عصرایران، فاطمه صابری- یوسف هاشمیزاده؛ مردی که نه مرکز تحقیقات برنج داشت و نه از علوم آزمایشگاهی سردر میآورد اما با عشق و علاقه به خوشههای طلایی برنجهایی که سالها در شالیزار پدری و بعدتر خودش کشت میشد نگاه کرد تا از میان صدها هزار خوشههایی که چون گوشوارههای طلایی آویخته بودند، شَلتوکهای بلندتر را پیدا کند.
این دانهها در سال اول فقط 3 مُشت بود، بعد هر سال مُشتی به آن اضافه شد و 5 سال طول کشید تا این "مُشتهها" «توم» شوند و آمادهی رفتن به «توم بیجار»؛ و چنین شد که عطر برنج «هاشمی» در یکی از «بیجار»های روستای چاپارخانه خُمام پیچید.
ملاقات با کاشف فروتنِ بهترین برنج ایران
دیدار با یوسف هاشمیزاده کاشف یکی از معروفترین برنجهای ایرانی در جوار شالیزاری در روستای چاپارخانه بخش خُمام در ۲۰ کیلومتری رشت انجام شد تا «هاشمیزاده» که سالهاست شهره به هاشمی است، در هفتادویکمین سال زندگیاش برای ما از کشفی لذیذ بگوید که 30 سال است میلیونها ایرانی را سیر و سرمست از پای سفره بلند کرده است.
در اردیبهشتماه 98 یوسف هاشمی و خانوادهاش نیز مانند 300هزار شالیکار گیلانی کار نشای برنج را شروع کردهاند تا عنوان «بزرگترین تولیدکننده ارقام بومی و کیفی برنج ایران» همچنان در اختیار گیلان باشد.
عنوانی که مدیون یوسف هاشمی و «علی کاظمی» یکی دیگر از کاشفان فروتن بذر برنج معروف دیگری به همین نام است. بیش از 60 درصد شالیزارهای گیلان زیر کشت برنج هاشمی است و 30 درصد هم شلتوک مرغوب کشفشده به دست علی کاظمی را میکارند. مابقی "صدری، حسنی و دیلمانی" را که در زمره برنجهای کیفی هستند در کنار "گوهر و سپیدرودِ پر محصول" کشت میکنند.
روایت کشفی لذیذ به نام برنج هاشمی
اما وقتی از «برنج هاشمی» که آوازهاش سالهاست از مرزهای گیلان خارجشده و در سراسر ایران مهمان یکی از مهمترین بخشهای زندگی مردم شده سخن میگوییم از چه حرف میزنیم؟ هاشمی در کنار شالیزارش که چسبیده به محل زندگیاش است رنج لذتبخش کشف یکگونه کیفی برنج را اینگونه برای عصر ایران شرح داد؛ "تا اواسط دهه 60 ما هم مانند بیشتر برنجکاران، زمینمان زیر کشت برنجهایی مانند بینام، موسی طارم، عطری، غریب، سیاهدانه و حسن سرایی بود که با توجه به موقعیت زمین و آب ما هرکدام مشکلات خودرا داشتند».
«سال 64 محصول ما برنجی محلی به نام "بینام" بود. بینام برنج دانه کوتاهی بود که انتهای دانههایش گرد بود که اصطلاحا مجلس پسند نبود. آن سال، قبل از برداشت برنج توجهم به بعضی خوشههای طلایی جلب شد که دانههایش بلندتر از «بینام»های همیشگی بودند».
یوسف هاشمی درباره برخی اصطلاحات خاص کشت و برداشت برنج برای ما توضیح میدهد؛ « "شلتوک" برنجی است که هنوز پوستهاش از ساقه جدا نشده و دانههایش طلاییرنگ است. پس از درو با خرمنکوب دستی یا کمباین، شلتوک از ساقه برنج جدا میشود. بعد شلتوک را به کارخانههای برنجکوبی میبرند و در آنجا پوستهاش را که در اصطلاح محلی به آن «فَل» میگویند جدا کرده و در مرحله بعد در سفیدکُن تراش داده میدهند تا سبوس آن جدا شده و دانههای سفید برنج نمایان شود».
