عصر ایران؛ مهرداد خدیر- خبر انتصاب «کامبیز مهدیزاده فرساد» داماد آقای رییس جمهور به معاونت وزارت صنعت، معدن و تجارت و ریاست سازمان اکتشافات زمینشناسی بر خلاف انتظار تکذیب نشد اما خوشبختانه با خبر شدیم که ایشان استعفا کرده و به خواست افکار عمومی احترام گذاشته و به بیان دیگر شاید ناچار شده است و می توان حدس زد که شخص رییس جمهوری دخالت کرده باشد.
همان روزی که این خبر منتشر شد انتظار داشتیم این خبر راست نباشد یا تکذیب شود یا رییس جمهور دخالت کند یا اطلاعات بیشتری کسب کنیم تانشان دهد آقای کامبیز خان جدای انتصاب در وزارت صنعت ریشه دارد. این اتفاق اما نیفتاد و وزیر «صمت» به جای تکذیب بر «شایستهسالاری» تأکید ورزید و گفت «نسبت با یک شخصیت مهم جرم نیست» اما حالا میشنویم که کامبیز جوان استعفا داده است.
با این حال با استعفا این دفتر بسته نشده و برای آقای وزیر که به تازگی عهدهدار این سمت شده این انتصاب یک نقطه مثبت به حساب نمیآید و به این بهانه میتوان این نکات را یادآور شد:
1. این جوان متولد 1364 است. یعنی تنها 33 سال دارد. آیا هیچ 33 ساله دیگری را آقای وزیر نیافت؟!
اگر مثلا دانشجوی نخبه ای بوده با عناوین بین المللی یا شهره به مدیریت، می بود و قبل از آن که با خانواده روحانی وصلت کند نیز به همین استعداد و توانایی شهرت داشت باز قابل توجیه بود. چنان که وزیر اقتصاد درباره پسر رحمانی فضلی گفت او را از دورانی که دانشجوی خودش بوده می شناخته و با هم کار می کردند و ربطی به این ندارد که پسر وزیر کشور است و از پروژه های دانشگاهی نام برد که با او در دانشگاه شهید بهشتی همکاری کرده است. حداقل توجیهی آورد هر چند آن هم خیلی قانع کننده نیست.
2.مرحوم صادق طباطبایی (برادر همسر حاج سید احمد خمینی) در دولت موقت معاون نخست وزیر و سخنگوی دولت شد. برادرش هم بعد از محمد نبی حبیبی و قبل از غلامحسین کرباسچی شهردار تهران شد. اما به خاطر انتساب نبود یا ففط به خاطر نسبت نبود. یک دوره بودند و رفتند. در حالی که اگر به خاطر نسبت خانوادگی بود قاعدتا باید بیشتر می ماندند یا کسی جرأت نمی کرد آنان را تغییر دهد یا انتقاد کند. یا همین مرحوم بهرام شفیع را خیلی ها تازه بعد از آن که درگذشت فهمیدند نسبت نزدیکی با خانواده امام داشته است. نکته دیگر این که شهرت اصلی صادق طباطبایی به این بود که خواهر زاده امام موسی صدر است نه برادر عروس امام خمینی.
دولت موقت هم که کنار رفت او کنار رفت. کاندیدای ریاست جمهوری شد اما خود را در معرض انتخاب مردم قرار دادن با انتصاب متفاوت است. البته نمی خواهیم بگوییم نسبت ها بی تأثیر بوده اما به هر حال افکار عمومی بیشتر می پذیرفت و توی ذوق نمی خورد.
3. این که فرد قبلا مطرح بوده باشد و بعد وصلت کند و منصب بگیرد یک بحث است و این که چون فامیل شده پست بگیرد یک بحث دیگر. حساسیت مردم به خاطر تصور دومی است. وگرنه مهندس بنی اسدی هم با مهندس بازرگان نسبت داشت. دکتر شهریار روحانی هم با دکتر ابراهیم یزدی. اما اینها قبلا هم شهرت داشتند و به صرف فامیلی نبود. دوست داریم بدانیم مهندس کامبیز جوان متولد 64 قبلا چه فعالیت سیاسی یا اقتصادی یا فرهنگی یا اجتماعی یا خیریه داشته که بدون انتساب به آقای روحانی هم قابل طرح باشد؟
مثال بهتر این که هیچ کس بر روحانی خرده نگرفت که چرا باجناق ناطق نوری وزیر راه وشهرسازی شده چون هویت عباس آخوندی ربطی به باجناق او ندارد و دیدیم که آقای ناطق اخیرا با شهردار شدن او مخالفت کرد ولی خودش به صحنه آمد و تا فینال هم رفت. هر دو داماد آقای رسولی محلاتی هستند و طبیعی است که یک روحانی زاده که با دختر یک روحانی دیگر وصلت کند با روحانیون دیگر هم فامیل می شود. اما اگر پسر آقای آخوندی مدیر کل راه یک استان می شد همه حساس می شدند.
4. در مواردی البته نسبت خانوادگی به تحقق آن هدف یاری می رساند. مثلا اگر دختر مرحوم هاشمی رفسنجانی در رأس بنیاد بیماری خاص نبود یا دیگری رییس شورای همبستگی ورزش های زنان کشورهای اسلامی بخشی از کارها انجام نمی شد و جلو نمی رفت. حالا اگر همین ها سفیر و معاون وزیر بودند قصه تفاوت داشت.
