۰۳ دی ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۳ دی ۱۴۰۳ - ۰۷:۰۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۶۶۳۰۴۹
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۱۱:۱۹ - ۲۷-۰۱-۱۳۹۸
کد ۶۶۳۰۴۹
انتشار: ۱۱:۱۹ - ۲۷-۰۱-۱۳۹۸
گزارش میدانی «عصر ایران» از شهرهای آق‌قلا و گُمیشان، یک ماه پس از سیل ویرانگر؛

مدیریت بحران از ارسال کمک‌های غذایی تا بیم طولانی شدن بازسازی مناطق سیل زده

خانه‌ها عموما قدیمی‌اند و اکثر ساکنان نیز «کارگر» اند که پس از وقوع سیل از کار بیکار شده‌اند.

عصر ایران؛ امیرحسین کریمی- سیل، در یک ماه اخیر در صدر اخبار کشور بوده است و ادامه‌دار بودنش باعث شده تا کماکان بحث اول محافل باشد و رسانه‌ها نیز به آن توجه خاصی نشان دهند. سیل امسال ابتدا در گلستان اتفاق افتاد اما جاری شدن سیلی شدیدتر در لرستان و خوزستان تا حدی اتفاقات گلستان را به حاشیه برد.

به همین خاطر تصمیم گرفتم به همراه یک گروه مردمی که کمک‌های مردمی را به مناطق سیل‌زده استان گلستان می‌بردند عازم این استان شوم.

مدیریت بحران از ارسال کمک‌های غذایی تا بیم طولانی شدن بازسازی مناطق سیل زده

داستان دو شهر؛ آق‌قلا

بعد از اینکه به گرگان می‌رسم، مقصد بعدی آق‌قلا است. شهری کوچک در شمال گلستان که شاید امسال برای اولین بار نامش اینهمه بر سر زبان‌ها افتاد. مسیر پانزده کیلومتری گرگان تا آق‌قلا پر از آب‌های سطحی و پل‌های شکسته‌ای است که برای زمین‌های کشاورزی و محورهای مواصلاتی خط و نشان می‌کشند. صبح است و مه، راه عبوری شهر را پوشانده است. به آق‌قلا می‌رسم و بنا بر یک قرار قبلی در فرمانداری این شهر با کوروش آهنگری، معاون عمرانی فرماندار آق‌قلا به گفت‌و‌گو می‌نشینم.

او به عصر ایران از بحرانی می‌گوید که نزدیک به یک ماه است هرچه تلاش می‌کنند نمی‌توانند مهارش کنند. فرمانداری به حالت فوق‌العاده درآمده و تمام پرسنلش ماموریت اجرایی گرفته‌اند تا در روند امدادرسانی شرکت کنند. این دیدار ماحصل دیگری نیز دارد؛ فیروزه ایگدری، مدیر شبکه بهداشت شهرستان آق‌قلا نیز به جلسه اضافه می‌شود. او مدیر یک ان‌جی‌او مردم‌نهاد است و مدیریت شبکه بهداشت شهرستان را نیز بر عهده دارد.

ایگدری از شیوع بیماری‌های عفونی ابراز نگرانی می‌کند و می‌گوید: «آب آق‌قلا کماکان آلوده است و تماس مردم با این آب پیوسته خطر بیماری‌های عفونی را افزایش می‌دهد.» از او آدرس محلاتی را می‌خواهم که بیشترین آسیب را دیده باشند و او مرا به محله کل‌آباد می‌فرستد، بخشی محروم در این شهرستان که سیل تقریبا به اکثر خانه‌هایش سرک کشیده.

با آهنگری درحال خروج از فرمانداری‌ام که شروع به صحبت می‌کند: «کاش قدرت این را داشتم که یک سری از رفتارها را فاش کنم. شهر ما گرفتار بحران است اما هر روز عده‌ای از مسئولان از شهرهای اطراف می‌آیند و از فرمانداری درخواست چکمه و تجهیزات می‌کنند تا بی آنکه کمکی کنند فقط بروند توی آب و بگویند که ما آمده‌ایم.»

او می‌گوید: «یک شهر فقیر و کم‌جمعیت که هنوز در تامین چکمه‌ برای ساکنانش هم مانده که نباید چکمه مسئولان را تامین کند و آن‌ها هم فقط بیایند تماشا کنند و بعد چکمه‌ها را بردارند به شهرهایشان برگردند.»

کل‌آباد پر از خانه‌های آب گرفته است که مردم کماکان تلاش می‌کنند آب را از خانه‌ها بیرون کنند. خیابان‌ها اکثرا آب گرفته‌اند و دیدن تصویرهایی نظیر قرار گرفتن یک پسربچه بر روی تکه آسفالت باقی مانده از خیابان، دختربچه‌ای بر روی یک تکه فوم و قایق سواری با آن و همچنین مردان و زنان چکمه‌پوش دیگر تصویر عجیبی نیست.

