خواجه نوری گفت: وقتی با یک فردی وارد اختلاف نظر میشویم، نباید توقع داشته باشیم که طرف مقابلمان هر چیزی را که میگوییم قبول کند. ما باید این را بپذیریم که در روابط اجتماعی تفاوتها به اندازه شباهت ها اهمیت دارند. اما متأسفانه افراد چون در روابط دنبال شباهت ها می گردند، وقتی نمی توانند آنها را پیدا کنند و یا تعدادشان کم است، دچار تنش می شوند.
به گزارش برنا، بعد از حادثه قتل میترا استاد به دست آقای نجفی صحبتهای مختلفی در مورد نقش ارتباطات در پوشش حوادث مطرح شد. با این وجود به بعدی از ارتباطات بی توجهی شد که در گفتوگو با یک استاد ارتباطات به آن پرداخته میشود:
نسترن خواجه نوری، استاد ارتباطات، با بیان اینکه اتفاقات اخیر و قتل میترا استاد به دست آقای نجفی باعث شد بعد دیگری از ارتباطات که در کشور ما نادیده گرفته میشود، توجه من را جلب کند، می گوید: «در اتفاقات و حوادثی مانند این قتل نوع ارتباطاتی که در جامعه ما شکل می گیرد، نحوه پوشش آن توسط خبرگزاری ها و روزنامه نگاران است. در نقدهایی هم که به ارتباطات در این حوادث می شود، بیشتر به شیوه پوشش این خبر در خبرگزاری ها و روزنامه ها پرداخته شده است. هدف من آن است که از ارتباطات در بعد دیگری صحبت کنم. وقتی چنین حوادثی روی می دهد، معمولا پلیس، جامعه شناس، روانشناس، حقوقدان و رسانه به معنای روزنامه نگاران و خبرنگارها در جریان پیگیری حادثه وجود دارند. در این بین یک بعد از ارتباطات مورد غفلت شدید قرار گرفته است، در این مسائل ارتباطات را به سطح روزنامه نگاری و نحوه پوشش حوادث تقلیل دادهایم. این در حالی است که ارتباطات ابعاد وسیع تری دارد. در کنار همه افرادی که به حادثه از ابعاد مختلف می پردازند، باید یک کارشناس ارتباطات هم در صحنه حاضر باشد. وظیفه کارشناس ارتباطات است که به بعد ارتباطات انسانی این مسئله بپردازد. در بسیاری از موارد وقتی روانشناس ها در مورد این مسائل صحبت میکنند، به حیطه ارتباطات وارد می شوند و در کار کارشناس های ارتباطات دخالت میکنند، نه کارشناس ارتباطات به عنوان یک روزنامه نگار بلکه کارشناس ارتباطات به معنای عام کلمه.»
وی با بیان اینکه، امروزه علم ارتباطات یک رشته شناخته شده دانشگاهی است، ادامه می دهد: «شاخه ای از این علم روزنامهنگاری و خبرنگاری است. بخش دیگری از آن ارتباطات انسانی و ارتباطات اثربخش است. در حادثه قتل روی داده، ارزش خبری شهرت وجود دارد و همین باعث شده پوشش زیادی در رسانه داشته باشد. همین مسئله باعث میشود توجه من به یک بعد از ارتباطات که در این مسئله اهمیت زیادی دارد و از آن غفلت شده است، جلب شود. با توجه به اطلاعاتی که در رسانهها منتشر شده، آقای نجفی گفته است از حدود شش ماه قبل با همسرش اختلاف داشته و با هم جر و بحث داشتهاند. چون آن دو نفر نتوانسته اند به توافق برسند، در نهایت سیر اتفاقات به این سمت رفته که به قتل رسیده است. بررسی اینکه فرد در مرحلهای که گلوله شلیک میشود، در چه شرایط روحی و روانی است، بر عهده روانشناس است. اما چیزی که من میخواهم روی آن تأکید کنم به چندین ماه قبل از شلیک باز میگردد. و آن زمانی است که مکالمهها، گفتوگوها، جر و بحثهای آقای نجفی با همسرش راه به جایی نمیبرند. این مسئله به اثربخشی ارتباط باز میگردد.»