خوشههای طلایی در شیشه مربا
یوسف هاشمی با گذشت بیش از 30 سال از کشفاش هنگام یادآوری ماجرا چشمانش برق میزند و لبانش میخندند: «سال اول از تمام شالیزار تنها چند مُشت شلتوک دانه بلند پیدا کردم و آن را جدا از شلتوکهای دیگر کناری گذاشتم».
شلتوکهایی که طبق توصیف "امالبنین اسدی" همسر آقا یوسف «مثل طلا» میدرخشید و زیبا بودند. خانم اسدی به خاطر میآورد که همسرش شلتوکها را مانند یک دارایی باارزش در شیشهی خالی مربا ریخت تا سال بعد در «توم بیجاری» جدا ازبذرهای دیگر بکارد.
هاشمی گیلک زبان تلاش میکند به فارسی توضیح دهد که «توم بیجار» همان شالیزار نیست؛در توم بیجار، شلتوکها را سبز میکنند تا موقع نشا که عموما اواخر فرودین و تا اواخر اردیبهشتماه است در شالیزارهای آمادهشده بکارند.
خانم اسدی 61 ساله که مادر 6 پسر و 3 دختر است و مانند شوهرش یوسف از 15 سالگی در شالیزارها کار کرده میگوید: «هرسال محصول که میرسید روزها در هوای شرجی و گرمای غیرقابل وصف تابستان ساعتها در تمام شالیزار چشم میچرخاندیم تا از لابهلای هزاران شاخه برنج چند دانه شلتوکی را جمع کنیم که از بقیه بلندتر و خوشفرم تر بودند».
آنها تصوری از کار طاقتفرسایی که در پیشگرفته بودند نداشتند. البته بعد از برداشت چند مُشت اول و کشت جداگانه آن در سال بعد فهمیدند که اگر به این کار ادامه دهند قطعا شالیزارشان محصولی نمونه تحویل میدهد. آنها نمیدانستند که کارشان در واقع کشفی بزرگ است که محققان برای دستیابی به آن به سالها تلاش و آزمون و خطا در فضاهای آزمایشگاهی نیاز دارند تا به نتیجه دلخواه برسند».
کِشتههای آقا یوسف هاشمی با خانواده در سال چهارم به حدود 50کیلو شلتوک رسید تا در شالیزار هاشمی یکی از مرغوبترین برنجهای گیلان با کمترین استفاده از سم و کود به بار بیاید و به سفرهها برسد.
نامگذاری در برنجکوبی
یوسف هاشمی میگوید: «بعد از 5 سال وقتی اولین محصول شلتوکهایم را به برنجکوبی روستا بردم، برنجکوب مرحوم کربلایی نظمی از دیدن دانههای بلند و خوش عطر برنج تعجب کرد و از ماجرا پرسید. وقتی داستان را گفتم، کربلایی گفت: مگه این برنجِ مرغوب کار خودت نیست، خب پس اسمشو بذار "برنج هاشمی"؛ و این گونه بود که برنج هاشمی متولد شد».
آوازه برنجی مرغوب کمکم در روستای چاپارخانه خمام پیچید و برنجکاران برای خرید بذر برنج و کشت سال بعد سراغ خانه آقا یوسف هاشمی را میگرفتند تا او مشتی شلتوک برنج جدید را به آنها بدهد.
کاشف "برنج هاشمی" میگوید: «آن روزها اطلاعی از حقوق مالکیت تجاری و معنوی و روند ثبت آن نداشتم و کشاورزان دیگر و اطرافیانم نیز چیزی درباره ماجرا نمیدانستند. نظارت جهاد کشاورزی هم آنقدر نبود تا بداند کشاورزان در هر روستا چه شلتوکی میکارند و چه چیزی برداشت میکنند».
«به همین خاطر من بدون منت یا پولی اضافهتر، نتیجه سالها زحمتم را در اختیار دیگر کشاورزان روستا گذاشتم و در اندک زمانی، خوشههای برنجی که حالا به اسم «هاشمی» مشهور بود در شالیزارهای گیلان گشت شد و به بار نشست.»
