عصر ایران؛ مهرداد خدیر- فیلم «خانۀ پدری» که بعد از رفع توقیف تنها 48 ساعت روی پردۀ سینماها دوام آورده بود و دوباره به محاق رفت، رفع توقیف شده و به پردۀ سینماها بازگشته است.
روز گذشته معاون ارزشیابی و نظارت سازمان سینمایی از دریافت نامۀ دادستانی دایر بر امکان اکران، خبر داد و پس از آن کانون کارگردانان سینمای ایران ضمن استقبال از این رخداد، اظهار امیدواری کرد «به زودی شاهد نمایش تک تک فیلم هایی باشیم که هر کدام " بنا به مصلحتی پوچ" توقیف شده اند.»
اکران دوبارۀ «خانۀ پدری» خبر خوبی است؛ خیلی خوب اما چرا چنین است؟
1. وقتی فیلمی پس از طی مراحل قانونی آمادۀ نمایش می شود، اصل بر نمایش است نه توقیف.
روزی خبرنگاری از عباس عبدی پرسید: راست است که شما هفتهای یک روز از زندان به مرخصی میآیید؟
این روزنامهنگار پاسخ داد: راست این است که هفتهای 6 روز در زندانام. پاسخ هوشمندانهای بود. چون اصل، بر آزادی است نه زندان. از توقیف باید شگفتزده شد نه از رفع توقیف.
2. کارگردان «خانۀ پدری» از خوشذوق ترین و تواناترین کارگردانان سینمای ایران است. توقیف فیلم، کیانوش عیاری را آزرده خاطر کرده بود و این بیم بود که مانند بهرام بیضایی کوچ کند هر چند درگیر سریال تلویزیونی است ولی هنرمندان مانند سیاست مداران پوست کلفت نیستند که هر وضعی را تحمل کنند.
3. سینما جدای جنبه های هنری بخشی از صنعت سرگرمی است و توقیف یک فیلم مثل جلوگیری از توزیع یک محصول صنعتی است و منطق اقتصادی سرمایه گذاری را زیر سؤال می برد.
4. رفع توقیف مجدد از تعامل یک نهاد اجرایی (سازمان سینمایی وزارت ارشاد) و دستگاه قضایی حکایت میکند. در دورۀ قبل این امید نبود و تصور می شد امکان گفت و گو با این دستگاه وجود ندارد.
5. پیشتر در واکنش به سخنان آقای سالک رییس کمیسیون فرهنگی مجلس نوشته بودم قانون باید حاکم باشد نه سلیقۀ اشخاص. رفع توقیف از چربش قانون بر سلیقه حکایت میکند.
6. در سکانس پایانی فیلم «قصهها» به کارگردانی «رخشان بنی اعتماد» بازیگر فیلم میگوید: «هیچ فیلمی در کمد نمیماند». هیچ کتابی هم در کشو نمیماند و یک روز اکران و منتشر میشوند. خانۀ پدری، مصداقی از این ماجراست.
7. هر فیلمی به جز کارگردان و بازیگر، تهیه کننده و سرمایهگذار دارد و وقتی جلوی نمایش یک فیلم را میگیرند سرمایه برنمیگردد و شخص متضرر میشود و چه بسا در کار دیگری سرمایه گذاری نکند.
8. توقیف «فیلم پدری» کارگردانان و سناریستها را از سوژههای تأملبرانگیز به سوی فیلمهای سطحی سوق میداد و جالب این که کسانی هم از توقیف حمایت میکنند و هم از لودگی در سینما مینالند. هم صدای شجریان را ممنوع میکنند و هم از میلیون ها کامنت برای تتلو شگفت زده میشوند. رفع توقیف، فیلمنامهنویس را دلگرم میکند.
9. چنان که گفته شد کیانوش عیاری در حال ساخت یک مجموعۀ تلویزیونی است. رفع توقیف، ذهن او را برای کار دیگر هم شادابتر میکند: کِی شعر تَر انگیزد، خاطر که حزین باشد؟
10. با فضایی که در دورۀ قبل ایجاد شده بود این تصور شکل گرفته بود که وقتی دستگاه قضایی در یک سطح، حکمی صادر میکند جدای مکانیسمهای مرسوم امکان مراجعه و استمداد از عالیترین مقام نیست. رفع توقیف فیلم از این نظر هم خبر خوبی است چون گویا در سطوح بالاتر این تصمیم اتخاذ شده است.
11. یک فیلم، فقط یک فیلم است. همه در حال بازیاند. ما لُعبتکانیم و فلک، لُعبتباز. نباید بیش از حد یک فیلم را جدی گرفت. کار به جایی رسیده که برخی تصور میکنند فیلم مستند میبینند و میگویند با واقعیت نمیخواند. حال آن که اثر هنری زادۀ ذهن و قوۀ خیال هنرمند است. رفع توقیف میتواند به این درک دامن بزند.
12. با توقیف مجدد فیلم این انگاره شکل گرفت که دولت، کارهای نیست و حتی برخی پیشنهاد دادند مجوزها از جاهای دیگر اخذ شود. رفع توقیف نشان داد دولت کارهای هست یا میخواهد باشد یا باید باشد.
13. رفع توقیف، فرصتی است تا آماری گرفته شود و ببینیم چند نفر به خاطر فیلمی که به صورت قانونی تولید شده و اجازۀ پخش گرفته دچار انحراف اخلاقی، سوء برداشت تاریخی یا انگهای دیگر شدهاند. درک سینمایی مردم با تماشای مستمر شبکههای مختلف تلویزیونی و شبکههای اجتماعی بالا رفته و یک فیلم – هر فیلمی باشد – به تنهایی نمیتواند بنیانهای فکری را که در طول سالیان و تحت عوامل مختلف، شکل گرفته از ریشه برکند. آن هم فیلمی داستانی.
14. سرانجام این که رفع توقیف، خبر خوبی است چون توقیف، خبر بدی است!