لئون هو*
برای بعضیها، وقتی صحبت از موفقیت میشود اولین چیزی که به ذهنشان خطور میکند، ثروت است. بعضی دیگر تعریفشان از موفقیت رسیدن به قدرت و گروهی هم موفقیت را در توان تاثیرگذاری بر جهان میبینند.
همه این تصوراتی که از موفقیت ارائه شد، میتواند معتبر باشد چرا که تعریف این مفهوم از نظر هر کسی متفاوت است. به هر حال از نظر شما موفقیت هرچه که باشد تفاوتی نمیکند مهم این است که این مهم به راحتی به دست نخواهد آمد.
تا امروز جملات و کتابهای بی شماری در مورد موفقیت گفته و نوشته شده، اما هیچکدام به اندازه کافی مفید نیستند چرا که همانطور که گفته شد موفقیت شخصی و منحصر به افکار هر فرد است، پس لزوما نسخه یک شخص نمیتواند به کار شخص دیگری هم بیاید.
با توجه به این نکته باید به توصیههای افراد مختلف با ایدهها و سلایق متفاوت توجه کرد تا بلکه یکی از آنها با تعریف شما قرابت داشته باشد.
آنچه در ادامه میآید لیستی از سیزده مورد از بهترین توصیه های برخی از موفق ترین افرادی است که تاکنون زندگی کردهاند. اگر می خواهید بیاموزید که چگونه موفق شوید، این 13 نکته ضروری را دنبال کنید:
"میکل آنژ بووناروتی" از هنرمندان بزرگ عصر رنسانس در این باره میگوید:
"بزرگترین خطر برای ما بی هدفی و یا داشتن اهدافی کوچک و حقیر است"
تعداد کمی از هنرمندان در دنیا وجود دارند که به اندازه میکل آنژ موثر بوده باشند، امروز قرنها بعد از مرگ وی آثار او هنوز هم برای بسیاری الهام بخش است و میتواند با مردم ارتباط برقرار کند. فقط به مجسمه وی از "داوود" یا نقاشی دیواری در کلیسای "سیستین" در واتیکان نگاه کنید تا به عمق هنر او پی ببرید.
قطعا یک هنرمند موفق شدن، همیشه کاری بسیار دشوار بوده، حالا تصور کنید که میکل آنژ تصمیم میگرفت به خاطر سختی کار و انتخاب کاری آسانتر از رویای خود دست میکشید.
اغلب اوقات، مردم تصمیم میگیرند به بهانه داشتن نگاهی واقع بینانه رویاهای خود را کنار بگذارند و راهی آسان را برگزینند. این نقل قول، در حقیقت خطر چنین دیدگاهی را به ما گوشزد میکند.
به جای رها کردن رویاهایتان سعی کنید، بلندپرواز باشید.
"اوپرا وینفری" (آمریکایی)، از افراد موفق حوزه رسانه اعتقاد دارد:
"اگر شما امروز کاری را انجام میدهید که از شدت علاقه حاضر بودید بدون دستمزد هم آن را انجام دهید، بدون شک در مسیر موفقیت هستید."
این نقل قول اپرا بیانی روشن و عالی برای اهمیت کاری است که ما به آن مشغول هستیم.
تصور کنید که در حال حاضر به اندازه کافی در کار فعلی خود موفق هستید. در این صورت احتمالا شما تا جای ممکن خودتان را وقف کار کردهاید تا جایی که حتی زمانی برای انجام کارهای دیگر هم ندارید.
حالا تصور کنید شما از کاری که اکنون در حال انجام آن هستید و اتفاقا موفق هم به نظر میآیید، متنفر هستید، در این صورت موفقیت در این کار واقعا چه معنایی برای شما دارد؟
در عوض انجام کاری که به آن هیچ علاقهای ندارید، چرا روی انجام کاری که دوست دارید تمرکز نکنید؟ وقتی آنچه را که به آن اشتیاق دارید پیدا کرده اید، مطمئن باشید انگیزه لازم را هم برای حرکت به دست میآورید. شک نکنید موفقیت در این امر به معنای تحقق رویاهایتان خواهد بود.