«برنجی که کمی بعد سر از شالیزارهای مازندران درآورد تا در کنار برنجهای پُرمحصولی که در آنجا کشت میشد و عموما خوش پخت نبودند، برنجی خوشطعم بروید که حتی بعد از سرد شدن بشود از خوردنش لذت برد.
پایان سه دهه گمنامی با اهدای 300 هزار تومان
تا خردادماه سال 93 یعنی بیش از دو دهه بعد از ماجرا که سازمان جهاد کشاورزی گیلان از ۳۷ تولیدکننده برتر بخش کشاورزی استان با اهدای 300هزار تومان تجلیل کرد کمتر کسی مبتکر برنج هاشمی را میشناخت. بعدازآن مراسم بود که تعدادی از خبرنگاران گیلانی از دو کشاورز به نام یوسف هاشمی و علی کاظمی نوشتند که سواد خواندن و نوشتن ندارند اما دو رقم از کیفیترین برنجهای ایران به ابتکار آنها بهدستآمده است. در این مطالب تاکید شده بود این برنجکاران علیرغم خدمت بزرگشان برای ارتقای وضعیت غذای اصلی مردم ایران، قدر ندیدند؛ یعنی نه مابهازای مالی خدمت خود را دریافت کردند و نه حقوق مالکیت برنجی که کشف کرده بودند بهصورت معنوی و یا تجاری ثبت شد.
موردِ عجیبِ ثبت برنج هاشمی
رامین هاشمیزاده یکی از پسران یوسف که معلم است درباره علت ثبت نشدن برنج هاشمی که میتوانست عایدی خوبی داشته باشد برای پدر و مادر و خانوادهای که سالهاست اموراتشان از راه برنجکاری میگذرد، به عصر ایران میگوید: «چند سال بعد از موفق شدن کشت برنج هاشمی به سازمان جهاد کشاورزی گیلان مراجعه کردیم و درباره ویژگیهای برنجی که حاصل زحمت پدر و مادرمان بود و بین برنجکاران و مصرفکنندگان محبوب شده بود، صحبت کردیم. اما بهجز تشویق و تشکر زبانی چیزی عاید ما نشد».
رامین هاشمیزاده میگوید: «وقتی از آنها خواستیم که برای ثبت درخواست ثبت مالکیت تجاری و معنوی محصول به ما کمک کنند، گفتند که زمان گذشته است و مشمول مرور زمان شده است».
«سالها استناد مدیران مربوطه در جهاد، قانون ثبت علائم و اختراعات کمیسیون قوانین عدلیه مصوب سال 1310 بود پس از تجدید نظر در این قانون در سال 1386 نیز تبت این محصوا امکان پذیر نشد.»
«ثبت برنج هاشمی از آن موارد عجیبی است که مدیران و مجریان وزارتخانه درعینحالی که بر صحت ماجرا گواهی میدهند،راهکار قانونی برای آن ندارند».
انتقاد هاشمی مبتکر برنج کیفی و خانوادهاش این است: «آیا در چنین موارد نادری که متولی ماجرا یعنی جهاد کشاورزی استان از اصل و صحت ماجرا باخبر است و طی چند دهه گذشته از نزدیک نتایج و حاصل کار را مشاهده کردهاند نمیتوانند گرهای از این پرونده باز کنند؟»
وقتی دغدغه ثبت کیفیترین برنج ایران در وزارت کشاورزی بیاهمیت بود
موضوع ثبت برنج هاشمی و کاظمی از سال 93 و پس از دستور محمدعلی نجفی استاندار و علیرضا شعبان نژاد رئیس سازمان جهاد کشاورزی وقت گیلان از سوی رسانه ها مورد توجه قرار گرفت.
اما پیگیریهای بعدی فرزندان هاشمی نشان داد که روال کار در دولت یازدهم و دازدهم نیز مانند وعدههایی است که وزیر کشاورزی دولت احمدی نژاد بهواسطه نامهنگاریهای مختلف یوسف هاشمی به وی داده بود. جایی که تصور میکرد خواستهاش با دستور اسکندری وزیر وقت جهاد کشاورزی برآورده میشود:
«قبل از آنکه موفق شویم خواستهمان را که نه مالی بود و نه خواهان حمایتهای ویژه بودیم با وزیر مطرح کنیم، از سوی مسئول دفتر ملاقات مردمی او با تمسخر مواجه شدیم».
