عصر ایران ؛ علیرضا باغانی - ایرانی که حدود 20 ماه نظاره گر تورم و کاهش شدید ارزش دارایی خود بوده ، دلار 19 هزار تومانی را تجربه کرده، رشد 4 برابری قیمت سکه را با تعجب از کانال های ارتباطی دیده ، تماشاچی صف های خرید رب و دستمال کاغذی و صدها قلم کالای دیگر بوده و از همه مهم تر روزها و شب های این 630 روز را از هراس ونزوئلایی شدن اقتصاد کشور سپری کرده، برای حفظ دارایی به بورس پناه آورده است.
او دیده که اسکناس سبز آمریکایی که داشت نرخ 20 هزار تومانی را به واقعیتی تلخ تبدیل می کرد حالا حدودا نصف آن قیمت را تجربه می کند، دیده ؛ مردمی که طلای گرم 500 هزار تومانی قسطی خریده اند و حالا که قیمت افت کرده از پرداخت قسط های خود ناتوانند ، او دیده که حتی دلالان حرفه ای بازار مسکن با رکود عجیبی مواجه شده اند و الان پس از ماه ها سوداگری به فروش واحدی که به امید دست کم 30 درصد سود خریده بودند، راضی هستند.
آرامش...
رسانه های رسمی چه می گویند؟ رئیس بانک مرکزی چه می گوید؟ واقعیت های اقتصادی چه می گوید؟
حالا اقتصاد ایران پس از گذر از یک التهاب 20 ماهه قدری آرام گرفته و عطش خرید در بازارها پایان پیدا کرده و حتی با این گوجه فرنگی 4000 تومانی خرید رب هم دیگر جذاب نیست!
اما تورم ، واقعیت انکارناپذیر کشور ما در همه دوران ها بوده، چند ماه پیش تورم نقطه به نقطه ما بیش از 50 درصد بود و حالا در حال نیل به 40 درصد است و تا تورم است، نیاز به سرمایه گذاری برای حفظ دارایی هم هست. مردم کشورهای تورم زده مهمترین هدفشان از سرمایه گذاری ، حفظ قدرت خرید است.
هر چند با سیاست های اقتصادی یک سال گذشته بخشی از نقدینگی در بازارهای ارز، طلا و مسکن سوخت شد ، ولی طبق آخرین آمار ما همچنان 2000 هزار میلیارد تومان نقدینگی در کشور داریم که در هر بازاری وارد شود، آنجا را ملتهب می کند.
خاصیت التهاب 20 ماه اخیر این بود که مسئولان اقتصاد کشور فهمیدند که باید بازار سرمایه را بزرگ کنند. در کنار رخدادهای سیاسی و خروج آمریکا از توافق برجام، نقدینگی فزاینده کشور پاشنه آشیل ایران در وقایع دو سال گذشته است و شاید مقصر اصلی. اگر این میزان نقدینگی در اختیار مردم درست مدیریت شده بود ، بدون تردید شعله التهاب های این مدت کوتاه تر بود.
مسئولان فهمیدند که هر چقدر شعار سر دهند که اقتصاد تحت مدیریت ماست ، در مقابل نقدینگی های ریز و درشتی وجود دارد که حالا سهمشان از اقتصاد شده 2 تریلیون تومان و دارندگان این پول برای حفظ ارزش پولشان لزوما به حرف های مسئولان گوش نمی کنند.
فهمیدند که باید بازار سرمایه را آنقدر امن کنند تا نقدینگی برود در آنجا و آنجا اتراق کند ؛ اتراقی بلند مدت.
اما چه سود که بازار سرمایه کشور آنقدر در سال های گذشته حاشیه نشین بود که اساسا ظرفیت پذیرش نقدینگی مردمی را نداشت. قبول کنیم که بورس ما همواره کوچک بوده و بازیگرانی محدود داشته است.
این بورس تا با حضور گسترده مردم مواجه شد و در یک روز فقط حدود یک میلیون نفر از 80 میلیون ایرانی تصمیم گرفتند عرضه اولیه نماد «وآوا» را بخرند، با سیستم معاملاتی ضعیفی که دارد نتوانست پاسخگوی آن ها باشد.
بورس ما آنقدر کوچک است که مردم به جای دریافت کد بورسی به صورت آنلاین مجبور شدند ساعت ها در کارگزاری ها معطل بمانند تا تنها اجازه معامله در بورس را پیدا کنند.
بازار سرمایه ما آن قدر کوچک است که تا آمد خودی در اقتصاد نشان دهد، نهادهای نظارتی و اجرایی ، آن قدر مقررات آن را دستکاری کردند که عده ای متضرر شدند و فراری!
در روزهای اوج بازار سرمایه وقتی با مدیر چند نهاد مالی که فعالیتی جز داد و ستد سهام ندارند، حرف می زدم فهمیدم که هنوز با کشورهای توسعه یافته دنیا مثل آمریکا که 92 درصد مردم در آنجا سهامداری می کنند ، چقدر فاصله داریم.