مطمئن نیستم که هنوز اشتیاق شما نسبت به چه کاری است؟ پس ابتدا باید در مورد موتور محرکی به نام انگیزه بیاموزید.
حتی اگر در کاری که به شدت به آن علاقه دارید چندان هم موفق نشوید چیزی از دست ندادید چرا که حداقل کاری را که به آن عشق میورزیدید را انجام دادید. کم نبودند موسیقیدانان موفقی که سالها از زندگی خود را صرف نواختن آن هم بدون هیچ دستمزدی کردند و تنها دلیلی که باعث میشد آنها همچنان به این کار ادامه دهند انگیزه و عشقی بود که به موسیقی داشتند.
"فیل نایت"، مدیرعامل شرکت نایک در این باره میگوید:
"همیشه یک جنگ غیرقابل اجتناب بین کار و زندگی وجود دارد ، نبردی مداوم بین آرامش و هرج و مرج. هیچ کدام از این دو را نمیتوان کاملا به دیگری برتری دارد، اما میتوان بر آنها تاثیر گذاشت. چگونگی ایجاد تعادل بین این دو، کلید موفقیت است. "
اکثر اوقات، مردم فکر میکنند که برای موفقیت باید آن را هدف خود قرار دهند و در مسیر زندگی به هیچ چیزی توجه نکنند.
اگر شخصی فکر کند که لزوما شغل وی باعث موفقیتاش خواهد شد، در این صورت ممکن است روزانه ساعتهای بی شماری را فقط و فقط صرف کار کردن کند، اقدامی که بی شک به قیمت از بین بردن سلامتی و فراموش کردن لذتهای زندگی تمام خواهد شد. حال تصور کنید بعد این کارها موفقیت مطلوب فرد هم حاصل نشود.
حالا اگر موفقیت در نظر فردی به معنای داشتن یک زندگی اجتماعی قوی و یک گروه خوب از دوستان تعریف شود، در این صورت هم شغل آن فرد آسیب خواهد دید، به این معنی که ممکن است شغل خود را از دست بدهد و سپس نتواند حتی از پس هزینههای تفریح و وقت گذراندن با دوستانش هم بر بیاید.
با توجه به آنچه گفته شود موفقیت همانگونه که فیل نایت مد نظرش است دقیقا در گرو ایجاد تعادل بین کار و زندگی و تفریح است.
از "هنری فورد"، بنیانگذار فورد موتورز نقل شده:
"شکست فرصتی برای شروعی دوباره است، شروعی بهتر و با ذکاوتتر"
در این باره داستان جالبی وجود دارد، داستانی که اگرچه سند روشن تاریخی در مورد مستند بودن آن در دست نیست، اما معنا و مفهوم جالبی در مورد آنچه که مطلوب ما است در خود جای داده به همین خاطر روایت آن در این بخش خالی از لطف نیست:
این طور گفته شده که توماس ادیسون مخترع چراغ برق در راه رسیدن به هدف خودش چند صد بار شکست خورده است. در مصاحبه ای از وی پرسیده میشود که بعد از تمام تلاشهای ناکام خود چه احساسی دارید؟
پاسخ او عالی و جالب بود، "من شکست نخورده ام ، صدها روش آموختم که به وسیله آن نمیشود لامپ اختراع کرد!"
در واقع ادیسون هر "شکست" را به منزله درس و تجربهای گرانبها میدید. او در جریان همین شکستها آموخت که چگونه میتواند کار خود را بهبود ببخشد.
در واقع هر تلاش ناکام وی، یک گام اساسی در مسیر موفقیت او بود. احتمالا برخی از شما پس از هر شکست به راحتی احساس میکنید که باید تسلیم شوید. غافل از اینکه شاید در آن شکست یک درس نهفته باشد.
