عصرایران؛ مصطفی داننده- جهان عجیبی شده است. آب و هوا سر ناسازگاری گذاشته است. دنیا شاهد سیاستمداران دیوانهای مانند ترامپ شده است. جهان امروز، چیزی شبیه بازیهای رایانهای است. غولها بعد از هر مرحله از زندگی منتظر شما نشستهاند.
تحریم، گرانی، زلزله، سیل و .... در این شرایط که همه چیز علیه ماست چه باید کرد؟ آیا باید اجازه داد، غولها ما را بخورند؟ باید اجازه داد سیل ما را ببرد یا زلزله خانهمان را خراب کند؟
نه، باید قوی بود. باید با قدرت پا به این مرحله از زندگی گذاشت. در شرایط عادی، باید عادی زندگی کرد اما در زمانی که با بحران روبرو هستید، باید ویژه زندگی کنید.
واقعا اگر قوی نباشیم، سیل، زلزله و مشکلات ما را در خود هضم میکنند.
مردم خوزستان را ببیند. به صحنه آمدند، سیل بندها را تقویت کردند تا زندگیشان را آب نبرد. آنها میتوانستند به سرشان بزنند، فرار کنند و از بلندیهای شهر، جولان سیل را ببیند.
وقتی سیل پشت دیوار شهر است، باید قوی بود، گونی به پشت انداخت، تا راه آب افسار بریده را بست. سیل و مشکلات، عاشق آدمهای شکست خورده هستند. آنهایی که خود را بازنده میدانند و باور نمیکنند که میتوانند مچ مشکلات را خم کنند.
باید برای رسیدن به مراحل بازی دنیا، از روی تمام غولها عبور کنیم. چارهای نیست. غولها بیدار شدهاند. باید در هرلحظه خود را آماده برخورد با یکی از آنها کنیم.
الان در بسیاری از شهرهای سیل زده، آب رفته است و گِل مانده است. میشود گِلها را نگاه کرد، غصه خورد و در چادر زندگی کرد تا بالاخره کسی پیدا شود، بیلی بیاورد و زندگی ما را نجات دهد.
میشود اما بیل به دست گرفت و به جنگ گِلها رفت و خانهها را دوباره ساخت. کاری که الان بسیاری از اهالی لرستان، گلستان و خوزستان در حال انجام آن هستند.
گرانی، تقریبا همه را از نفس انداخته است. اگر همه دنبال سود باشیم، اگر همه به فکر منافع خود باشیم، گرانی لبخند شیطانی به ما میزند و از شرایط لذت میبرد. در عوض اگر درکنار هم باشیم وهوای همدیگر را داشته باشیم، بالاخره مشت قدرتمند دلار و طلا را میخوابانیم.
اگر انصاف داشته باشیم، اگر هوای اهالی شهرمان را داشته باشیم، حالمان خوب میشود. گرانی، و سیل فرقی با هم ندارند. هر دو خانوادهها را نابود میکند. در سیل مردم به داد هم میرسند اما در گرانی ....
در جنگ با غولها باید کنار هم بود. هیچ کس به تنهایی از بس این همه غول بر نیامده.
ما یه عمر قوی و مستحکم واستادیم اما این شماها هستید که با قوره سردیتون میشه و با یه مویز گرمیتون
کلا جوگیر هستید
سوال این است که چرا با وجود این شرایط ما باید دست گدایی به سمت مردم و کشورهای دیگر دراز کنیم و هی بگوییم ما نیازمند کمکهای شمائیم؟ البته باز هم میگویم که کمک در این شرایط وظیفه تمام انسانها ست ولی کاسه گدایی چرا و چرا اینقدر تبلیغ برای نداشتن و خواهش و التماس از مردم که ما فقط با کمک شما میتوانیم به مردم کمک کنیم؟
استیو تولتز، فرازی از کتاب "جز از کل"
بسیار خوب و آموزنده نوشتید.
البته شاید بی ربط باشد؛ اما نوشته شما مرا یاد این حکایت از گلستان انداخت. جکایت این است:
«یکی از پادشاهان پیشین در رعایت مملکت سستی کردی و لشکر به سختی داشتی، لاجرم دشمنی صعب روی نهاد همه پشت بدادند.
چو دارند گنج از سپاهی دریغ/ دریغ آیدش دست بردن به تیغ
یکی را از آنان که غدر کردند با من دَمِ دوستی بود ملامت کردم و گفتم دونست و بی سپاس و سفله و ناحق شناس که به اندک تغیر حال از مخدوم قدیم بر گردد و حقوق نعمت سالها در نوردد. گفت ار به کرم معذور داری شاید که اسبم درین واقعه بی جو بود و نمدِ زین به گرو و سلطان که به زر بر سپاهی بخیلی کند با او به جان جوانمردی نتوان کرد.
زر بده مرد سپاهی را تا سر بنهد/ و گرش زر ندهی سر بنهد در عالم»
واقعیت این است که مردم خسته هستند و شوق مبارزه با غول که چه عرض کنم، با بچه غول را هم ندارند!
مردم ایران خسته و افسرده هستند. دل ها غمگین است. سال هاست مردم مشغول مبارزه با انواع غول های پلید هستند و انگیزه ها به دلیل بی توجهی، نا عدالتی و نبود مدیران صالح به صفر نزدیک شده اند.
آری ایرانی غیور است دلیر است و تحمل پذیر؛ اما در نبود انگیزه، دیو افسردگی و بی تفاوتی همه امیدها را غارت خواهد کرد، آنگاه دیگر نه تو مانی و نه من!
برای ترمیم انگیزه ها باید کاری کرد.
حیاط خانه مان تنهاست...(فروغ فرخزاد)
ارادت
چرا همیشه من میخوام نظرم را بگم به کلمه مردم ختم میکنیم
سپاس از نوشته زیبا ؛خواندنی ومنطقی شما.
فقط با کمک همدیگه می توان غولها را شکست داد.
سر فراز باشی ایران
دوستان کمک کردن به هموطنان در شرایط سیل ، زلزله و ... بدور از برداشتهای سیاسی و قومیتی یک وظیفه انسانی است. اگر قدمی برنمی داریم حداقل با گفتار و افکار مثبت (مثل همین نوشته آقای داننده)مشوقی برای آنهایی که همت به خرج می دهند باشیم