عصر ایران - حسین گنجی*
دهههاست که در مدیریت شهری تهران بخش زیادی از برنامهها و سیاستگذاریها متمرکز بر کالبد شهر و بزک ظاهری آن در ابعاد مختلف بوده است. روح شهر در تسخیر خودروها، خیابانها و معابر و سازههای بزرگ و اقتصادمحور است. اتوبانها دو طبقه شدهاند و شهروندان در زیرگذرها و خودروها به روگذرها هدایت شدهاند.
تهران بهعنوان یک هویت تاریخی نیز در این میانه اسیر بورسبازی زمین، ایجاد شهرکهای اقماری و پروژههای اقتصادی شده که در آنها فقط انتفاع مالی مطرح بوده است. شهروندان نیز در این فرآیند معیوب به پارههای جدا از یکدیگر تبدیل شدند که زیست شهری امکان تعامل را برای آنها فراهم نمیکند.
خانه موزه مینایی
اما راه نجات از این وضعیت چیست؟ و چطور میتوان در این میانه برند تهران را مشخص کرد؟
فقدان هویت و تلاش برای یافتن تصویر تهران در بستر شهر، اتفاقی است که نیاز امروز تهران است. عمده جامعهشناسان شهری، شهرسازان و متخصصان در این حوزه سالها و دههاست که در محیطهای آکادمیک به این باور رسیدهاند که شهر صرفا جایی نیست که افراد در آن با مدلهای تحمیل شده زندگی کنند، رفت و آمد داشته باشند و نیازهای خود را در ساختار منفعتمحور جستوجو کنند. در یک شهر زنده و پویا مکانیزمهایی باید وجود داشته باشد که شهروندان در آن بتوانند با یکدیگر تعامل برقرار کنند و در مناسبتها و رویدادهای مختلف امکان دور هم جمع شدن برای آنها مهیا باشد.
این اتفاق به روشنی میتواند به یک شهر در بستر فرهنگی و اجتماعی خود هویت دهد و باعث شود شهروندان نسبت به آن احساس تعلق داشته باشند. امروز اما تهران فاقد این توان هویتی و برندمحور است. برند تهران امروز آغوش باز آن در دهههای اخیر برای همه شهروندان ایرانی از گوشه و کنار کشور نیست. برند امروز تهران نیازهای جدی برای بازنگری دارد تا بتواند در بستر هویتی فرهنگی و اجتماعی مشخصی، حس تعلق را در میان شهروندان زنده کند.
شهر تهران در دهههای اخیر از انتخابهای شخصی، بیتوجهی به برند تهران و مجموعه ارزشهای ایجاد شده حول این محور محروم مانده و این اتفاق علاوه بر آسیبهای معنوی ایجاد کرده در شهر، باعث شده رویکرد شهروندان نیز در برخی برههها نسبت به تهران تغییر کرده و به این شهر به عنوان یک محل گذر و محل زندگی موقت مانند توریستها نگاه کنند.
توریستهای کشورهای خارجی هم وقتی به ایران میآیند نگاهشان اقامت کوتاه است و تهران را دروازه شهرهای دیگر ایران میدانند و نه مقصدی مستقل و ارزشمند برای تماشا و گشت و گذار، چراکه با از دست رفتن هویت جمعی در تهران، مردم و شهروندان نیز نسبت به شهر و نسبت به یکدیگر بیگانهتر و بیاحساس میشوند. شهر تبدیل به بستری میشود که در آن آدمها نمیتوانند در آن شیرینی زندگی واقعی را تجربه کنند. احساس تعلقی به محیط خود ندارند و تنها به دنبال منفعتشان میدوند و ممکن است پس از کسب منفعت از شهر گریزان باشند که در همه تعطیلاتی که به دست میآید این گذاره قابل مشاهده است و سراغ جایی بروند که احساس کنند میتوانند به آن تعلق پیدا کنند، ردی از زندگی در آن پیدا و پیوندی میان خود و دیگر شهروندان ایجاد کنند.
