عصرایران؛ مصطفی داننده- پیاله شراب اولین گام قدم گذاشتن در راه عشق است. باید از عقل از فارغ شوی و در مسیر جنون پای بگذاری. باید برای رسیدن به دلدار چشم خود را بر تمام معقولات ببندی و در مسیر که دل میگوید قدم بزنی و مسیر خود را انتخاب کنی. باید پیاله را سر بکشی و راه بیفتی.
یاد یار، اولین دل مشغولی عشاق است. مست شدن همانا و پیچیدن یاد یار در ذهن و جان همان. وقتی عقل را کنار بگذاری، یار است که ذهن را تسخیر میکند و قلب به یاد یار میزند تا شاید روزی وعده دیدار محقق شود و قامت یار در دیدگان دوست نمایان شود.
اوارگی، مرحله بعدی عشق است. باید از شهر و زیباییهایش دل بکنی و راهی دشت و بیایان شوی و در مسیر رسیدن به معشوق گام برداری. باید آواره شوی تا به مسیر عشق برسی، رسیدن به عشق مسیر به غیر از آوارگی نداری. مگر می شود ژولیده نبودن و عاشق بودن؟
داد عشق، دیگر فلسفه عشاق در راه عشق است. باید با تمام وجودت عشق را بچشی و آن را فریاد کنی. باید داد عشق بزنی تا تمام عشاق صدایت را بشوند و بدانند که عاشقی دیگر نیز قدم در راه عشق گذاشته است. باید نشان بدهی که عاشقی.
هم نوا، میخواهی در مسیر عشق. باید بگردی و دیگر عشاق را پیدا کنی و با آنها هم قدم بشوی برای رسیدن به کعبه آمالها برای رسیدن به معشوق، برای رسیدن به آنکه به خاطر او دل از عقل و دنیا شستهای و قدم در وادی جنون گذشتهای. مجنون هم نوا میخواهد در راه عشق
رفتن، مرحله اصلی عاشقی است. با ماندن نمیشود به عشق رسید برای بدست آوردن معشوق و دیدن روی ماه یار باید دل به دریا بزنی و راهی وادی شوی که روزی یار از آن گذشته است و جای جای آن بوی یار میدهد، بوی عشق، بوی دلدادگی. تا قدم در مسیر قدم یار نگذاری نمیدانی لذت عشق چیست.
وادی عشق، جایی است که ریگهاش، درختهایش، آسمانش، زمینش، آبش و مردمش بوی یارت را بدهند. وادی عاشق سرزمینی است که وقتی به نزدیکیهای آن میرسی دلت شروع به لرزیدن میکند، چشمهایت تر میشود، کلامت در گلو گم میشود و فقط دلت به دنبال یار است و چشمت به دنبال دیدن آن قد رعنا
اراده میخواهد گذشت از دیار عاقلی به دیار عاشقی. بریدن از دنیای عاقلان و رسیدن به دنیای عشاق یک اراده بزرگ میخواهد. اراده عاشق بالاتر از هر خواستی است و هیچ کس نمیتواند کوهی اراده عاشق را تکان بدهد و او را از مسیر بازگرداند.
رسیدن، مرحلهای دیگر از وصال حضرت یار است. بعد از تحمل سختیها و دشواریهای مسیر به وصال یار میرسی. وجود یار را حس میکنی و درانتظار دیدن روی ماه جنابش هستی . رسیدن از قشنگ ترین لحظههای عاشقی است. لحظههایی که تا معشوق چند قدم فاصله داری و استوار به سوی او میروی تا بتوانی لبخندهایش را ببینی.
بوی سیب، نشانه وصال یار است. وقتی به وصال میرسی بوی سیب تمام وجودت را فرا میگیرد. دیگر هیچ چیز نمیفهمی جز بوی سیب. گویی که تمام آسمان و زمین معطر به بوی سیب است. بو تو را میکشد به سمت دلدار هرچه بوی سیب بیشتر میشود تو به لحظه وصل نزدیک تر میشوی. الا گویی بوی سیب رمز بین دلبر و دلدار است رمز بین عاشق و معشوق
عشق را درک میکنی و قتی بوی سیب را میشنوی. اصلا تمام این مسیر را آمدهای که معنای عشق را بفهمی. درک معنای عشق در گامهای آخر حاصل میشود و تاره میفهمی عشقی که برایش سختی کشیدهای چه لذتی دارد و شیرینیاش احلی من العسل است. مسیری که آمدهای مسیری است که تمام عشاق آمدهاند تا به درک عشق برسند. بی درک عشق وصال یار محقق نمیشود.
یاحسین، صدا کردن معشوق است بعد از رسیدن به دیار عشق، بعد از طی کردن مسیر دلداگی، بعد از بیابان گردی، بعد از مجنون لقب گرفتن، یا حسین میگویی و دل به ارباب میدهی تا شاید حضرت عشق تمام سختیهای رسیدن به او را با لبخندی جواب دهد. لبخندی که به تمام بهشت خداوند متعال برتری دارد و یا نه بهشت خدا همین لبخند حضرت عشق است.
ناله، مرحله آخر عشق است. مرحلهای که زمان جدایی است میان تو و یار. زمانی که باید از دیار عشق دل بکنی و به شهر خود برگردی و خبر از عشق بدهی. ناله سر میکنی از فراغ گلایه میکنی و التماس میکنی که بازهم در این مسیر گام برداردی. وظیفه عاشق بعد از دیدار معشوق، تبلیغ عشق است. با ناله میروی که شهر را تبدیل به شهر عشق کنی تا تمام شهر عاقلان فریاد یا حسین سر بدهند از پیام عاشقی .
همه این مراحل در سه کلمه میشود « پیاده روی اربعین» پیاده روی که نمیشود از آن نوشت و باید آن را دید تا عظمتش را درک کرد. اربعین سوغات عشق است. عشق یک خواهر به یک برادر و همین عشق باعث شده است کاروان عشق از دور و نزدیک به شهر عشق سفر کند تا لبخند رضایت یار را ببیند. پیاده روی اربعین مشق عشق است.
* اولین حرف هر جمله برگرفته از «پیاده روی اربعین » است.