کیفیت پایین
کیفیت خوب
عصر ایران؛ محسن ظهوری ـ خروس، مهاجم، رنگارنگ و زیباست که بانگ برمیدارد و خروش میکند؛ برای چه؟ انجمن هنری «خروس جنگی» میگفت برای بیداری مردم. پس خروس طرحی شد بر جلد مجلهای در اواخر دهه ۲۰ خورشیدی تا خبر از بهوجود آمدن انجمنی هنری بدهد که میخواهند طرحی نو دراندازند.
دومین دهه آغاز قرن ۱۳۰۰ خورشیدی، با تحول هنر مدرن در ایران همراه شد؛ «نیما یوشیج»، «محمدعلی جمالزاده»، «صادق هدایت» و «میرزاده عشقی» راههای تازهای در ادبیات داستانی و شعر رفته بودند و تأسیس دانشگاه تهران، فرهنگستان ایران، موزه ایران باستان، کتابخانه ملی و موزه پارس، پژوهشگران را با دنیای جدیدی آشنا میکرد. چند سال تا پایان این دهه یعنی رسیدن به سال ۱۳۲۰ مانده بود که دانشکده هنرهای زیبای تهران هم تاسیس شد تا هنر ایران مسیر تازهای را ببیند. تا پیش از افتتاح این دانشکده، «مدرسه صنایع مستظرفه» مهمترین مرکز هنری ایران تا آن زمان به حساب میآمد. مدرسهای که به همت «کمالالملک» ساخته شده بود؛ کسی که استاد نقاشی به سبک واقعگرایی غربی بود و در همان سالهای افتتاح دانشکده هنرهای زیبا درگذشت.
«جلیل ضیاءپور» از نخستین شاگردان این دانشکده بود. کسی که هنرهای سنتی را در «مدرسه صنایع مستظرفه قدیمه» آموخته بود و سال ۱۳۲۴ با دریافت مدال درجه یک فرهنگی از دانشکده هنرهای زیبا، به «دانشسرای عالی هنرهای زیبای پاریس» رفت. سه سال بعد «ضیاءپور» در ایران بود؛ در کنار نقاشان مدرنی مثل «جواد حمیدی»، «حسین کاظمی»، «شکوه ریاضی»، «محمود جوادیپور»، «عبدالله عامری»، «احمد اسفندیاری» و دیگر هنرمندانی که اکثرا فارغالتحصیلان دانشکده هنرهای زیبا بودند. اما «ضیاءپور» اندیشههای دیگری در سر داشت، او میخواست هنر ایرانی را وارد دنیای مدرن کند؛ پس با همفکرانش یک انجمن هنری مدرن در ایران را راه انداخت.
«فسانه گشت و کهن شد حدیث اسکندر / سخن نو آر که نو را حلاوتی است دگر» این شعر «فرخی سیستانی»، شد شعار یکی از پیشروترین انجمنهای هنری ایران. انجمنی که نماد خروس بود؛ پرندهای که او را به غرور و تهاجم و زیبایی میشناسیم و در هنر ایران هم پیشینهای طولانی دارد. مثل کوزهای سفالی که با نقش خروس در عصر سلجوقیان ساخته شده. ریشه واژه خروس در اوستا به معنای خروشیدن است و اعضای انجمن فرهنگی خروس جنگی هم به همین دلیل او را برای نشان انجمنشان انتخاب کردند. نام «خروس جنگی» به پیشنهاد «غلامحسین غریب» نویسنده و اولین نوازنده ساز بادی در ارکستر سمفونیک تهران انتخاب شد و طرحی از آن را هم «جلیل ضیاءپور» کشید تا اولین شماره این مجله در سال ۱۳۲۸ با همراهی «حسن شیروانی» منتقد تئاتر، «منوچهر شیبانی» شاعر، نقاش و فیلمساز و «مرتضی حنانه» موسیقیدان منتشر شود.
نشریه «خروس جنگی»، هنر سنتی را در ایران به چالش کشید و مدرن شدن را نوید داد. شناخت مکاتب هنری غرب، انتشار داستانها و اشعار تازه و چاپ مقالههای تحلیلی درباره نمایشها و موسیقیهای نو در این مجله، نقطه عطفی در تاریخ هنر ایران ایجاد کرد. نخستین متن منتشر شده در اولین شماره این مجله، شعری از «نیما یوشیج» شاعر مدرن ایران بود:
قوقولی قو! خروس میخوانَد
از درونِ نهفتِ خلوتِ ده،
از نشیبِ رهی که چون رگِ خشک،
در تنِ مردگان دوانَد خون
میتند بر جدارِ سردِ سحر
میتراود به هر سوی هامون.
