دو تن از اعضای ارشد شورای سردبیری روزنامه لوموند فرانسه با انتشار یادداشتی مشترک که در وب سایت "نیشن"بازتاب یافته، نحوه عملکرد رسانههای آمریکایی در قبال ایران را به عنوان رسانههای حرفهای به چالش کشیده و به آنها نسبت به دنبالهروی از سیاستهای "جنگ طلبانه" هشدار دادند.
به گزارش عصرایران، "سرگئی حلیمی" و "پیئر ریمبرت" دو عضو ارشد شورای سردبیری لوموند فرانسه در مطلبی تحت عنوان" "دیو سازی" ایران در رسانههای آمریکا" نوشتند:
تصور کنید یک هواپیمای بدون سرنشین ایرانی بر فراز ایالت فلوریدا آمریکا یا در سواحل آن منهدم شده است. به جای بحث درباره موقعیت دقیق آن، مطمئناً از حضور آن در حدود 7000 مایل دورتر از ایران شوکه خواهیم شد. اما در تاریخ 20 ژوئن امسال ، ایران یک پهپاد آمریکایی را درنزدیکی قلمرو خود (به گفته پنتاگون) یا فضای هوایی خودش (به گفته تهران) منهدم کرد، و تقریباً هیچ کس (در رسانههای غربی) نپرسید که حضور نظامی آمریکا در خلیج فارس چه توجیهی دارد؟
"گرگوری شوپاک" ، کارشناس رسانه در دانشگاه "گولف-هامبر" در کانادا، هشدار میدهد که در روند کنونی تشدید تنش بین ایالات متحده و ایران ، " جلوه دادن مداوم و مکرر ایران به عنوان یک تهدیدهستهای یا غیرهستهای در رسانههای غربی ( به ویژه آمریکایی)، پیام واضحی را به همراه دارد: باید با آن مقابله کرد. ... در حالی که بسیار دقیقتر است که بگوییم ایالات متحده آمریکا تهدیدی جدی برای ایران است.
از این گذشته، این دولت ایالات متحده است که اقتصاد ایران را از طریق تحریمهایی که دسترسی ایرانیها به مواد غذایی و دارو را محدود میکند، در حالی که ایران را با پایگاههای نظامی و نیروهای زمینی ، دریایی و هوایی احاطه کرده است، از بین میبرد. در حالی که ایران هیچ تهدیدی علیه قلمرو سرزمینی آمریکا نکرده است.
این وارونگی واقعیت، که به نفع ارتش ایالات متحده است، با حافظه سیاسی انتخابی و دروغگویی رسانهها تقویت میشود. چه کسی در غرب پرواز ایرانی 655 را به یاد می آورد؟ در تاریخ 3 ژوئیه 1988 ، ناو آمریکایی" یو اساس وینسنس"، با گشتزنی در آبهای سرزمینی ایران ، یک هواپیمای مسافربری را با 290 مسافر در مسیر بندرعباس- دوبی با موشک سرنگون کرد. ایالات متحده در ابتدا مسئولیت را نپذیرفت، سپس ادعا كرد كه وینسنس در آبهای بینالمللی قرار داشته و ایرباس ایرانی را با یك جنگنده اشتباه گرفته است.بعدها ایالات متحده اعتراف كرد كه هر دو موضوع ادعایی نادرست است و با ابراز "پشیمانی شدید" خود به خانوادههای قربانیان 61.8 میلیون دلار پرداخت كرد.
گرچه (خاطره تلخ) پرواز 655 به زودی فراموش شد (به جز در ایران)، یک اتفاق مشابه مدت طولانی در خاطرات غربیها تازه ماند. در تاریخ 1 سپتامبر 1983 ، یک جنگنده سوخو اتحاد جماهیر شوروی یک هواپیمای بوئینگ 747 کره جنوبی با 269 مسافر را که از نیویورک عازم سئول بود در حریم هوایی خود ساقط کرد. هواپیمای پرواز شماره"KAL 007 "به طور اتفاقی از مسیر برنامهریزی شده خود منحرف شده بود و شبانه وارد فضای هوایی اتحاد جماهیر شوروی شده بود، و بر فراز تاسیسات نظامی حساس پرواز میکرد. کرملین پس از این حادثه اعلام کرد که این هواپیما را با یک هواپیمای جاسوسی اشتباه گرفته و به سمت آن شلیک کرده است.