«به ما گفتند؛ برای چنین موضوع بیاهمیتی میخواهید وقت وزیر را بگیرید؟»
«ثبت برنج هاشمی ازنظر مدیران وزارتخانهای که رسالت اصلیاش تامین امنیت غذایی مردم است،مهم نبود».
آنها به مردی که بدون کمک مادی و معنوی جهاد کشاورزی و مرکز تحقیقات برنج، زمینهساز تولید یکی از مرغوبترین برنج ایران شده بود اجازه ملاقات چنددقیقهای با وزیر کشاورزی ندادند تا او با گذشت چند سال از ماجرا با خود تکرار کند: «اگر دستاوردم ارزش یک درد و دل چنددقیقهای را ندارد، چگونه تا 80درصد برنجهای تولید شده زیر نظر همین جهاد کشاورزی از نوع «هاشمی» است».
تقدیر به سبک وزارت جهاد کشاورزی
در مردادماه سال ۹۳ در اولین کنگره بینالمللی زراعت و هفدهمین همایش ملی زراعت از یوسف هاشمی هم بهعنوان یکی از فعالان این عرصه دعوتشده بود. وی نامهای برای حل برخی از مشکلات برشمرده به آقای حجتی وزیر جهاد کشاورزی دولت روحانی نوشت و به دست ایشان داد که هرگز پاسخی به آن داده نشد. تا همچنان بعد از 3 دهه، تقدیر از کاشف معروفترین برنج ایران به دو سکه بهار آزادی،پرداخت نقدی 300 هزار تومانی و البته یک پلوپز برقی 18 نفره محدود بماند.
یکی از فرزندان هاشمی که بارها پیگیر ماجرا بوده میگوید: «بعدازآنکه گفته شد امکان ثبت تجاری وجود ندارد به خاطر زحمات پدر و مادر تلاش کردیم برنج هاشمی را صورت معنوی ثبت کنیم».
«در اینجا هم جهاد کشاورزی که میتوانست پیشقدم شود و بهپاس سالها زحمت بیمزد پدرم هزینههای این کار را پرداخت کند پا پس کشید و تنها به دادن آدرس موسسه تحقیقات ثبت و گواهی بذر و نهال ایران در کرج بسنده کرد.»
«جایی که برای انجام آزمایشهای مختلف جهت تأیید مستقل بودن گونه، باید چند میلیون تومان پرداخت شود که پدرم از عهده پرداخت هزینههایش برنمیآید.»
در خانواده هاشمی این مسئله بهکرات مطرحشده است که اگر چنین دستاوردی که بهطور مستقیم با امنیت غذایی مردم سروکار دارد در کشور دیگری علنی میشد آیا از آن فرد برای ثبت، حمایتهای مادی و معنوی نمیشد؟ آیا در راستای تحولِ بخش کشاورزی چنین کشاورز خبرهای بهعنوان معلم و آموزشدهنده کشاورزان دیگر مورد توجه قرار نمیگرفت؟
برنجکار نمونهای که برای فرزندانش زمین کشاورزی ندارد
خانم اسدی، همسر آقای هاشمی هم با اشاره به سالها زحمات خود و همسرش در برنجکاری میگوید: «باور کنید که ما بعد از 40 سال کار سخت کشاورزی و علیرغم بیماریهای مختلف، همچنان کار میکنیم؛ که اگر کار نکنیم اموراتمان نمیگذرد و علاوه بر این احساس میکنیم که برای بچههایمان کم گذاشتهایم».
«بچههایی که شاید اگر ما وضعیت مالی بهتری داشتیم میتوانستند به تحصیلاتشان ادامه دهند». مادر توضیح میدهدکه از جمع 9 فرزند این خانواده 3 دختر و 4 پسر ازدواج کردهاند و دو پسر هنوز مجرد هستند. «دو پسری که همراه برادر بزرگشان یونس در کنار پدرشان برنجکاری میکنند اما خودشان صاحب زمین نیستند و با مشارکت یکدیگر حدود ۸ تا ۱۰ هکتار از زمینهای دیگران را مناصفه کاری(سهم بری) میکنند».
