عصر ایران؛ مهرداد خدیر- امروز پنجمین سالروز درگذشت حاج حبیب الله عسگر اولادی دبیر کل فقید و از پایه گذاران حزب مؤتلفه اسلامی است و این گفتار می خواهد این پرسش را بررسد که چه شد مؤتلفۀ پس از او به راهی دیگر افتاد؟
ابتدا باید روشن کنیم که آیا چنین مدعایی درست است یا نه و آیا واقعا حزب مؤتلفه در این 5 سال با 50 سال دیگرحیات خود متفاوت است یا نه؟
مؤتلفه در دوران عسگراولادی تشکل محوری جناح راست سنتی شناخته می شد. اکنون نیز آیا چنین است؟ کافی است به یاد آوریم که در سال 75 ابتدا مؤتلفه بود که علی اکبر ناطق نوری عضو ارشد جامعۀ روحانیت مبارز را به عنوان نامزد انتخابات ریاست جمهوری در سال 76 معرفی کرد و حزب متبوع خود ناطق نوری، سپس حمایت کرد و البته مانند بسیاری از انتخابات رقابت را به رقیب واگذار کردند.
در انتخابات پیشین هم مؤتلفه به رسم گذشته پیش دستی کرد و قبل از دیگران مصطفی میرسلیم را به عنوان نامزد خود در انتخابات 96 معرفی کرد. حاصل اما چه شد؟ جامعۀ روحانیت مبارز از او حمایت نکرد و پشت سر سید ابراهیم رییسی ایستاد و جالب این که در روزهای پایانی حزب از کاندیدای خود خواست به نفع رییسی کناره گیری کند اما میرسلیم اعتنا نکرد و در صحنه ماند هر چند آرای اندکی به دست آورد.
شورای مرکزی اما به خاطر این تخطی با او برخورد نکرد حال آن که در سال 1380 و پس از آن که مصطفی هاشمی طبا بر خلاف مصوبه حزب کارگزاران سازندگی رقیب سید محمد خاتمی شد او را کنار گذاشتند.
روزگاری حزب مؤتلفه به عنوان جناح بازار شناخته می شد اما نفوذ خود را در بازار هم از دست داده است و حتی دیگر علاقه ندارند خود را بازاری معرفی کنند و تنها اسد الله عسگر اولادی برادر حبیب الله عسگراولادی است که یادآور بازار است. تازه او اصراری ندارد خود را یک مؤتلفه ای تمام عیار معرفی کند و در گفت و گوی اخیر با انکار رابطۀ تشکیلاتی در حد سمپاتی دانسته است.
مؤتلفه نه تنها نفوذ گذشته بر روحانیت را ندارد که چنانچه گفته شد بازار نیز دیگر تحت تأثیر آنها نیست.
با درگذشت عسگراولادی ریاست کمیتۀ امداد را هم از دست دادند هر چند بقایای مؤتلفه مانند حمید رضا ترقی همچنان در این نهاد منصب دارند. نهادی که به شکل سابق اداره نمی شود و تصمیم مهندس فتاح برای فروش ساختمان های سوهانک به دانشگاه آزاد انبوهی از دانشجویان را در برابر این پرسش قرار داده است که این مجموعه با چنین ساختاری چه نسبتی با یک نهاد خدماتی داشته است؟
با این حال آنچه بیش از همه به موقعیت مؤتلفه آسیب رسانده این است که جانشینان عسگراولادی نرم خویی و تلاش های میانجی گرایانۀ او را کنار گذاشته و گاه مانند جبهۀ پایداری موضع می گیرند تا جایی که محمد نبی حبیبی دبیر کل کنونی مؤتلفه به تازگی دبیر کل محصور حزب اعتماد ملی را «محارب» خوانده است.
این در حالی است که مرحوم عسگر اولادی تا ماه های آخر عمر برای حل مشکل تلاش می کرد و ریشه را در جای دیگری می جُست و لحنی متفاوت با ادبیات رسمی را به کار می گرفت.
مؤتلفه که روزگاری با عسگراولادی و بازار و روحانیت سنتی و نهاد مرجعیت شناخته می شد اکنون تنها یادگاری از گذشته است و کاندیدای خود را هم نمی تواند به انصراف به سود دیگری وادارد و نامزد سابق آن نیز حشر و نشر گذشته را با آنان ندارد و به اعتدال گرایان و اصلاح طلبان نزدیک تر است.
در احزاب ریشه دار سیاسی بیش از خود افراد ادامۀ راه و مسیر اهمیت دارد و این که با درگذشت بنیان گذار و دبیرکل، حزب به مسیری دیگر بیفتد زیبنده نیست. از دکتر ابراهیم یزدی روزی سؤال شد که چرا دبیر کلی نهضت آزادی ایران را پذیرفته است و او پاسخ داد: از مهندس بازرگان شنیده بودم که دوست ندارم بعد از من بگویند حزب به او وابسته بوده و نتوانسته اند یک فکر را نهادینه کنند. از این رو دبیرکلی را پذیرفتم.
مؤتلفه اما به راهی دیگر افتاده و حزبی که در دوران عسگراولادی فقید به جبهۀ مشارکت، نامۀ سرگشاده یا سرگشوده می نوشت و مجموعۀ مکاتبات او با محمد رضا خاتمی و با خطاب صمیمانۀ «فرزند دو روح الله» بخشی از اسناد قابل اعتنای تاریخ معاصر است حالا به جای تلاش های میانجی گرایانه دوست دارد خود را یک طرف دعوا نشان دهد تا جایی که دبیرکل کنونی گاه از اصول گرایان رادیکال نیز مواضع تندتری اتخاذ می کند.
این در حالی است که سخنانی از این دست را خود اصول گرایان رادیکال هم جدی نمی گیرند.
کوتاه این که 5 سال پس از درگذشت حبیب الله عسگراولادی دبیرکل فقید مؤتلفه این حزب نه تنها نفوذ گذشته را ندارد بلکه می کوشد با اتخاذ مواضع تند و حتی ائتلاف با پایداری در صحنۀ سیاسی باقی بماند یا منافع اقتصادی خود را حفظ کند. چندان که در مناظره های انتخاباتی در سال 96 هم دیدیم که مهندس میرسلیم در مناظره اول در سیمای جمهوری اسلامی، سیمای یک اصول گرای سنتی را به خود گرفت با همان سابقه و صبغه ای که از مؤتلفه می شناختیم اما در مناظره های دوم و سوم لحن تندتری به خود گرفت.
البته شاید گفته شود که واگذاری دبیرکلی در حیات مرحوم عسگراولادی رخ داد و او در این جایگاه چشم از جهان فرونبست اما همچنان رهبر معنوی حزب باقی ماند و پس ازاو مؤتلفه دیگر«آن»ی نیست که بود.
من شخصا فکر می کنم سواد سیاسی مردم هر سال بهتر از سال قبل می شود مخصوصا در 5 سال گذشته که کارنامه دولت دبیر و امید (با هوچی گری و پشتوانه اصلاح طلبان روی کار آمد و ابقا شد) را بررسی می کنم بیشتر به این نیاز شما پی میبرم