امید خزانی
در چنین روزی در 1400 سال قبل، عدالت و انسانیت تا ابدیت یتیم شد و به سوگ پدری مهربان در گذرگاه تاریخ نشستند که شاید کورسویی از آن خورشید یگانه خلقت دوباره بر سرداب تاریک آنها بتابد!
پیشوایی که فرق شکافتهاش را گواه عمق و شدت عدالت اش مینامند و طنین بانگ هایش که می فرمود " از خدا بترسید و در مورد شهرها و بندگان خدا قصور نورزید که شما حتی در مورد ساختمانها و حیوانات مسوول هستید" -خطبه 167
هر چند ما شیعیان بر خود می بالیم که مهر و محبت علی را بر دل های ما نهاده اند و خود را مخاطب نوشتار نویسنده بزرگ عرب جرج جرداق می دانیم که نوشته بود «او با دلی سرشار از عشق خدا در گذشت» اما هم روزگاران او قدر و مقام راستین وی را نشناختند تا آن که «مردمانی از پارس برخاستند که گوهر و سنگریزه را به خوبی از یکدیگر باز شناختند» اما علی فراتر از تاریخ و مرزهای جغرافیایی و نژادی است و به فرموده پیامبر (ص)، پدر امت است یعنی هر کس از هر نژاد و فرقه و قومی تا ابد دست لرزانش را به سوی این پدر هستی دراز کند ، او آن را به گرمی خواهد فشرد !
شاید همین نسبت است که زیباترین تصاویر از زندگی پرتلالو علی را افرادی چون عبدالفتاح عبدالمقصود سنی و جرداق و کارلایل و گیبون تصویر کرده اند.
تصویری از آخرین لحظات زندگی ابرمردی که زمین و زمان فجرشان تا سینه آفاق شکافت ولی چون او دیگر ندیدند، در کتاب 8 جلدی " امام علی" عبدالفتاح عبدالمقصود سنی چنین ترسیم شده است:
"وقتی پس از گذاشتن جسدش در بستر خاک بازگشتند ، از کنار چنان شخص عزیز و بزرگی بازمی گشتند که تا ابد همانند او در میان انسان ها نمی یافتند.
پرورش یافته دامان محمد ص ، رازدار و محرم اسرار او و بر دوش گیرنده مشعل هدایتش و همتا و همسر دخترش سرور زنان زهرا را در خاک گذاشتند و بازگشتند. روزگار در سراسر عمر خود چنان گریه کنندگان و عزادارانی به خود ندید، شرافت و بزرگی و ایده های والایی را از دست داده بودند که به انسانیت عزت می بخشید و امت را به آتشی سوخت که هیچ گریه ای نمی توانست شعله آن را فرونشاند."
عبدالمقصود در سوگ نامه ای که در بخش پایانی کتابش با عنوان " امام ، بانگ نماز" آورده است و تصویری زیبا از آخرین لحظات پدری کردن این اسوه عشق و ایثار پدرانه ارایه می کند که حتی در اخرین نفس هایش زمانی که فرق اش تا استخوان سر شکافته و مالامال از درد و رنج است ، درد و غم امتش را دارد و آن لحظات خون و درد را با صبری که فقط حضرت اش را سزاست پشت سر می گذارد تا مبادا امتش نا امید گردند!
" دیدند که هنوز هم جسدش دارای تپش زندگی است. جبروت نیروی بدنی اش چنین می نمود که گویی توانسته است ضربت از استخوان گذشته را با آرامش بپذیرد. تسلط قدرت تحملش باعث می شد که دردها را فرو خورد. صلابت او درد و محنت را به تمسخر می گرفت... پاهایش سخت استوار ، چشمانش درخشان ، چهره اش شکفته و باز و بدون هیچ نشانه دردی ، لبهایش رنگین به لبخندی آرام . شاید به خصوص چنین قیافه و لبخندی را برگزیده تا از بیتابی مردم بکاهد!"