این حوادث مشابه، که مستندات گستردهای دارند ، فرصتی برای یک آزمون علمی فراهم میآورند: تفاوت در مواجهه رسانههای غربی با دو داستان مشابه بوئینگ کرهای و ایرباس ایرانی، سنجه دقیقی از سوگیری ایدئولوژیک رسانههای غربی ، به ویژه مطبوعات ایالات متحده ، که در سراسر جهان به خاطر عملکرد حرفهای خود مورد ستایش قرار میگیرند، ارایه میدهد و عملکرد آنها را به چالش میکشد.
در 2 سپتامبر 1983 ، سرمقاله نیویورک تایمز با عنوان "کشتار در هوا" در واکنش به اقدام شوروی در سرنگون کردن هواپیمای مسافربری کره جنوبی، نوشت: "هیچ عذر قابل تصوری برای هیچ کشوری که به سمت هواپیماهای بیضرر (غیرنظامی) شلیک میکنند، وجود ندارد." اما پنج سال بعد ، در واکنش به حادثهای مشابه در خلیج فارس و شلیک ناو آمریکایی به هواپیمای ایرباس ایرانی، همه انواع بهانهها قابل تصور به نظر میرسید. همین روزنامه نیویورک تایمز درباره این حادثه نوشت:" با وجود وحشتناکی و با توجه به همه شواهد موجود، این حادثه یک تصادف بود. تصور اینکه نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا در چنین شرایط خطیری برای جلوگیری از این حوادث چه کاری میتواند انجام دهد، دشوار است." نیویورک تایمز حتی خوانندگان خود را دعوت كرد كه" خود را در موقعیت كاپیتان راجرز (فرمانده ناو وینسنس) قرار دهند. " این روزنامه همچنین ادعا كرد كه دو طرف مقصر هستند: "ایران نیز به خاطر عدم توجه به هشدار حضور هواپیماهای غیرنظامی در منطقه جنگی، میتواند مسئول بخشی از این حادثه باشد."
ناعادلانه و نامتعادل
"رابرت آنتمن" ، استاد علوم سیاسی، در یك مطالعه تطبیقی از دو فاجعه هوایی که در سال 1991 منتشر شد، تاکید كرد كه در رابطه با هواپیمای بوئینگ کره جنوبی زاویهای كه رسانههای آمریكا برای تحلیل حادثه برگزیدند به نحو بارزی با فاجعه سرنگونی هواپیمای ایرباس ایرانی که 5 سال بعد اتفاق افتاد، متفاوت بود.
در مورد حادثه هواپیمای کره جنوبی رسانههای آمریکا، مساله را از زاویه " ورشكستگی اخلاقی شوروی و مسئولیت کشور مرتکب حادثه" تحلیل و تفسیر کردند در حالی که 5 سال بعد و در واکنش به سرنگون کردن ایرباس ایرانی در خلیج فارس، مساله را از زاویه مشکلات پیچیده عملکرد فناوری بالای نظامی آمریکا، تحلیل و تفسیر کردند.
این رفتار نامتعادل (در دو موضوع هواپیمای کرهای و ایرانی) را میتوان در اهمیتی که رسانههای آمریکایی به موضوع دادند، از حیث ادبیات رسانهای و ذکر خصوصیات قربانیان نیز مشاهده کرد. در دو هفته پس از حادثه هواپیمای کرهای، این حادثه به مراتب پوشش بسیار بیشتری نسبت به هواپیمای ایرانایر داشت: 51 صفحه برای هواپیمای کرهای در مقایسه با 20 صفحه برای هواپیمای ایرانایر در دومجله آمریکایی تایم و نیوزویک و نیز 286 مقاله (در مورد هواپیمای کرهای) در مقایسه با 102 مورد برای هواپیمای ایرانی در روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز.