این استاد ارتباطات با اشاره به نقش متخصص ارتباطات در تنشهای ارتباطی میافزاید: «ما ممکن است با هر کسی اختلاف نظر داشته باشیم ولی این الزاما به قتل منجر نمیشود. ارتباط زمانی به قتل منجر میشود، که ارتباطات اثربخش وجود نداشته باشد و دو نفر نتوانسته باشند حرف یکدیگر را متوجه شوند. اینجاست که متخصص ارتباطات می تواند مشکل افراد را حل کند. حرف اصلی من این است که باید یک خط مشخص بین وظیفه یک متخصص ارتباطات و یک روانشناس بکشیم. وظایف این دو نباید با هم اشتباه گرفته شوند. چه بسا بسیاری از افراد دچار بحرانهای مختلفی در زندگی می شوند و به سمت روانشناسی، روانپزشکی و مصرف دارو میروند، این در حالی است که مشکل آنها ارتباطی است، و نه روانشناختی. حلقه مفقودهای که اینجا وجود دارد کارشناس ارتباطات است، که در کشور ما به آن توجه نمیشود. ما در سلسله مراتب تنش اگر به ویژگیهای ارتباطات اثربخش توجه کنیم، و همزمان که به یک روانشناس مراجعه می کنیم به یک متخصص ارتباطات هم مراجعه کنیم، آنگاه بسیاری از موانع و مشکلات به راحتی حل می شوند. متخصص ارتباطات بدون اینکه فرد را وارد بحث های روانشناختی بکند برای مشکلاتش راهکار ارائه میدهد.»
خواجه نوری با بیان اینکه در صحبت از تنش، کشمکش و تنازع چهار مرحله وجود دارد، میگوید: «اصطلاحی به اسم شبه تنش وجود دارد که به تنشها، دعواها و اختلافاتی اشاره دارد که افراد فکر میکنند که تنش است در حالی که تنش نیست. ما در بسیاری از موارد در ذهن خودمان فکر میکنیم دیگران میخواهند به ما آسیب بزنند، این در حالی است که اگر درک درستی از علل و عوامل موقعیت داشته باشیم میفهمیم که تنشی وجود ندارد. اگر ارتباطات اثربخش در این مرحله وارد نشود، مرحله دوم تنش که جدیتر است آغاز میشود. در این مرحله دو نفر با هم اختلاف نظر پیدا و دعوا میکنند، تنها به این دلیل که شفافیتهای لازم در ارتباط آنها صورت نگرفته است. هر کدام از طرفین اطلاعاتی دارد و فکر میکند که اطلاعات او درست است، در این مرحله دعوای اصلی بر سر محتوای ارتباطات است. در این مرحله با مراجعه به منابع موثق شفافیتهای لازم در ارتباطات بین فردی صورت میگیرد و دعوا از بین میرود، زیر افراد به آگاهیهای لازم در مورد منظور طرف مقابل می رسند. محتوای درست از منبعی که برای هر دو طرف قابل اعتماد است، به دست میآید.»
او ادامه می دهد: «وقتی در این مرحله هم یک کارشناس ارتباطات نتواند مداخله کند، مرحله سوم تنش آغاز می شود. در این مرحله افراد به حریم ارزش های هم وارد می شوند و به هم توهین می کنند. کارشناس ارتباطات با مداخله درست می تواند کاری بکند که افراد به جای اینکه به هم توهین بکنند، از طریق برقراری یک ارتباط اثربخش مشکلاتشان را حل بکنند. متأسفانه عدم توفیق در مراحل قبلی ارتباط باعث شده است که مشکل افراد به مرحله آخر تنش برسد، که در آن افراد فقط دنبال برد و باخت هستند. مرحله ای که افراد میگویند یا مرگ یا زندگی. در این مرحله روانشناس می تواند مداخله کند، در این مراحل بنابر تنش هایی که روی داده ذهنیت فرد به جایی رسیده است که می تواند قاتل شود.»
خواجه نوری به جای خالی متخصص ارتباطات در این پروسه اشاره می کند و تصریح می کند: «در اینجا باید یک سؤال مهم از خودمان بپرسیم و آن این است که چرا مردم، فعالان رسانه و حتی دانشجویان ارتباطات هم فکر می کنند که نقش ارتباطات در این حوادث تنها به روزنامه نگاری و نحوه پوشش باز می گردد؟ همیشه می گویند پیشگیری بهتر از درمان است. بحث من هم همین است که پیشگیری اهمیت بیشتری دارد. نگاه من به رشته ارتباطات یک نگاه کل نگر است، که روزنامه نگاری و نحوه پوشش حوادث تنها بخشی از آن است. در کشور ما مشاور ارتباطات وجود ندارد و این حلقه مفقوده ارتباطات در کشور ماست.»