همه در محاصره آب‌اند و هر کس تلاش می‌کند خودش را به نوعی از آب بدزدد. خانه‌ها عموما قدیمی‌اند و اکثر ساکنان نیز «کارگر» اند که پس از وقوع سیل از کار بیکار شده‌اند. بومیان کل‌آباد می‌گویند: «کمک‌های غذایی بد نیست اما چیزی که خیلی ما را نگران می‌کند وضعیت اسکانمان است، معلوم نیست ما تا چند وقت دیگر باید در چادرها و کمپ‌ها و خانه‌های نم گرفته و ناامنمان بمانیم.»

اکثرا ترکمن‌هایی اصیل‌اند و چشم‌ها و خطوط چهره‌شان معرف آن هاست. زبان ترکمنی را شیرین صحبت می‌کنند و لباس‌های محلی زنان شاید تنها چیزی است که کماکان شکوهش را در دل ویرانی حفظ کرده است.

مدیریت بحران از ارسال کمک‌های غذایی تا بیم طولانی شدن بازسازی مناطق سیل زده

داستان دو شهر؛ گمیشان

گمیشان، شهری که در 55 کیلومتری آق‌قلا قرار دارد. شهری به تناوب اصیل‌تر، قدیمی‌تر و با رنگ و بوی ترکمنیِ بیشتر. جاده‌ی آق‌قلا به گمیشان یکی از کانون‌های سیل است. وقتی که برای هدایت آب‌های سطحی آق‌قلا خط راه‌آهن این شهر را منفجر کردند تا آب‌ها به گمیشان سرازیر شوند و سرانجام به دریا بریزند، این جاده زیر آب رفت. حال چند روزی است که جاده باز شده و در ابتدایش تابلوی بزرگی نصب کرده‌اند و نوشته‌اند: «با تلاش نیروهای جهادی سپاه جاده آق‌قلا به گمیشان باز شد.»

مدیریت بحران از ارسال کمک‌های غذایی تا بیم طولانی شدن بازسازی مناطق سیل زده

جاده را هر بیست متر یک بار شکافته‌اند و بر آن پل موقتی بنا کرده‌اند تا آب از زیر پل بگذرد و جاده بسته نشود. از روی پل‌ها دو ماشین همزمان نمی‌توانند رد شوند، به همین خاطر ترافیک سنگینی در این مسیر مشاهده می‌شود. مردم عصبانی‌اند و گاه کلنجار رفتن دو راننده که روی پل به هم می‌رسند ترافیک را سنگین‌تر می‌کند. هیچکدام حاضر نیستند عقب بروند تا ماشین مقابلشان رد شود و همین امر، مسیر نیم ساعته این جاده را یک ساعت و نیم طول می‌دهد.

سرانجام به فرمانداری گمیشان می‌رسم. فرماندار و همه مقام‌های شهرستان در اداره حضور دارند و در این جا هم وضعیت فوق‌العاده اعلام شده است. با امیرشیر توماج، فرماندار گمیشان درباره این شهرستان صحبت می‌کنم و او می‌گوید: «شهرستان گمیشان جزء 31 شهرستان کمتر توسعه یافته کشور است و از این نظر یک شهرستان محروم محسوب می‌شود.» او ادامه می‌دهد: «در سیل اخیر ما 600 واحد تخریبی داشتیم که دیگر به هیچ نحو امکان اسکان در آن‌ها وجود ندارد و ما اصلی‌ترین دغدغه‌مان بازسازی این واحدها است.»

گمیشان پر از خانه‌های قدیمی است. خانه‌هایی با معماری‌های ترکمن و دیوارهایی که عموما با چوب بنا شده‌اند. مردمش هم خوی اصیلشان را بیشتر حفظ کرده‌اند و به طور کلی در این جا بیشتر از آق‌قلا می‌توان نشانه‌های بومی پیدا کرد. آبگرفتگی در سطح شهر گمیشان خیلی کمتر است اما خانه‌های نم‌گرفته و خیابان‌های پر از گل و لای، یادگار سیل ناگهانی بهار امسالند.

وقتی گمیشان را ترک می‌کنیم فرماندار از موج بارشی جدیدی خبر می‌دهد که گویا طی چند روز آینده از شمال و شرق این شهرستان به سوی شهر روانه می‌شود. گلستان، که هیچ وقت با باران غریبه نبوده، اکنون در دلهره یاغی‌گری آب به خود می‌لرزد و این را می‌توان در چهره مردم و هوای گرفته‌ی شهر پیدا کرد.

او در انتها می‌گوید: «متاسفانه سطح آبی که شهر را فراگرفته آنقدر بالا آماده است که الان این آب ترکیبی از همه چیز است. ترکیبی از آب‌های سطحی، آب باران، فاضلاب انسانی و حیوانی و سوخت‌های مختلف.» او تاکید می‌کند: «اگر فکری به حال دفع این گل و لای نکنیم، حتما در درازمدت مردم را گرفتار بیماری‌های عفونی بسیاری خواهد کرد.»