مادر میگوید: «شالیکاری فعالیتی سخت و هزینهبر است. علیرغم آنکه برنج بهدستآمده در شالیزار ما سفرههای زیادی را رنگین کرده و به کشاورزی ایران و کشاورزان زیادی کمک کرده اما ما زندگی راحتی نداشتهایم. ما به همراه فرزندانمان حدود 15 سال در خانهای کاهگلی زندگی کردیم. و همیشه چشممان به آسمان بوده و دستهایمان روی زانوهای خودمان؛ اما به خاطر فرزندان و نوههایمان و اینکه آنها هم امیدوار باشند که راه پدرشان را ادامه دهند انتظار داریم که مثلا وامهای ارزانقیمت یا ماشینهای کشاورزی برای انجام بهتر کارها در اختیارمان بگذارند. تا ما شرمنده فرزندانمان نباشیم».
خانواده یادآوری کردند که: «معمولا بعدازآنکه رسانهای درباره چگونگی تولید برنج هاشمی مینویسد مسئولان چند روزی وانمود میکنند که پیگیر حل مشکلاتشان هستند اما یکهفتهای که از ماجرا میگذرد برمیگردیم به خانه اولمان. مثلا نامهای میزنند برای دریافت وام تجهیزات کشاورزی. وقتی پیگیر میشویم آنقدر شرایط دشواری دارد که عملا دریافتش برایمان غیرممکن میشود».
از هزینههای مکانیزه کردن زمین برنجکاری تا اُجرت کارگران
بخشی از زمینهایی که یوسف هاشمی و پسرانش زیر کشت میبرند به دلیل مشکلات جاده و کمآبی بهطور کامل مکانیزه نیست و آنها امسال هم برای هزینههای نشاء کاری به ازای یک روز تا 150 هزار تومان به کارگران زن پرداخت میکنند.
علیرغم آنکه این خانواده سالها به روش سنتی مشغول کشت برنج بودهاند اما مخالفتی با نوسازی و استفاده از تجهیزات ندارند. با این حال مشکلاتی مانند خُرد بودن زمینهای اجارهای، عدم اجرای طرح همتراز سازی زمینها، عدم کانالکشی نهرهای سنتی که لایروبی هرساله آن توسط کشاورزان زمانبر و پرهزینه است و اختلاف ارتفاعی که بین زمینها وجود دارد آبرسانی و مکانیزه کردن شالیزارها را با مشکلات عدیده مواجه کرده. یعنی مکانیزه کردن در شروع کار به هزینهای نیاز دارد که پرداخت آن از عهده این خانواده خارج است.
هاشمی میگوید بر اساس تجربیاتی که در چندتکه زمینی که مکانیزه کردهایم بهدستآمده، میدانم که نشا با ماشینهای مخصوص هم ازنظر بازدهی شالیزار تاثیر مثبت دارد و هم به کاهش هزینهها کمک میکند؛مثلا گاهی ما تا پایان کار ممکن است به حدود 200 کارگر زن برای نشا نیاز پیدا کنیم که باید از روستای ما یا از زیباکنار و انزلی بیایند. که بهجز پرداخت هزینه کارگری از 100 تا 150 هزار تومان باید هزینههای 3 وعده غذای آنها را هم در نظر گرفت که به نقدینگی زیادی نیاز است.
بهجز این هاشمی معروف هم چند سالی است هنگام کشت برنج با معضل کمآبی در زمینهایش مواجه شده است. او توضیح میدهد که در سالهای قبل بیشتر آب مصرفی ما برای شالیزار به کمک موتورهایی بود که از چاه یا رودخانه به زمینهای ما آب میرساند. اما امیدواریم امسال به دلیل بارندگی زیاد و پرآب شدن رودخانهها مشکل آب نداشته باشیم.
هزینه تمامشده برنج خیلی زیاد است
هاشمی درباره افزایش قیمتها و انتقاداتی که این روزها درباره قیمت برنج مطرح میشود هم حرف به میان آورد و با اشاره به وضعیت زندگی خود و فرزندانش توضیح داد که ما هم مثل اکثر مردم ایران زندگی متوسطی داریم و گرانیها را با پوست و گوشتمان لمس میکنیم. اگر میگویند قیمت برنج گران شده، باور کنید هزینه تمامشده برنج خیلی زیاد است.