به شکستهای خود توجه کنید، آنها را بررسی کنید. شاید در این صورت آموختید که چگونه موفق شوید.
"سندرز" بنیانگذار رستورانها زنجیرهای "کی.اف.سی" میگوید:
من تصمیم گرفتم که اگر میتوانم واقعا یک چیزی از خودم به یادگار بگذارم. نه ساعت کاریام و نه مقدار پولی که میگرفتم هیچ چیز باعث نشد تا من بهترین خودم را به نمایش نگذارم. از آن زمان تاکنون همیشه این کار را انجام دادهام و میدانم که برنده بودهام."
این نقل قول هم به نوعی به شما یادآوری میکند که نباید بعد از شکست ناامید شوید.
ساده ترین کار در جهان این است که بعد از ناکامی کار را رها کنید. تنها چیزی که شما را به سمت ادامه تلاش سوق میدهد فقط و فقط داشتن انگیزهای سرشار است.
باید بدانید که اگر واقعاً به رسیدن به موفقیت متعهد نباشید، پس از هر شکستی بیشترین صدمه را خواهید دید و هر دستاندازی در کار موجب کاهش سرعت شما میشود.
بی شک موفقیت سخت است؛ پس بدون تمایل وصف ناپذیر به آن، این دشواری ممکن است غیرقابل تحمل به نظر برسد، اما در صورتی که شما شوق و علاقه داشته باشید این سختیها برایتان تنها موانعی کوچک به نظر خواهند رسید.
از "لئوناردو داوینچی"، یکی دیگر از هنرمندان عصر رنسانس نیز نقل شده:
"مدتهاست موضوعی توجه من را جلب کرده و آن اینکه افراد عملگرا هرگز عقب نشینی نمیکنند و اجازه نمیدهند اتفاقات برایشان رخ دهد، بلکه آنها از پیله خود بیرون رفته و خودشان اتفاقات را میسازند.
این جمله گرچه صدها سال پیش گفته شده، اما هنوز هم مفید و کاربردی است به طوری که به معنای واقعی کلمه برای هر فرد موفقی صدق میکند.
کمی در مورد آن چه داوینچی میگوید، فکر کنید، شخصی مانند "ویلیام شکسپیر" را در نظر بگیرید:
وقتی به عصری که او زندگی میکرده، فکر میکنیم، وقتی افرادی مثل میکل آنژ و لئوناردو داوینچی و دوران رنسانس ایتالیا را به یاد میآوریم یا حتی به امروز و افراد تاثیرگذاری مثل "بیل گیتس" یا "استیو جابز" میاندیشیم یک پرسش در ذهنمان ایجاد میشود و آن اینکه اگر آنها افرادی عملگرا نبودند آیا شکل زندگی ما امروز خیلی متفاوت با آنچه هست نمیبود؟
شما همین الان احتمالاً در حال خواندن این مقاله توسط دستگاهی هستید که افرادی مثل جابز یا بیل گیتس یا شرکتهای تحت نظر آنها ساختهاند.
همه این افراد در دوران خود پیشگامانی بودند که راهکارهایی برای انجام کارهایشان یافتند و پای در میدان عمل گذاشتند. اگر آنها خودشان را به دست تقدیر سپرده بودند و جای اینکه خودشان به دنیا شکل دهند اجازه میدادند دنیا به آنها شکل دهد، اوضاع امروز شکل دیگری بود.
آیا این موضوع برای شما هم صدق میکند؟
از پیله محافظهکاری خارج شوید، انقدر درگیر هنجارهای معمول نباشید، همین که فکر کردید کاری را با روش خودتان میتوانید بهتر انجام دهید دست به کار شوید، اگر هم شکست خوردید دوباره امتحان کنید.
