عصرایران ؛ رضا غبیشاوی
به دنبال سرنگونی پهپاد آمریکایی توسط ایران در آب های نزدیک تنگه هرمز، ترامپ در تلاش برای توجیه عدم واکنش به این اقدام گفته بود که این تنگه اهمیت سابق خود را برای آمریکا از دست داده؛ آمریکا به صادر کننده بزرگ انرژی تبدیل شده و بیشترین حجم صادرات و عبور نفت از تنگه هرمز متعلق به چین و ژاپن است و این کشورها باید برای امنیت خلیج فارس اقدام کنند. او همچنین موضوع خروج ارتش آمریکا از خلیج فارس را نیز مطرح کرد.
وی نخستین مقام آمریکایی است که به موضوع احتمال خروج ارتش آمریکا از خلیج فارس اشاره می کند. این اظهار نظر او به سرعت با استقبال و حمایت ظریف روبه رو شد.
ترامپ تلاش کرد تا بگوید با تغییرات و جابجایی های جدید در عرصه تولید و صادرات نفت در جهان و در راس آن انتقال آمریکا از بزرگترین عضو باشگاه مصرف کنندگان و وارد کنندگان نفت به یکی از سه غول تولید کننده نفت جهان، تغییرات سیاسی نظامی نیز به دنبال خواهد داشت.
آنچه که ترامپ گفته است دیر یا زود از سوی مقامات آمریکایی مطرح یا اتفاق می افتاد اما ترامپ به دلیل صراحت لهجه، واقع بینی و نگاه از منظر اقتصادی به تحولات سیاسی - نظامی زودتر از بقیه تسلیم چارچوبهای موجود جهان نشد و این مطلب را بیان کرد.
گفته های ترامپ با استقبال ظریف روبرو شد. ظریف در همان شبی که برای اولین بار از احتمال تحریم او و رهبر عالی جمهوری اسلامی سخن به میان آمد ترجیح داد از سخنان ترامپ درباره "خروج نظامی آمریکا از خلیج فارس" حمایت کند.
ایران همیشه خواستار خروج نیروهای خارجی از خلیج فارس و تنگه هرمز شده است و در راس این نیروها، ارتش آمریکا قرار دارد.
هم اکنون ارتش آمریکا در کشورهای کویت، عراق، بحرین، قطر ،امارات و عمان پایگاه نظامی دارد و درعربستان سعودی نیز واحدهایی نظامی آمریکایی حضور دارند. بیشترین تعداد نیروهای زمینی زمینی ارتش آمریکا در کویت هستند. بحرین میزبان ناوگان پنجم نیروی دریایی آمریکاست و پایگاه سنتکام یعنی فرماندهی نظامیان آمریکایی در منطقه و بخش عمده هواپیماهای نظامی آمریکایی در پایگاه العدید قطر مستقر هستند.
علاوه بر این شماری از نیروهای بریتانیایی و فرانسوی نیز در چند کشور جنوب خلیج فارس مستقر هستند. به این معنا که در میان هشت کشور ساحلی خلیج فارس هم اکنون جز ایران، در بقیه کشورها (7 کشور) نیروهای نظامی خارجی مستقرند.
تغییر بزرگ
امریکا از صف مصرف کنندگان نفت به صف تولیدکنندگان منتقل شده است.
تا قبل از این، آمریکا بزرگترین وارد کننده نفت خام جهان بود به این معنا آمریکا وابستگی کامل به نفت دریافتی از خلیج فارس داشت اما هم اکنون آمریکا دیگر وارد بزرگترین وارد کننده نفت خام جهان نیست و این جایگاه به چین منتقل شده است.
آمریکا همچنان بزرگترین مصرفکننده نفت دنیاست اما دیگر بزرگترین وارد کننده نفت خام دنیا نیست. آمریکا هم اکنون در کنار عربستان سعودی و روسیه یکی از سه کشور بزرگ تولیدکننده نفت جهان است.
آمریکایی ها درسال های اخیر، به مدد پیشرفت های فناوری به راه های کم هزینه برای برداشت نفت ماسه ای / شل دست یافتند. قبلا برداشت نفت ماسه ای یا شل بسیار پرهزینه بود به همین دلیل برداشت آن اقتصادی نبود مگر زمانی که قیمت نفت به شدت بالا می رفت.