رسانههای آمریکایی پس از حادثه هواپیمای کرهای خشمگینانهترین تیترها را بر میگزیدند:" کشتار در هوا: یک کمین بی رحمانه در آسمان" (نیوزویک ، 13 سپتامبر 1983). "قساوت در آسمان: پرواز KAL 007 کره جنوبی به وسیله اتحاد جماهیر شوروی سرنگون شد " (12 سپتامبر 1983). "چرا مسکو این کار را کرد" (نیوزویک ، 19 سپتامبر 1983).
اما وقتی موشک شلیک شده، آمریکایی بود (در مورد هواپیمای ایرباس ایرانی) ، لحن رسانههای آمریکا تغییر کرد. هیچ سخنی از قساوت یا عمدی بودن به میان نیامد و ادبیات بکار گرفته شده "منفعلانه" شد، گویی این جنایت، هیچ فاعل مجرمی نداشته است.
تیتر مجله نیوزویک پس از این حادثه "چرا این اتفاق افتاد" (18 ژوئیه 1988) بود. نیوزویک این حادثه را برجسته نکرد و ترجیح داد داستان " سفر به مریخ" را اولویت بیشتری دهد، و ماجرای هواپیمای ایرانی را به صفحات زیرین و تحت قالب "آنچه در خلیج فارس رخ داده است" منتقل کرد. برای هواپیمای کرهای ، رایجترین اصطلاحات استفاده شده در واشنگتن پست و نیویورک تایمز " وحشیانه، عمدی و کشتار " بود اما برای حادثه ایرانایر واژه هایی چون " اشتباه، غم انگیز، مهلک، قابل درک" به کار گرفته شد.
این سبک گزارشنویسی "روباتگونه" رسانههای غربی به ترویج اطلاعات نادرست و دروغهای آشکار کمک میکند.
ظاهرا نفرت از ایران و ترویج آخرین دروغ های پنتاگون، به دستیابی یا حفظ جایگاه مناسب در تجارت خبری رسانههای آمریکا کمک میکند. "ریچارد کوهن" نویسنده واشنگتن پست، به دلیل نوشتن مقالهای (توهینآمیز) با ادعای دروغگویی ایرانیها (در تاریخ 29 سپتامبر 2009) از این روزنامه اخراج نشد. "برت استفن"، که توافق هستهای باراک اوباما با ایران را "بدتر از توافق مونیخ" خوانده است (وال استریت ژورنال ، 26 نوامبر 2013)، به جایگاه نویسنده ستاره روزنامه نیویورک تایمز رسیده است. در عوض قتل "جمال خاشقجی" ، ستوننویس روزنامه واشنگتن پست ، در اکتبر سال 2018 ، تنها روند چاپلوسی و تملق پادشاهی سعودی (به عنوان دشمنان منطقهای ایران را) در رسانههای آمریکایی، کمی کندتر کرد.
شبکههای تلویزیونی عمومی هم وقتی صحبت از ایران میشود، به داخل همین چرخه معیوب میلغزند. "دیوید بروکس" ، مفسر نیویورک تایمز در 11 مه 2018 گفت که استدلال اوباما مبنی بر اینکه " مواضع ایران با برجام تعدیل میشود و به عضوی خودمانیتر از جامعه ملل تبدیل میشود ... کاملاً نادرست است. آنها نسلکشترین ملت در روی زمین هستند. آنها خشونت و ترور را به سراسرجهان صادر میکنند و بنابراین ایستادن ترامپ در برابر آنها حداقل مشروعیتی دارد. ترامپ چگونگی برخورد با ایرانیها را بهتر از سیاستمدارها و دولتمردان تحصیلکردهای چون اوباما میداند. "
برای زمینهسازی و آمادگی جنگ در افکار عمومی، بهتر است درباره کشور مورد هدف چیزی نفهمید یا کمتر بفهمید و این همان کاری است که در رسانههای آمریکا درباره ایران انجام میشود.