تصویری که عبدالمقصود مصری عاشقانه از آخرین لحظات علی و پدری کردن او بر امت قدرناشناسش می کشد مولانا وار است. او علی را مخاطب قرار می داد " از تو بر من تافته است چون داری نهان * می فشانی نور چون مه بی زبان"
" هیچ سخنی که ناشی از تشویش و اضطراب باشد به زبان نمی آورد ، هیچ اشاره ای که نشان سختی و تنگنا باشد از او سر نمی زند، چهره اش باز و روشن و نشانه های راحت و آسودگی و آرامش خاطر در آن آشکار است!... این ضربت را پلی می یابد برای عبور از آن و رفتن به نزد کسی که بهتر از تمام این افرادی است که او را به تنگ آورده اند "
عبدالفتاح عبدالمقصود در تصویرپردازی زیبایی از رد ادعای دشمنان سنگ دلش که او را متهم می کردند آتش نزاع داخلی را افروخته است می پردازد. با تصویر جزییات نبرد جمل چنان صبرو حلم پدرانه ای از علی (ع) در برابر دشمناش ترسیم می کند که یارانش از فرط صبوری اش در برابر دشمن پیش رونده او را که پهلوان شکست ناپذیر دوران ها بوده است متهم به ترس می کنند.
" وقتی که دو جناح سپاهش در برابر حمله دشمن از هم فروپاشیده بود همچنان (پدرانه) امیدوار بود که دست از جنگ بردارند...چنان قیافه آرام و مطمینی داشت که نزدیکترین افرداش به وی گمان کردند دارد به خواب می رود! "
" سرانجام آرامش خواب مانند را از خود زدود. این لحظه در تاریخ شجاعت و سلحشوری لحظه یکتا و بی همتایی بوده است. مردی تنها مجموعه سپاه را همچون تیغ خیش که زمین را می شکافد، شکافت و به پیش رفت! اما او فرزند ابی طالب است، اگرچه اقداماتش باعث حیرت عقلها گردد و ادارک نتواند آنرا بفهمد و هیچکس از قهرمانان جنگجو نتوانند کاری شبیه او کنند، از او شگفت انگیز نیست...صاعقه ای که گروه های مغرور به پیروزی حتمی را در لحظه ای کوتاه غافلگیر کرد! "
و سرانجام می نویسد "شکست خوردگان در برابر علی به سابقه ی علی بن ابیطالب امید داشتند و آشنایی از خوی عالی بلندش! او به هنگام قدرت مدارا کننده ای مهربان و شریف بود"
و این تصویرسازی ها محدود به دایره اسلام و سنیان نماند و قرن ها بعد، از پس همه تکفیرها و خدعه های دشمنانش در پوشاندن فضایل اش به غرب و شرق عالم تابید. تصویری که ادوارد گیبون نویسنده اضمحلال و فروپاشی امپراطوری روم از علی می کشد تحسین جمع اضداد است : " کسی نتوانست به فضایل علی دست یابد هم او بود که ویژگی های یک جنگجو، قدیس و شاعر و ادیب همه را در خود جمع کرده بود! همه در نبردهای ادبی و شمشیر مقهور شجاعت و فصاحتش شدند."
و کارلایل توصیف مشهورش از علی که " نمی شود علی را دوست نداشت ، شخصیتی شریف که برای همیشه بزرگ ماند ، مالامال از مهربانی و شهامت، در وجودش مردانگی موج می زد چون شیر شجاع بود و در عین حال نجابت بزرگواری شوالیه های تاریخ را دارا بود"...
و در این عصر قحطی زده عدالت ، ما نیز از سر ارادت همنوا باشیم با جرداق که هستی را تشر می زد که " ای دنیا چه می شود اگر تمام نیروهای خود را فشرده سازی ، و در هر زمان مردی چون علی را ، با خرد و قلب و زبان و ذوالفقارش بیاوری".
مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَ مِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ وَ مَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا ۞
سوره احزاب ؛ آبه ۲۳
از مومنان مرداني هستند که به پيماني که با خدا بسته بودند وفا کردند، بعضي بر سر پيمان خويش جان باختند و بعضي چشم به راه اند و هيچ پيمان خود دگرگون نکرده اند.