عصرایران؛احسان محمدی- انگار علی دایی با یک گله مندی ازلی – ابدی به دنیا آمده است. با یک نارضایتی همیشگی. یک تردید دائمی به آدم های اطراف. به رقبا.
انگار او در روشنایی ایستاده است و منتقدان و حریفانش یکسره در ظلمات. برای همین هر وقت اسمش یادمان می آید همیشه همراه است با مُشت های گره کرده، رگ های برجسته گردن، فریادهای خشمگین، اعتراض به داوری، اعتراض به فدارسیون، اعتراض به زمین، اعتراض به هوا، اعتراض... اعتراض ...
این واژه ها را دو سال پیش در یادداشتی با عنوان "خزه های خشم چسبیده بر تن علی دایی" نوشتم. بی هیچ تغییری هنوز هم می توان آنها را ردیف کرد و این رنج آور است که چرا مردی که هر روز موهای سرش سفیدتر می شود، توفان خشم اش فرو نمی نشیند؟
او دیروز بعد از دیدار با پرسپولیس که موفق شد با گل دقیقه پایانی اسب سرکش برانکو را رام کند تیتر یک اخبار شد.
هیچ علاقه ای برای ورود به این ماجرا ندارم. مثل تمام هیاهوهای این فوتبال دو روز دیگر فرو می نشیند، از یاد می رود و انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است. مثل دهان کف آلود دریا. آرام می گیرد.
اما چرا علی دایی اجازه نمی دهد دوستش داشته باشیم؟ چرا این همه خشمگین می شود؟ از او انتظار می رود وقتی جوان ترها غوغا می کنند، هر دو طرف را به آرامش فرا بخواند نه اینکه بنزین بریزد روی آتش. البته که عده ای حتماً اندازه نگه نداشته اند اما این بزرگان هستند که در لحظه های حساس باید بزرگی کنند.
برخلاف برخی، عطش سیری ناپذیر علی دایی برای رقابت و موفقیت را دوست دارم. او حتی اگر در سیزده به در با فک و فامیل وسطی هم بازی کند باز جوری برای پیروز شدن می جنگد و اعتراض می کند که انگار جام ملت های ۹۶ است که با سرشکسته و بانداژ شده برای ایران گل می زد!
دوستش دارم چون فیلم هندی روی پرده نمی برد که مقابل تیم قبلی ام روی نیمکت نمی نشینم و از شکست دادن آنها خوشحالی نمی کنم. اتفاقاً با مشت های گره کرده فریاد می زند. به تیمش وفادار است و ریا نمی کند.
کسی هم انتظار ندارد که دایی از شاگردانش بخواهد که برای بازیکنان پرسپولیس فرش قرمز پهن کنند اما خون به پا کردن هم شوکه آور است. یک بازی معمولی در هفته های هنوز ابتدایی لیگ ایران، در چمنی نامرغوب و در دالان های ورزشگاهی که بیشتر به تونل شبیه است ارزش این همه مشت و لگدپرانی و توهین و تشر را دارد؟
با آنکه خشم و گله مندی و اعتراض های ازلی- ابدی علی دایی به داوری، به دشمنان پنهان، به توطئه گران و دسیسه چینان نامشخص را درک نمی کنم و نمی توانم بفهمم چرا دایی فکر می کند همه با او دشمن هستند و با اینکه اعتقاد دارم نام دایی تا قرن ها با افسانه ها همراه خواهد بود اما کاش کمی آرام تر می گرفت و فکر می کرد این از کوره به در رفتن ها چه چیزی به علی دایی اضافه می کند که الان ندارد؟ افتخار؟ لذت؟ثروت؟ محبوبیت؟ اقتدار؟!
علی دایی نماد سختکوشی در فوتبال است. استعدادی متوسط با اراده ای همپای غول ها. مصداق همان جمله مشهور ادیسون؛ موفقیت یک درصد نبوغ است و 99درصد عرق ریختن.
جای او اما کنار این زمین های فوتبال با فریاد و اعتراض و سیلی زدن و مشت خوردن نیست. ما برای تو سالهاست رویاهای بزرگتری بافته ایم آقای دایی. دانش آموخته صنعتی شریف از گلاویز شدن با بازیکن و خبرنگار و داور بزرگ نمی شود، به کُرسی های بزرگتر فکر کن. به نشستن بر کرسی دبیرکلی کنفدراسیون فوتبال آسیا، به فتح یک صندلی موثر در فیفا...
این طور یک ملت دوستت دارد، مثل وقتی که با پیراهن ایران گل می زدی و یک ملت روی شانه های لاغرت می ایستاد. وگرنه جرزنی کنار زمین های لیگ برتر با تیم های متوسط را خیلی ها بلدند!
شهریارِ فوتبالِ این سرزمین بی قرار! اجازه بده دوستت داشته باشیم.حتی وقتی می گویی: خیلی ببخشید، عذر می خوام! علی دایی نیاز نداره شما دوستش داشته باشید!
اما یک تفاوت بزرگ فرهنگ ما با بقیه کشورهاست . شاید رفتار مارادونا مقبول مردم کشور و طرفداراش باشه ولی رفتار و اخلاق دایی به هیج وجه مورد قبول مردم نیست . همه میدونن علی دایی از لخاظ مالی مشکلی نداره و به خاطر فوتبال اومده مربیگری میکنه ولی این اخلاقش غیر قابل تحمله دیگه
چون خشمش برای حقیقت است. لااقل برای حقیقتی که خود متصور است و نه صدا و سیما.
بشین دیگه بابا
پهلوانان زنده را عشق است!
همین اعتراض هاش جذابش کرده.