"تئودور روزولت"، بیست و ششمین رئیس جمهور ایالات متحده روایت جالبی از این موضوع دارد، او درباره روابط مثبت انسانی میگوید:
"مهمترین ماده در فرمول موفقیت، دانستن چگونگی همراهی با مردم است. "
بهترین رهبران و برخی از افراد با نفوذ از جمله تئودور روزولت که بدون شک یکی از بهترین رهبران و یکی از اثرگذارترین افرادی است که تاریخ به خود دیده همه کسانی نبودند که باعث ایجاد آشوب و اعتراض شوند یا اینکه با مردم جنگیده و به آنها بی اعتنایی کرده باشند. این افراد عموما با نزدیکان و مردم خود رابطه خوبی داشتهاند به طوری که مردم آنها را دوست داشته و میخواستند که بهترین عملکرد را از آنها ببینند.
برای یک رهبر خوب هیچ چیز بهتر از داشتن روابط صمیمی با مردمش نیست، در چنین شرایطی منطقی است که وقتی کسی شما را دوست دارد، دلش هم میخواهد به شما کمک کند. اگر پیشنهادی هم به او بدهید، بدون شک از آن استقبال میکند.
در سوی مقابل اگر هم شخصی شما را دوست نداشته باشد، ممکن است یا از کمک کردن امتناع ورزد یا به طور جدی حتی در راه شما مانع تراشی کند.
علاوه بر این، همیشه عالی خواهد بود که بتوانیم روابط مثبتی با افراد دیگر داشته باشیم. البته که شما هرگز نمیتوانید با قطعیت بگویید چه کسی دوست شما است یا انکه وی در سختیها به داد شما میرسد یا نه اما به هر حال شما باید به مسئولیت خودتان عمل کنید.
به این ترتیب، به مردم کمک کنید تا آنها هم به شما کمک کنند. با مردم خوب تا کنید تا آنها هم با شما خوب رفتار کنند.
"مارک تواین" نویسنده مشهور آمریکایی در اهمیت ایدهپردازی و عملیاتی کردن آن میگوید:
"فردی موفق است که ایدهپردازیهای خودش را بیان و اجرا کند."
متاسفانه این یک حقیقت است که معمولا به افراد جسور با ایده های جسورانه بی اعتنایی میشود. اکثر ما از سنین پایین یاد میگیریم که مثل بقیه آدمها فکر و عمل کنیم. شاید این کار برای انجام امور ساده مفید باشد، اما فراموش نکنید افراد موفق کسانی هستند که کارهای متفاوت انجام میدهند، پس شما هم متفاوت فکر کنید.
اگر ایدهای دارید، از بیان آن به خاطر جدید و متفاوت بودن نترسید؛ اتفاقا خوشحال باشید که به چنین ایدهای رسیدید. ایده جدید و حتی عجیب شما ممکن است روزی همان چیزی باشد که شما را به سمت موفقیت سوق میدهد.
"والت دیزنی"، موسس کمپانی مشهور والت دیزنی جمله جالبی دارد:
"اگر میتوانی تصورش کنی، پس حتما میتوانی انجامش دهی."
برای دستیابی به موفقیت اول باید آن را تصور کنید و بعد به سمتش حرکت نمایید.
ممکن است شما در مسیر خود به افرادی برخورد کنید که مدام سعی دارند بذر شک و تردید در دلتان بکارند و شما را نسبت به تواناییهای خودتان مردد کنند. شما به هیچ عنوان نباید با آنها همراهی کنید، فراموش نکنید لحظهای که دست از تصور و رویاپردازی در مورد هدف خود بردارید دقیقا لحظه مرگ آرزوهای شما است.
پس به رویاپردازی ادامه دهید!
"توماس جفرسون"، سومین رئیسجمهور آمریكا میگوید:
هیچ چیز نمیتواند انسانی را که دارای نگرش ذهنی مثبت و درست است از رسیدن به هدفاش باز دارد. همانطور که هیچ چیز روی زمین هم نمیتواند به انسانی با نگرش ذهنی اشتباه و منفی کمک کند. "
شما باید به توانایی خود برای موفقیت ایمان داشته باشید. این تنها راه برای پرورش ذهنیت درست است.