مدیران این نهادهای مالی به من می گفتند که بازار حبابی شده و در نرخ های کنونی توجیهی ندارد! به آن ها گفتم وقتی P/E بازار هنوز پایین است و این نسبت در سهم های بزرگ حتی به عدد 5 هم نمی رسد در حالی که در سال 92 این نسبت 20 بود، چه دلیلی برای حبابی بودن بازار دارد؟ می گفتند: ما از صف کشیدن مردم برای بورس می ترسیم. الان شرایط با سال 92 فرق می کند مردم زیادی به بورس آمده اند که نمی دانند بورس چیست!؟
پرسیدم وظیفه شما چیست؟ شما که فعال بازار هستید چرا سرمایه های مردم را به سمت صندوق ها هدایت نمی کنید؟ چرا آن قدر صندوق سرمایه گذاری تاسیس نمی کنید که سرمایه گذار برای سرمایه گذاری با دست رد مدیران این صندوق ها به دلیل پرشدن سقف سرمایه گذاری برخورد نکند؟ پرسیدم که بر فرض برخی نمادها حبابی شده اند ،چه مخالفتی با خرید روزانه دارید؟ چرا می ترسید؟ چرا از بزرگ شدن بازاری می ترسید که اگر 20 سال پیش بزرگ شده بود حالا دست تولید کننده ما نزد بانک ها برای دریافت وام دراز نبود و بازار سرمایه ما می توانست برای تولید کننده واقعی تامین کننده پول باشد، پول ارزان.
بورس ما بزرگ نشده...
باری؛ مدیران بازار سرمایه ما از بزرگ شدن بورس ما می ترسیدند چون اساسا ظرفیت بازاری که روزانه 3000 میلیارد تومان سهم در آن معامله شود را نداشتند، بازاری که درست یک دهه پیش روزی 3 میلیارد تومان سهم در آن معامله می شد حالا هزار برابر شده بی آن که بازیگران و بازیگردانان آن رشدی مطابق این اعداد و ارقام داشته باشند و خود را برای پذیرش این همه تازه وارد آماده کرده باشند.
جالب است همین بازار ما که سامانه معاملاتی آن توان معامله سهم برای یک میلیون نفر خریدار عرضه اولیه در یک روز را ندارد هر روز از انتظار خود برای معامله سهام عدالت سخن می گوید؟ برگه سهمی که دست 49 میلیون نفر ایرانی است. سوال من این است روزی که سهام عدالت بورسی شود و قابل معامله چگونه می خواهید 50 برابر یک عرضه اولیه معمولی به مردم سرویس و خدمات ارائه بدهید؟
بورس حدود یک ماهی است که از روزهای اوج خود فاصله گرفته، ارزش معاملات حدودا نصف شده و دیگر از مثبت 5 های هر روز خبری نیست.
می توان گفت که بورس وارد یک دوره استراحت شده، برخی می گویند این استراحت کوتاه است و برخی هم می گویند بلند مدت.
با توجه به شرایط خاص اقتصاد کشور اظهارنظر درباره رشد دوباره بورس سخت است اما این را می دانم که دوران فعلی فرصت مناسبی است که بازار سرمایه پوست بیندازد.
اسم این دوران رکود باشد یا استراحت ؛ بهترین فرصت است برای بازسازی زیرساخت های بازار.
چه کسانی مسئولند؟
نهادهایی مثل سازمان بورس، شرکت بورس، فرابورس، شرکت مدیریت فناوری بورس، سپرده گذاری مرکزی، کارگزاران و دولت که از متوسط روزانه 2000 میلیارد تومان معامله در بورس 98 یک و نیم درصد کارمزد می گرفتند، وظیفه سنگینی در برابر این بازار دارند.
قدری از پولی که از همین بازار کسب کرده اید را صرف خود این بازار کنید. سامانه معاملاتی بازار را قوی کنید، صدور کد فقط یک فرآیند قانونی است و انتشار آمار روزانه از تعداد ورودی های جدید به بورس افتخار بالایی نیست، به مردم آموزش دهید و قبل از آن که مثل این چند هفته گذشته آن ها خودشان با پوست و گوشت خود زیان و آب شدن دارایی را در بورس حس کنند، بگویید که اگر بازار در این مدت حدودا یک ماهه 30 درصد افت کرد صندوق ها 10 درصد هم افت نکردند. پس به جای ورود مستقیم به بورس در صندوق های سرمایه گذاری، سرمایه گذاری کنید و غیر مستقیم سهم بخرید.
مدیران بورس ما نیز در همه ابعاد نیاز به بروز رسانی دارند، مدیرانی باید در مصدر نهادهای های مالی باشند که حالا درک درستی از وارد شدن بازار به دوران جدیدی از حیات خود داشته باشند. همه ما چقدر فکر می کردیم که الگورتیم ها و تکنیکالیست ها ، بازیگران بسیاری از روزهای سپری شده از بورس 98 باشند. چقدر از مدیران ما با واژگان جدید بازار های مالی و تغییر رویکرد سرمایه گذاران آشنا بودند و آن ها را پیش بینی می کردند؟؛ از همه مهمتر ورود متولدین اواخر دهه هفتاد به بورس را چه کسی پیش بینی می کرد؟ افرادی که الگویی جز نمودار برای معامله خود در بورس متصور نیستند!
بازار ما در حال پوست اندازی است؛ همه چیز در حال تغییر و تحول اساسی است و ما چاره ای نداریم جز همراه شدن با تغییرات و آماده کردن بورس برای روزهایی که شاید هیجانی تر از روزهای گذشته باشد.
*روزنامه نگار اقتصادی