این استاد ارتباطات ارتباطات اثربخش را واجد پنج ویژگی اصلی می داند، که شامل موارد زیر هستند: «یکی از ویژگی های اثربخشی که بسیار مهم است گشودگی است، طرفین ارتباطات می توانند با دادن اطلاعات لازم به اثربخشی ارتباط کمک کنند. از این طریق استقرار و ابقاء ارتباط تضمین می شود. در مورد اینکه باید چه میزان از اطلاعات و محتواها را مطرح کرد، متخصص ارتباطات می تواند افراد را راهنمایی کند.
ویژگی دوم مثبت گرایی است. متخصص ارتباطات به افراد یاد می دهد که علی رغم مشکلات روی داده هم به خودشان احترام بگذارند و هم به طرف مقابلشان احترام بگذارند، و این احترام را به طرف مقابل منتقل کنند. باید افراد به هم نشان دهند که برای فضای ارتباطی حرمت قائل هستند.
ویژگی سوم ارتباط اثربخش تساوی است. وقتی با یک فردی وارد اختلاف نظر می شویم، نباید توقع داشته باشیم که طرف مقابلمان هر چیزی را که می گوییم قبول کند. ما باید این را بپذیریم که در روابط اجتماعی تفاوت ها به اندازه شباهت ها اهمیت دارند. اما متأسفانه افراد چون در روابط دنبال شباهت ها می گردند، وقتی نمی توانند آنها را پیدا کنند و یا تعدادشان کم است، دچار تنش می شوند. ما باید بپذیریم افراد درک، شناخت، سن، جنسیت، پیشینه جغرافیایی، قومیت، زبان، وابستگی، ارزش و باورهای متفاوتی دارند. پس توجه به تفاوت ها در ارتباط به همان اندازه ای اهمیت دارد که شباهت ها مهم هستند. در زمان تنش هنر این نیست که روی تفاوت ها انگشت بگذاریم، بلکه باید به دنبال شباهت ها باشیم و هر جوری که شده است آنها را پیدا کنیم.
حتی اگر نقطه اشتراکی هم پیدا نکردیم می توانیم انسانیت و انسان بودن را نقطه ای بذاریم که همه ما در آن مشترک هستیم. دادن زمان برابر به یکدیگر هم اهمیت دارد، هر دو طرف تنش باید به یک میزان بتوانند صحبت کنند. ارتباطات فقط یک کنش نیست، ارتباطات حتی کنش متقابل هم نیست، ارتباطات تعامل است، به این معنا که در ارتباطات فرستنده و گیرنده هر دو همزمان گیرنده هستند. ارتباط در خلاء به وجود نمی آید، فضا، زمان، موقعیت و مکان هستند که به ارتباط شکل می دهند.
ویژگی بعدی که متخصص ارتباطات می تواند به بهبود آن کمک کند، حمایتگری است. دو طرفی که درگیر نزاع می شوند، باید در یک فضای مملو از حمایتگری به هم فرصت بدهند که طرف مقابل هم حرفهایش را بزند. به طرف مقابل فرصت صحبت بدهند، بدون اینکه از او انتقادی بکنند. در این شرایط فرد می تواند با گفتار و کلام حرف خود را بزند، بدون اینکه ترسی داشته باشد. متخصص ارتباطات به افراد در ایجاد فضای حمایتگرانه کمک می کند. در ایجاد فضای امن سکوت تأثیرگذار است و به فرد اطمینان لازم را می دهد تا حرف خودش را مطرح کند. عدم قطعیت هم در این مورد مهم است، افراد باید به این درک برسند که شاید طرف مقابل هم راست می گوید.
آخرین ویژگی در ارتباط اثربخش همدلی است. این بدان معنی است که آنچه را طرف مقابل در آن لحظه تجربه می کند، ما هم تجربه کنیم. باید خودمان را جای طرف مقابل بگذاریم و بگوییم که اگر من جای او بودم چه فکری می کردم. اگر این پذیرش وجود داشته باشد محال است که فرد عملکرد عجولانه ای داشته باشد. همدلی باعث می شود که قضاوت عجولانه نکنیم.»
خواجه نوری در پایان تأکید میکند: «حضور یک کارشناس ارتباطات، در کنار پلیس، روانشناس، جامعه شناس، حقوقدان در صحنه حوادث لازم است. این به معنای ارتباطاتی که فقط روزنامهنگاری و پوشش خبری را در بر بگیرد نیست، بلکه به ارتباطات انسانی اثربخش اشاره دارد. رشته ارتباطات یک رشته مستقل است و روانشناسان باید از دخالت در کار کارشناسان این حوزه خودداری کنند. این یک مسئله متقابل است و ارتباطاتیها هم نباید وارد حوزه روانشناسی شوند. پرداختن به رابطه در حوزه کار رشته ارتباطات است و نیاز به متخصص ارتباطات دارد.»