این چالشها در شرایطی است که تهران بهعنوان یک شهر تاریخی، مشروطه و انقلاب و هزار و یک اتفاق پر کشش و روایتدار با ظرفیت بسیار بالایی در هویت شهری و برندینگ خود داشته است. آدمها نسل اندر نسل در این شهر و در محلههای خود میماندند چراکه به محله، شهر و آدمهای آن علاقه داشتند و آن مکان، با آدمها و ظرفیتهای اجتماعی و فرهنگی آن هویت پیدا میکرد. این ضرورتها نشان میدهد که فقدان هویت شهری و نبود برند تهران چقدر میتواند شهر را در خطر سقوط اجتماعی و فرهنگی قرار دهد.
بازنگری در برند تهران یک تلاش زیرساختی است برای تقویت حس تعلق در تهران برای شهروندان. برند تهران و بازنگری در آن میتواند شهروندان را از آشفتگی و بیقراری از فضای شهری نجات دهد. شهر را آماده رویدادهایی کند که در آن شهروندان جایی را برای تفریح و تعامل پیدا کنند. میتواند این فریاد تهران را به گوش ذینفعان خود برساند که شهر باید محیطی باشد جذاب برای تعامل شهروندانی که نسبت به آن حس تعلق دارند. نکته امیدبخش اما در این فرآیند، ظرفیتهایی است که تهران در حوزههای فرهنگی و اجتماعی برای تقویت هویت خود دارد. تهران دیگرپذیری فوقالعاده بالایی دارد و همواره آغوشش برای تمامی لهجهها، زبانها، رنگها و عقاید و افکار مختلف باز بوده است.
این شهر در پس صورت گاهی خشن و سیمانی و نچسب خود، توانسته محل امنی باشد برای انسانهایی که شاید کمترین همخوانی فکری و زبانی و ظاهری را داشتهاند. این همان صورت پنهان و نادیده تهران است که اگر به مولفههای آن توجه جدی شود و بازتاب درستی از آن به وجود بیاید، بتواند برند و هویت تهران را، همین منشور و تکثر گستردگی کند.
از سوی دیگر رویدادها و روایتهای گمشده بسیاری در دل کوچه پس کوچههای این شهر و خانههای آن وجود دارد که هرکدام میتواند اسطوره یا راز یا برند نداشته تهران را نمایندگی و معرف باشد. تعیین روز تهران و امسال تعریف «هفته تهران »که مجموعهای از رویدادهای فرهنگی، هنری، تاریخی را زیر چتر بازشناسی هویت تهران به نمایش درمیآورد، میتواند نقطه امیدوارکنندهای برای تقویت مبناهای هویتی و تصویری تهران را از نو شناسانده و معرفی کند.
تهرانگردی، بازگشایی خانه موزه مینایی، اتحادیه، لرزاده و بازگشایی موزه دخانیات و بازگشایی بوستان بانوان و جشنوارههایی در حوزه کودکان و نوجوانان و بازدید از موزههای تهران و توجه به تمدن تاریخی چشمه علی و قیطریه که از حوالی ری تا حوالی شمیران را شامل میشود به نحوی که طبیعت، محیط زیست، تاریخ تهران، توجه به پیادهراهها و گذرگاههای تهران، تمرکز بر آیینهای مذهبی و فرهنگی در تهران و توجه به هنر، معماری و شهرسازی در هفته تهران پیگیری و اجرا میشود.
رویدادهایی که میتواند تعامل میان شهر و شهروند را گسترش دهد و شروعی شود بر بازشناسی هویت تهران و در نهایت شکلگیری برند تهران که امروز برای پیشبرد کارهای تبلیغی و ترویجی خود به جد به آن نیازمند است و میتواند بر اساس آن برنامههای اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی شهر را با رویکردهای نوین پیش برد.
*روزنامه نگار