این شعر نیما، به نوعی مانیفست گروه بود. کسانی که داعیهدار نوگرایی بودند و آمده بودند تا حرف تازهای بزنند:
با نوایش از او، ره آمد پُر
مژده میآورد به گوش آزاد
مینماید رهَش به آبادان
کاروان را در این خرابآباد.
نرم میآید
گرم میخوانَد
بال میکوبَد
پَر میافشانَد.
«خروس جنگی» در یکسال پنج شماره منتشر کرد و چون سبک نقاشی «کوبیسم» در آن معرفی شد و عدهای فکر کردند «کوبیسم» همان «کمونیسم» است، «عباس اقبال آشتیانی» وزیر فرهنگ وقت، مجله را توقیف کرد. ضیاءپور موفق شد سوءتفاهم را برطرف کند و دوباره کار مجله را از سر بگیرند؛ اینبار با نام «کویر»، که پس از انتشار دو شماره، دوباره تعطیل شد. گروه «خروس جنگی» پس از آن مجله «پنجه خروس» را منتشر کردند که آثاری از «بهمن محصص» و «سهراب سپهری» هم در آن دیده میشود.
سال ۱۳۳۰ تحولی بنیادین در انجمن «خروس جنگی» رقم میخورد. «مرتضی حنانه» که قبلتر از میان اعضای اصلی کنار کشیده بود و حالا «جلیل ضیاءپور» و «منوچهر شیبانی» هم کنار میروند. به دلیل ورود یک فرد؛ «هوشنگ ایرانی» که از نوگراترین هنرمندان بود و بیپروا و صریح مینوشت.
در آن روزگار هنرمندان مدرن از جانب چند دسته با حملات و نقدهای تند مواجه میشدند؛ نگارگران که نقاشی ایرانی را تنها همان نگارگری میدانستند. تودهایها که میگفتند هنر باید برای عموم مردم قابل فهم باشد و واقعگراها که وجود امر ذهنی و انتزاعی را در اثر هنری برنمیتافتند. در این زمان «هوشنگ ایرانی» بیمحابا به مخالفان هنر مدرن تاخت. بیانیهای که با نام «سلاخ بلبل» در زمان او و به امضای اعضای باقیمانده انجمن یعنی «غریب»، «شیروانی» و «ایرانی» در مجله منتشر شد، نشان از یک جنگ تمام عیار داشت: «هنر خروس جنگی هنر زندههاست. این خروش، تمام صداهایی را كه بر مزار هنر قدیم نوحهسرایی میكنند، خاموش خواهد كرد. مرگ بر احمقان.»
«ایرانی» در شعر هم خود را مقید به هیچ بند و زنجیری نمیدید. او آزادانه شعر میگفت و سعی میکرد موسیقی و صدا را هم در اشعارش به کلمه درآورد:
هیمای هورای!
گیل ویگولی
نیبون ... نیبون
غار کبود میدود
دست بگوش و فشرده پلک و خمیده
یکسره جیغی بنفش
میکشد
گوش ـ سیاهی ز پشت ظلمت تابوت
کاه ـ درون شیر را
میجود
هوم بوم
هوم بوم
حالا انجمن «خروس جنگی»، واقعا خروس جنگی شده بود و قصد داشت تا حتی هنر مدرن تازهپا را هم مدرنتر کند. اما این دوره از مجله هم با انتشار ۴ شماره تعطیل میشود. پس از این تعطیلی، اعضای انجمن «خروس جنگی» دیگر مثل قبل سروصدا به پا نکردند. دهه ۴۰، هنرمندان نوگرایی در ایران ظهور کردند که انگار جایی برای این پیشگامان باقی نماند. «هوشنگ ایرانی» پس از انتشار چند کتاب و چند مقاله دوباره به جهانگردیاش پرداخت، «غلامحسین غریب» به حاشیه رفت، «حسن شیروانی» خاموش شد و متنی از او منتشر نشد، «جلیل ضیاءپور» که در استخدام دولت بود، به کار نقاشیاش ادامه داد و «منوچهر شیبانی» چندتایی کتاب شعر منتشر کرد که تاثیر آنچنانی هم نداشت. اما «مرتضی حنانه» که مدتی را در ایتالیا به تحصیل موسیقی پرداخته بود، به ایران بازگشت و ارکستر فارابی را بنیان گذاشت و سپس ارکستر سازهای ایرانی را تشکیل داد. حنانه با ساخت موسیقی متن «هزاردستان» در میان عموم مردم هم معروف شد.
انجمن هنری «خروس جنگی»، با صدای بیدار باش آمد و چند سال بعدش خاموش شد. اما تاثیر فریاد آنها هنر مدرن ایران را زنده نگه داشت.