علاوه بر این، پیش بینی می شود تا سال ۲۰۳۰ اقتصاد آمریکا از رتبه اول جهان به رتبه دوم منتقل شود و اقتصاد چین بزرگترین در جهان باشد.
این دو اتفاق باعث می شوند چین، عنوان بزرگترین مصرف کننده نفت جهان را نیز از آمریکا بگیرد.
هم اکنون آمریکا در روند جابجایی بزرگ و تاریخی قرار دارد. آمریکا با دست یابی به فناوری برداشت کم هزینه نفت ماسه ای توانست در مدت زمان اندکی، تولید نفت را افزایش دهد و در سطح سه غول تولیدکننده نفت جهان قرار بگیرد.
این موضوع دارای تبعات اقتصادی سیاسی - نظامی است. یکی از مهمترین تبعات این موضوع کاهش وابستگی آمریکا به خلیج فارس و تنگه هرمز و افزایش تمرکز و وابستگی آمریکا به دریای چین جنوبی است. به همین دلیل پیشبینی میشود آمریکا در ۲۰ سال آینده نقطه تمرکز خود را از خلیج فارس به سمت شرق آسیا منتقل کند. نخستین زمزمههای این موضوع را میتوان در سخنان ترامپ بیان کرد.
وعده های ترامپ
کاهش حضور نظامی آمریکا در خارج از این کشور و به ویژه مناطق پرتنش و بحرانی از جمله کره جنوبی و ژاپن، خلیج فارس، سوریه و افغانستان یکی از وعده های ترامپ بود. ترامپ در هر موضوعی بررسی اقتصادی را در اولویت کار خود قرار میدهد و از منظر اقتصاد و خرج و دخل به آن می نگرد البته استثناهایی در این زمینه وجود دارد و آن موضوع اسرائیل است که در حمایت های نظامی و مالی آمریکا از اسرائیل هیچگونه نگاه اقتصادی وجود ندارد البته ترامپ در راه حلی که برای مسئله فلسطین و اسرائیل ارائه کرده باز محوریت را بر بخش اقتصادی قرار داده است.
ترامپ علاقه مند است نیروهای نظامی آمریکا را در خارج از این کشور کاهش دهد و ضمن کاهش تلفات نظامی هزینه ها، بودجه های نظامی آمریکا در خارج از این کشور را نیز کم کند.
به عنوان مثال قبل از این ترامپ خبر داد که نیروهای آمریکایی را از سوریه خارج می کند. این تصمیم پس از آن گرفته شد که او با اردوغان گفت و گوی تلفنی داشت و اردوغان به او گفته بود با وجود پایان داعش در سوریه حضور ارتش آمریکا در این کشور توجیهی ندارد و ارتش ترکیه می تواند با باقی مانده های داعش و گروههای افراطی مقابله و امنیت را تامین کند.
ترامپ نیز این نظر را پذیرفت و تصمیم یکباره و ناگهانی خود را برای خروج آمریکایی ها از سوریه اعلام کرد. البته هدف اردوغان از این تلاش، برداشته شدن چتر حمایتی ارتش آمریکا از نیروهای کرد در کردستان سوریه است تا سرکوب آنها توسط ارتش ترکیه راحت تر شود.
آیا می توان این تجربه را درباره خلیج فارس، تکرار کرد؟
سخنان ترامپ درباره الزام خروج آمریکا از خلیج فارس و استقبال ظریف از آن نشان دهنده این است که شاید بتوان زمینه جدیدی برای همکاری میان ایران و آمریکا به وجود آورد و آن موضوع خروج آمریکا از خلیج فارس و تامین امنیت این منطقه است.
ایران و آمریکا قبلا در کنار همه مسائل مورد اختلاف و نزاع، در موضوع امنیت و حمایت از دولت بعد از صدام در عراق، جنگ با طالبان و حمایت از دولت بعد از آن در افغانستان و حمایت از مسلمانان بوسنی در مقابل صربها همکاری داشتند.
همکاری های قبلی ایران و آمریکا می تواند زمینه ای برای همکاری جدید دو طرف در موضوع خروج یا کاهش نظامیان آمریکایی در خلیج فارس باشد.
با نگاه به نوع استقبال ظریف از توییت ترامپ درباره کاهش حضور نظامی آمریکا در خلیج فارس، به نظر می رسد ایران می تواند با نادیده گرفتن همه نزاع ها و دشمنی ها در رابطه دو طرفه، در این موضوع همکاری کند.