افکار منفی را با موارد مثبت جایگزین کنید. شما باید به مشکلات نزدیک شوید نه به عنوان موانعی که جلوی شما را میگیرند، بلکه صرفاً به عنوان یک سری کار معمول که در رسیدن به موفقیت باید آنها را انجام دهید.
اگر مثبت فکر کنید، مشکلات و شک و تردیدهایی که بعضا مردم در دل شما ایجاد میکنند همه بی تاثیر خواهد بود. با مثبت نگری بزرگترین موانع هم قابل عبوراند.
تکلیف نگرش منفی هم که روشن است اگر منفی نگر باشید به راحتی از ادامه کار انصراف خواهید داد.
"آبراهام لینکلن" یکی دیگر از روسایجمهور تاثیر گذار ایالات متحده در این باره جمله کوتاه اما تاثیرگذاری دارد:
"اجازه ندهید هیچ احساس ناامیدی و دلسردی شما را از ادامه مسیر بازدارد، اگر چنین کردید در پایان مطمئناً موفق خواهید شد."
این یک واقعیت انکارناپذیر از سرشت انسان است، همه ما گاهی به خودمان شک میکنیم. حالا وقتی دیگران هم چنین شکی را مدام به ما القا میکنند اوضاع بدتر هم میشود.
وقتی که با مجموع افکار منفی و شک و تردیدها محاصره شده باشید، تسلیم شدن بهترین و راحتترین کار به نظر میرسد.
به شبهات توجه نکنید. اگر دلسرد شدید به آن پر و بال ندهید و سعی کنید آن را نادیده بگیرید.
"جی سی پنی"، بنیانگذار موسسه "پنی" میگوید:
"اگر شما در کارتان سختکوشی فراتر از یک مرد معمولی نداشتید، پس انتظار رسیدن به مراحل بالا را هم نباید داشته باشید."
احتمالا شما هم این جمله را شنیدهاید که برای موفقیت به 1 درصد استعداد و 99 درصد سختکوشی نیاز است یا شاید در مورد ایده 10 هزار ساعت هم چیزهایی به گوشتان خورده باشد.
هر دو این گفتهها در هر شکلی که به آن نگاه کنید جان کلامشان چیزی نیست جز اینکه:
موفقیت واقعی ناشی از سختکوشی است.
شما هرگز موفق نمیشوید مگر با کار و تلاش در راه رسیدن به اهدافتان.
"استیو جابز"، بنیانگذار شرکت "اپل" میگوید:
”برای پیگیری احساسات خود شجاع باشید. حس شما همان چیزی است که واقعا به شما میگوید چه کسی میخواهید باشید. هر چیزی غیر از این در اولویت دوم است. "
در یونان باستان، گروهی وجود داشتند که در معبد "دلف" زندگی میکردند. هر کس نیاز به مشاوره و یا دانستن آینده خود داشت، از فقیرترین افراد تا پادشاهان نزد آنها میرفت. در بالای درگاه معبد جمله فوق العاده جالبی نوشته شده بود: "خودتان را بشناسید".
اگر به چیزی اعتقاد داشته و نسبت به آن تمایل داشته باشید، احتمالا ایدهای هم برای رسیدن به آن خواهید یافت. اگر حتی اینگونه هم نباشد، باز شما ممکن است بدانید که چه چیزهایی در راه رسیدن به موفقیت به شما کمک میکند و برعکس چه چیزهایی شما را در این راه متوقف میسازد، دقیقا مثل غریضه ما که میتواند خطر را تشخیص دهد.
درنهایت، باید به غرایض خود اعتماد کنید.
سخن نهایی
احتمالا بعد از خواندن این 13 نکته متوجه شدهاید که جان مایه همه این توصیهها تقویت روحیه مثبت است. این مساله به وضوح نشان میدهد که کلید رسیدن به موفقیت، در هر آنچه که میخواهید تقویت ذهنتان خواهد بود.
*بنیان گذار سایت "لایف هک"