عصرایران؛ احسانمحمدی- «کاش این همه تنوع لباس وجود نداشت». هر مرد ایرانی بعد از ساعتها پیادهروی در مراکز خرید، وقتی از دشوارپسندی همسرش به ستوه آمده احتمالاً این جمله را گفته است. اینکه کاش فقط یکی-دو جنس بود که از میان آنها باید انتخاب می کردند.
بسیاری از همنسلان من به خاطر میآورند که این همه حق انتخاب نبود. خیلی اوقات لباس برایمان میخریدند و میآوردند و ما میپوشیدیم و نه تنها گله و شکوهای نبود بلکه لذت میبردیم اما الان بچههای چندساله هم کاملاً حق به جانب میگویند من باید خودم کیک تولد، تم تولد، لباس تولد، مهمانان، موسیقی و ... را انتخاب کنم.
منوی رستورانها پر از گزینههایی برای انتخاب است، برای به مقصد رسیدن در شهرهای بزرگ هم حق انتخابهای زیادی هست؛ تاکسی، اتوبوس، مترو، اسنپ، تبسی ... و موقع سوار شدن بر همینها هم در نهایت میشود رای داد. یعنی حق انتخاب داریم که نحوه رفتار و رانندگی و تمیزی و آداب راننده را هم بسنجیم و پیامک بدهیم. (فارغ از اینکه چقدر اجرایی شود).
هنگام دیدن یک برنامه تلویزیونی میتوانیم پیامک بدهیم و رضایت یا عدم رضایتمان را اعلام کنیم. حتی پس از خواندن این نوشتار هم شما حق انتخاب دارید که بپسندید یا نپسندید یا آن را با دیگران به اشتراک بگذارید. در زمان خرید هم میتوانیم به صفحه مجازی مغازه یا شرکت فروشنده برویم و نه تنها به صورت مجازی از بین گزینهها انتخاب کنیم و رای بدهیم بلکه نظرمان را بنویسیم و به دیگران در انتخاب کردن کمک کنیم. حتی روی برخی از کامیون تحت تملک شرکتها به جای کامیوننوشتهای؛ «بر چشم بد لعنت» و «فضول به توچه؟»، نوشتهاند: از نحوه رانندگی من راضی هستید؟ به این شماره .... پیامک بزنید.
هر روز حق انتخابهای بیشتری پیدا میکنیم و در فقدان رفراندومهای کلی، هر روز در انتخابات جزئی شرکت میکنیم. نسل نو با «حق انتخاب» و «حق رای و نظر» بزرگ میشود و این را حق خود می داند. این نسل بعید است مثل ما، مقابل هر انتخابی که برایش انجام دهند سر تعظیم و تسلیم فرود بیاورد. میخواهد نظر بدهد و گاه تا نظرش را تحمیل نکند، فروگذار نیست و اگر راه را بر او ببندند، برای «دور زدن» تلاش میکند و در بیشتر اوقات موفق میشود. یعنی در را ببندند از پنجره به درون میآید یا میرود!
در عصر انتخاب، کار تصمیمگیران دشوار است. پیش از این حق انتخاب ها محدود بود و مشتریها از گزینههای روی میز یکی را برمیداشتند اما حالا هر روز بیشتر میجویند و بیشتر میخواهند و مدام به میزهای دیگر سرک میکشند و دست به مقایسه می زنند که مردم فلان کشور، از این امکانات برخوردارند و ما چرا نباید داشته باشیم و این «حق» ماست که انتخاب کنیم.
وقتی مردم بخواهند و دست به مطالبهگری واقعی بزنند، بعید است بشود با نصیحتدرمانی و توصیه به «بزک نمیر بهار میاد کمبوزه با خیار میاد» آنها را برای درازمدت معطل نگه داشت. عصر انتخاب رنج و لذتهای خودش را دارد و اگر هوشمند نباشیم چه بسا مخاطب وفادار نماند و حق خود بداند دیگری را برگزیند که صائب تبریزی فرمود:
سر زلف تو نشد، سر زلف دگری/ از برای دل ما قحط پریشانی نیست
خداوکیلی این حق رو نداریم!!!!
نه به مثبت منفیهاتون اعتماد داریم و نه نظرات رو منتشر می کنید!!!!
من نظر می ذارم حتی آمارتون تغییر نمی کنه!!! یعنی غ ق ا هم نیست