وارثانِ بی تفاوت دشت‌های سبز

گمیشان و آق‌قلا را جاده‌ای دیگر هم به هم متصل می‌کند. جاده‌ای نه مانند جاده‌ی اول پر از آب و پر از تخریب و پر از عصبانیت آدم‌هایی که در ترافیک کلافه شده‌اند. جاده‌ای که دوطرفش را دشت‌های سبزی فراگرفته‌اند که کپه به کپه شترهای ترکمن در آن‌ها رها شده‌اند.

مدیریت بحران از ارسال کمک‌های غذایی تا بیم طولانی شدن بازسازی مناطق سیل زده

 

در جاده که حرکت می‌کنم تا دوباره به آق‌قلا برسم، یادم رفته که پشت سر چه خبر بود. شترها بی تفاوت به اطرافشان نگاه می‌کنند و مه غلیظی دشت را در آغوش گرفته است. اینجا هیچکس از چیزی شاکی نیست و انگار طبیعت، دعوای فرزندانش را فیصله داده است.

دشت‌ها، بهار را به بهترین شکل ترجمه کرده‌اند، باران خبر از دست‌درازی آب نمی‌دهد و مه‌ها هم خیال آدم را راحت می‌کنند که قرار نیست سیل، دوباره سیلی محکی به طبیعت بزند. از ماشین پیاده می‌شوم و کنار شتری که آرام و بی هراس کنار جاده به جلو می‌نگرد می‌ایستم. او شاید آخرین وارث دشت‌های ترکمن باشد که بومش را خوب می‌شناسد، «بومِ مه‌گرفته‌ی یک سرزمین بی‌کَس» را. این تصویر مرا به یاد تصویر دختری می‌اندازد که در آق‌قلا دیده بودم. گیج و بی‌تفاوت به اطرافش نگاه می‌کرد اما حواسش به همه چیز بود؛ گویی خیال می‌کرد که او باید بماند و وارث شهرش شود، وارث زخم‌های ناشی از سیل که بالاخره باید روزی بهبود پیدا کنند.

آبی که بوی مرگ می‌دهد

غروب شده و از آق‌قلا به سمت گرگان راه می‌افتم تا شب را در آن جا بمانم. در خروجی آق‌قلا از آب‌های سطحیِ کنار جاده بوی تعفن به مشام می‌رسد. کنجکاو می‌شوم که ببینم این بو از کجا می‌آید! بومیان می‌گویند این بو ناشی از لاشه‌ی احشامی‌ است که سیل آن ها را از شهر ربوده و به بیرون شهر آورده است. آن‌ها می‌گویند هنوز هوا آفتابی نشده وگرنه این بو خیلی شدیدتر از چیزی که الان هست به مشام می‌رسد.

بوی لاشه‌ی احشام برای مردمی که یکی از مشاغل اصلی‌شان دامپروری است قطعا نشانه‌ خوبی نیست. این بو یعنی از دست رفتن بخش زیادی از زیرساخت‌های درآمدی مردم و روی آوردنشان به شغل‌های کاذب، مهاجرت یا کارهای کم‌درآمد و سخت.

تصاویری که در شهرهای گلستان می‌بینم، بیشتر از آن که به درد یک روایت خبری بخورند، انگار ساخته شده‌اند تا نویسنده‌ای پیدا شود و داستانشان کند. یک داستان بلند از تصاویر، حرف‌ها و اتفاقاتی که در این جا می‌افتد و صرفا به یک واقعیت شبیه نیست. اکثر اتفاقات شبیه تراژدی‌اند که انگار کسی نشسته و با سناریوبندی اجرایشان کرده است. با این حال تلاش می‌کنم با همین تصاویر عجیب، وضعیت ترکمن‌های منطقه را روایت کنم.

گلستان را ترک می‌کنم اما باز هم به یک نتیجه تکراری در بحران‌ها می‌رسم؛ قطعا زندگی مردمی که گرفتار بحران می‌شوند در کوتاه‌مدت نگران کننده نیست. چون هم کمک‌های مردمی متناوبا به این منطقه می‌رسد و هم نهادهای نظامی به صورت گسترده وعده‌های غذایی توزیع می‌کنند.

چیزی که زندگی مردم را تهدید می‌کند، بی سامانی شان در درازمدت است، خانه‌هایی که معلوم نیست کی بازسازی یا مقاوم‌سازی شوند، شغل‌هایی که مشخص نیست باز هم به بهره‌وری برسند یا نه و آدم‌هایی که کسی نمی‌داند چقدر از این آشفتگی آسیب خواهند دید؟!

باید قبول کنیم که مدیریت بحران فقط فرستادن فوج فوج کمک‌های غذایی از طرف مردم و مانور خیریه‌ها بر جمع‌آوری کمک‌های نقدی نیست. رفع بحران این مردم، برنامه می‌خواهد و بیشتر از همه تمرکز بر کار عمرانی و کار فرهنگی!

ارسال به دوستان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۱
خويي
Iran (Islamic Republic of)
۱۲:۰۳ - ۱۳۹۸/۰۱/۲۷
0
3
بهتر است سري به بم بزنيد ببينيد بعد از 14 سال مشكلاتشان حل شده يا نه جوابتان را ميگيريد