این که صاحب منصبی پسرش یا دامادش را به عنوان بازرس ویژه یا نمایندۀ ویژه منصوب کند هم اشکال ندارد. چون چشم فرد است و در همۀ ساعات شبانه روز هم به آن مقام ارشد دست رسی دارد. اما سمت های دیگر شایبه ناک است. نمی خواهیم همه این جور سمت دادن ها و گرفتن ها را موجه بدانیم اما حداقل احساس توهین به آدم دست نمی دهد.
5. انقلاب ایران یک انقلاب ضد سلطنتی بود. اما ضدیت با سلطنت فقط به خاطر یک فرد نبود. مناسبات سلطنتی هم بود. در مناسبات سلطنتی صرف نسبت کافی است. امام خمینی در بدو ورود به ایران در همان 12 بهمن 1357 به صف استقبال کنندگان گفت: به رسم طاغوت با دست بسته نایستید. این جمله آن قدر مهم و متفاوت بود که تیتر روزنامه کیهان شد.
دو سال بعد وقتی اولین رییس جمهوری ایران برای خروج از بن بست انتخاب نخست وزیر، سید احمد خمینی را پیشنهاد کرد امام شخصا مخالفت و تصریح کرد: بنا ندارم منسوبان من عهده دار تصدی این گونه امور شوند.
داماد امام اما سال ها رییس مؤسسه مطالعات فرهنگی در یوسف آباد بود. چون یک سمت فرهنگی بود و این سمت را سکوی وزارت علوم نکرد. ضمن این که در این مسؤولیت منشأ خیر بود و برخی از استادان را که امکان کار در دانشگاه و پس از انقلاب فرهنگی نداشتند جذب کرد. یک داماد دیگر نیز زندگی عادی خود را تا پایان ادامه داد. پس اگر قرار بر دامادسالاری بود سه داماد امام مقدم بودند.
نتیجه این که:
1. اگر شخص قبل از مطرح شدن منسوب اصلی مطرح بوده باشد سمت گرفتن او قابل قبول است. مثلا زهرا رهنورد برای خود شهرت داشت در حالی که هنوز میر حسین موسوی نخست وزیر نشده بود. تا جایی که وقتی موسوی نخست وزیر شد گفتند همسر رهنورد است. یا انتصاب محمد هاشمی به عنوان معاون نخست وزیر و بعد رییس صدا و سیما به صرف برادری هاشمی رفسنجانی نبود. محمد هاشمی در آمریکا برای خود اسم و رسمی داشت. در مناطقی دکتر یزدی انجمن اسلامی را اداره می کرد و در مناطقی محمد هاشمی. اما اگر برادر دیگر هاشمی را سمت می دادند حساسیت ایجاد می شد. حال ان که او وارد این امور نشد. پس حساسیت ها به صرف نسبت نیست تا لازم باشد آقای وزیر توضیح دهد نسبت داشتن جرم نیست. این قدر عقل مان می رسد!
2 .اگرمسؤولیت آن منسوب در راستای منافع ملی باشد قابل قبول است. مثل دو مثالی که آورده شد یا در امور بازرسی و دفتر. کما این که هیچ کس بر سه رییس جمهور خرده نگرفت که چرا منسوبان خود را برای دفترشان انتخاب کردند.
چندان که هاشمی رفسنجانی، پسرش محسن را و سید محمد خاتمی برادرش علی را و محمود احمدی نژاد برادرش داوود را به ریاست دفتر یا بازرسی ویژه منصوب کردند. ولی همان آقای خاتمی با انتخاب برادرش به ریاست مجلس ششم مخالفت کرد. در حالی که نماینده اول تهران بود و هویت سیاسی او با دانشجویان مسلمان پیرو خط امام و حلقه پیرامون موسوی خویینی ها تعریف می شدنه برادرش و مدتی که معاون وزارت بهداشت بود نیز به تخصص و پیشینه خودش ربط داشت تازه آن هم کوتاه بود. ولی مردم به خاطر برادر رأی داده بودند.
3. همین که همه تیتر زده اند «داماد روحانی» کافی است. یعنی شناسه دیگر نداشته است! در حالی که اگر شهرت خاص خود را داشت دامادی رییس جمهوری تنها یکی از مشخصات او بود نه مهم ترین ویژگی.
4. وقتی موضوعی شایبه ایجاد می کند باید افکار عمومی را قانع کرد. اصرار وزیر صمت برای دفاع از کار خود قابل توجیه نیست و باید دید حالا به جای کامبیز جوان، چه کسی را منصوب می کند و این یک آزمون جدی برای اوست تا معلوم شود واقعا به خاطر شایسته سالاری منصوب کرده بود یا انتساب خانوادگی.
از استعفای کامبیز جوان استقبال میکنیم چون باید استعفا میکرد. چون به روحانی رأی دادیم که این مسخرهبازیها تمام شود. چون 33 سالههای شایسته دیگر فراواناند. چون در عصر جدید هیچ خبری پنهان نمیماند. چون فضای مجازی و شبکه های اجتماعی دنیا را تغییر داده ولی آقای وزیر صمت احتمالا هنوز در حال و هوای دهه 60 به سر میبرده است.
منسوبان مقامات، اگر میخواهند منصبی بگیرند راه باز است:
یا کارهای اجتماعی و خیریه انجام دهند. یا در احزاب فعالیت کنند و مهمتر از همه خود را در معرض رأی بگذارند. سمتهایی مثل معاونت وزارت صمت ولو در بخش زمین شناسی اگر مبتنی بر نسبت خانوادگی باشد شایبهناک است و چه خوب که این شایبه را زدودند.
"چون فضای مجازی وشبکه های اجتماعی دنیا را تغییر داده و آقای وزیر صمت احتمالا هنوز در حال و هوای دهه 60 به سر می برده است."
دم شما گرم آقای خدیر