ارتش با روشهای علمی کار مطالعاتی انجام شده اما در زمینه جلوگیری از آسیب دیدن خانوادهها برای سازمان عقیدتی- سیاسی ارتش اهرمی پیشبینی نشده چون برای این سازمان مسؤولیت اجرایی در خانههای سازمانی پیشبینی نشده است و طبعا در مجموعه خانههای سازمانی، تشکیلاتی که به کار علمی و فکری بپردازد در نظر گرفته نشده بود اما بعدها جدولی به تصویب مقام معظم رهبری رسید که 145 نفر روحانی جوان و بانشاط برای شهرکها در نظر گرفته شد، یعنی از 200 شهرک سازمانی ارتش 145 شهرک دارای امام جماعت میشود، طبیعی است یک امام جماعت در یک شهرک نمیتواند موثر باشد آن هم در شرایطی که بعضی از شهرکهای ارتش، تا 40 هزار جمعیت دارد. در یک شهر 40 هزار نفری در کشور حداقل 12 – 10 مسجد و روحانی، هیأتهای مذهبی، اداره تبلیغات و ... وجود دارد و باز هم مشاهده میشود که نابهنجاریهایی وجود دارد. در شهرکهای ارتش چنین امکاناتی نیست. نهایتا در شهرکها یک مسجد درست شده و یک امام جماعت دارد. همچنین به مناسبتهای مختلف در ماههای محرم و رمضان روحانیون آقا و خانم اعزام میکنیم. با توجه به اینکه تشکیلاتی پیشبینی نشده حجم برنامههای انجام شده، حجم قابل توجهی است اما اینکار نسبت به کارهایی در شهرهایی با جمعیت مساوی یا شهرکهای ما ناچیز است اما سلامت نفس، شخصیت و منش خانواده ارتش به گونهای است که با وجود تبلیغات و امکانات فرهنگی بسیار کم، شاهد کمترین آسیب در این شهرکها هستیم و مشکلات فرهنگی- سیاسی بسیار کمی نسبت به شهرهای همجمعیت خود دارند. این از نجابت خود کارکنان و خانوادههای ارتش نشأت گرفته، چرا که آنها مجموعه گزینش را پشت سر گذاشتهاند. البته امیدواریم برنامههای گسترده فرهنگی را در این شهرکها افزایش دهیم تا بتوانیم به خواست خانوادههای کارکنان ارتش در زمینه مطالبات فرهنگی پاسخ دهیم.
ارتش دارای سازمان عقیدتی- سیاسی است که وظیفه روشنگری سیاسی دارد. در عین حال ارتشیها از فعالیت سیاسی برحذر داشته میشوند. آیا اینها تناقضی با هم ندارند؟
فرض کنید در زمین فوتبال ممکن است در میان تماشاگران،فوتبالیست حرفهای نیز وجود داشته باشد اما فوتبالیست بودن دلیل نمیشود که آنها لباس عوض کنند و وارد زمین شوند و یک بازی را خراب کنند. نیروهای نظامی و ارتش هم اینطوری هستند و صحنه رقابت سیاسی را تماشا میکنند. به آنها هم حق داده شده با شرکت در انتخابات در شکلگیری این صحنه نقش داشته باشند. درعین حال به آنها حق داده شده که قواعد بازی را بفهمند و پنالتی، هند، کرنر و ... را بدانند. ارتشیها سیاست بلد هستند؛ اما سیاسی باز نیستند . برای دانستن آن هم حتما لازم نیست وارد زمین شوند. اگر هم دوست داشته باشند وارد زمین شوند، چارچوب خاص خودش را دارد. آنها میتوانند با استعفا کردن و از حالت نظامی درآمدن، وارد سیاست شوند و بازی هم بکنند. سازمان عقیدتی- سیاسی وظیفه دارد قواعد بازی را به آنها نشان بدهد. سازمان عقیدتی- سیاسی، کارکنان ارتش را نهتنها به جریان خاصی هدایت نمیکند بلکه چنانچه مجموعه ارتش تحت تأثیر برخی از عوامل به سمت جریان خاصی تمایل پیدا کرد، با تحلیل سیاسی و نه با تحکم، از به وقوع پیوستن این مسأله جلوگیری میکند تا کارکنان فراتر از دستهبندیها،نیروی ملی باشند و از تهدیداتی که فراتر از این دستهبندیهاست ، دفاع کنند.
اگر حرفی باقی مانده بفرمایید.