بر اساس هزینههای موجود در برنجکاری بهطور متوسط اگر برای هر هکتار زمین از 20 کارگر نشاکار استفاده شود بهجز هزینههای سه وعده غذای روزانه این 20 تَن، حدود 3 میلیون تومان دستمزدشان برای یک روز کاری است. هزینه غذای این افراد با دمدستیترین غذاها بیش از 50 هزار تومان به ازای هر کارگر است. البته اگر برنجکارانی امکان استفاده از ماشینهای نشاء را داشته باشند این هزینهها بهطور تقریبی تا 40 درصد قابلیت کم شدن دارد.
برنجکاری فقط با نشاء تمام نمیشود. بسیاری از شالیکاران به دلیل رویش علفهای هرز مجبور به وجین(کندن علفهای هرز از میان ساقههای برنج) هم میشوند. که هزینه کارگری آن بهطور تقریبی نصف نشا است. برای زمینهایی که مکانیزه نیستند دروی برنج به روش سنتی و با داسهای مخصوص انجام میشود که برای یک هکتار معمولا بین 10 تا 15 کارگر مرد به کار گرفته میشود. هزینه هر کارگر برای دروی برنج در سال 97 تا مرز 200 هزار تومان هم رسیده بود.
برنجکارانی مانند آقای هاشمی معتقدند وقتی تمام هزینههای کار مانند کارگر، هزینههای قبل و بعد از نشاء، نهادههای کشاورزی و سموم مختلف نسبت به سال قبل چند برابر افزایش داشته است با قیمت فعلی برنج در نهایت کشاورز میتواند با درآمدی سربهسر اموراتش را بگذراند. تازه اگر وضعیت آب و هوایی یاورش باشد که مثلا در هر هکتار زمینش دستکم 5 تُن شلتوک برداشت کند.
تصادفی که آقای هاشمی را ناظر کیفی کرد
این برنجکار دیماه 95 به دلیل جراحات سخت ناشی از یک تصادف سخت که نتیجه بیتوجهی یک راننده در مسیر جاده خمام به انزلی بود مدتها در بیمارستان بستری شد و ماهها در منزل دوره نقاهت را طی کرد و در حال حاضر هم قادر به انجام بعضی از کارهای یدی نیست و در بیجار برای فرزندانش نقش ناظر کیفی برند معتبر هاشمی را ایفا میکند. او تاکید میکند که اگر تلاشهای کادر درمان بیمارستان پورسینای رشت برای بهبود وضعیتم نبود قطعا شرایطم از حالا نامساعدتر بود.
برای آینده ایران برنج میکاریم
اینکه چرا وقتی حدود 60 درصد از 900 هزار تن برنج سفیدی که سالانه از شالیزارهای گیلان به دست میآید مربوط به یکی از کیفیترین برنج های ایرانی (برنج هاشمی) است اما به ابتداییترین خواستههای یک کشاورز مبتکر در دولتهای مختلف توجهی نمیشود قطعا سوالی نیست که هاشمی و خانوادهاش بتوانند پاسخگوی آن باشند.
آنها میگویند علیرغم تمام مشکلات و بیتوجهیها همچنان عاشقانه کار پررنج برنج را انجام میدهیم تا به سهم خود وظیفهمان را در قبال آینده ایران درست، ادا کنیم چون میدانیم بهجز تغییر کاربریهای زیاد زمینهای کشاورزی، در آیندهای نزدیک به دلیل افزایش جمعیت کشورهای اصلی تولیدکننده برنج، امکان خرید برنج از آنها بسیار دشوارتر میشود و این میتواند شرایط کشور را دشوار و سفرههای مردم را از برنج خالی کند.
انسان زحمتکش و درستکار باهوش و بسیار مهربانی است
خدا کند روزی قدر این کشاورزان را بدانیم و با آنها با انصاف برخورد کنیم .
يعني بي مسئوليتي را مي خواهد ثابت كند