عصر ایران؛ مهرداد خدیر- سفر به بندرعباس و بازدید از قسمتهای مختلف دو کشتی غولپیکر نفتکش با ظرفیت 300 و 100 هزارتُن، فرصت و امکانی بود که به ابتکار و میزبانی شرکت ملی نفتکش ایران فراهم آمد. البته در ادبیات نفتی ها کشتی 100 هزار تنی غول آسا نیست ولی در نگاه ما آن هم عظیم الجثه بود!
سابقه و صبغۀ روزنامهنگاری دستدرکاران روابط عمومی این شرکت، جمعی از روزنامهنگاران و فعالان رسانهها و غالبا در سطح سردبیر یا عضو شورای سردبیری را گردآورد تا از نزدیک، غولهایی را بر پهنۀ دریا را ببینیم که تا دو میلیون بشکه نفت را از جنوب ایران به چین یا هند یا هر نقطه دیگر دنیا که نفت ما را خریده باشند، میبرند.
دو میلیون بشکه نفت یعنی نزدیک به کل صادرات یک روز ما و اگر ضرب در 80 دلار کنیم ارزش کلان مادی آن هم روشن میشود.
نمایی از کشتی غولآسای نفتکش «دوون» با ظرفیت 300 هزار تُن ( معادل دو میلیون بشکه)
میتوان گفت تصور مردم ما از کشتیهای نفتکش تا پیش از سانحۀ «سانچی» به گونهای دیگر بود ولی بعد از آن اهمیت و عظمت کار دریافته شد و این که دریانوردان چگونه حداقل 50 روز و گاه چند ماه بر پهنۀ اقیانوس مهمترین منابع درآمدی اقتصاد ایران را جا به جا میکنند.
تا قبل از حادثۀ سانچی تصور غالب از کشتی، یا ناوهای جنگی بود یا کشتیهای تفریحی و یا کشتیهای باری اما این که میعانات گازی یا نفت با این حجم عظیم و حیرتآور با کشتیهای غولآسا جا به جا شود در تصور خیلی ها نمیگنجید و سانحۀ کشتی سانچی بود که تصویر دیگری از دریانوردان، پیش چشم ایرانیان قرار داد. این که در خاک ایران نباشی و روی اقیانوس، دریایی از نفت را جا به جا کنی و حس کنی با خاک ایران سفر می کنی آن حسی است که تا تجربه نکنی قابل توصیف نیست و ما نیز البته هنوز تجربه نکرده ایم اما هیجان نقل و توصیف آن از زبان دریانوردان را تجربه کردیم.
کشتی نفت کش آپاما پس از تخلیۀ خوراک پالایشگاه بندرعباس و در ساحل این بندر
در این گزارش میتوانم جزییات طول و عرض و ارتفاع کشتی نفتکش و حجم نفت انتقالی را برشمرم اما برآنم به موضوع مهم تری بپردازم و در اعداد توقف نکنم. چون همین قدر که تصور کنید یک کشتی در ابعاد تایتانیک با دو میلیون بشکه نفت چگونه اقیانوسها را طی میکند عظمت و ابهت کار را نشان میدهد.
آن موضوع مهمتر اما چیست؟
این است که هم ایرانیان و هم بیگانگان، ایران را بیشتر با خاک و بیابان میشناسند تا با آب و دریا در حالی که شمال و جنوب ما را آب فرا گرفته است و کشورهایی با دریاهای کمتر، به دریا و دریانوردی شهرت دارند.
دست کم دوبار، رهبری هم به همین موضوع با تعابیر جالبی اشاره کردهاند منتها هر دو مرتبه شاید به این خاطر که در اوج بحثهای سیاسی درسال های 76 و 88بوده چندان به آن پرداخته نشده است. مرتبۀ اول در نهم آذر 1376:
« در کشور ما در طول سالیان دراز، به مسألۀ دریانوردی بسیار بیاحترامی و بیاهتمامی شده است. یعنی ما آن مردمی هستیم که وقتی در یک طرف مرزمان به آب رسیدیم، متوقف شدیم بر خلاف ملتهایی که وقتی به آب، به دریاهاشان رسیدند پاهایشان را در قایق گذاشتند و مثلا تا هندوستان آمدند! یعنی برایشان آب و خاک هیچ فرقی نداشته وقتی که آب و خاک برای ملتی تفاوت نکند، پنج قرن، شش قرن، هفت قرن از ملت های دیگر جلو خواهد افتاد. یعنی به دریا که رسید پایش را به دریا می گذارد و حرکت می کند. ما نه! وقتی به دریا رسیدیم همان جا ماندیم و متوقف شدیم. ماندیم تا آنهایی که دریاها را تصرف کردند بیایند و دریای ما را هم تصرف کنند...»
مرتبۀ بعد هم در سی اُم بهمن 1388:
«ما هفتصد هشتصد سال سابقۀ دریانوردی داریم. آن روزی که از بنادر خلیج فارس، کشتیهایمان به اقصا نقاط آسیا میرفت. خیلی از کشورهایی که امروز در دریانوردی تبحر و شهرت پیدا کرده اند اصلا وجود قابل ذکری نداشتند...»
ایرانیان در گذشته های دور البته اهل دریا و دریانوردی بودهاند اما در طول قرنها از دریا و دریانوردی جدا شدند.
ژان شاردن فرانسوی در سفرنامه خود که مربوط به عهد صفویه است، مینویسد: «با این که ایران از دو طرف به دریا راه دارد و طول ساحل خلیج فارس که یکی از دریاهای معتبر و غنی و پر برکت جهان و افزون بر سیصد فرسنگ است تا آنجا که من آگاه شدهام نه یک کشتی دارد نه یک ناخدا و نه یک ناوی... ایرانیان به بازرگانی از راه دریا زیاد علاقه ندارند.»
کرزون سیاستمدار انگلیسی هم اظهار تأسف میکند که «مشکل بتوان کشور دیگری را در جهان یافت که دارای دو کرانه دریایی ممتاز و مستعد تجارت باشد ولی نسبت به هر دو مزیت بی اعتنا باشد.»
نفتکش پس از تخلیۀ بار و برای ایجاد توازن آب دریا وارد و خارج می شود - خلیج فارس
«خسرو معتضد» - نویسنده و تاریخ پژوه- البته در کتاب تحقیقی خود با عنوان «دریانوردی و نیروی دریایی ایران در گذر تاریخ» در واکنش به ادعای کرزون مینویسد: «احتمالا نام ناخدا بزرگ شهریار رامهرمزی نویسندۀ کتاب عجایب الهند به گوش کرزون نخورده یا اسامی صدها دریانورد ایرانی و ایرانی تبار که نوشته است: در دریای خزر هم نامی و نشانی از کشتی رانی ایرانیان شنیده نشده است.»
با این حال همین نویسنده به نقل از «ژوبر» نمایندۀ ناپلئون در دربار فتحعلی شاه قاجار می نویسد:
« بیزاری ایرانیان از دریا خیلی مشهور است و این اکراه به اندازهای است که ترجیح میدهند از صحراهای خیلی خشک و بی حاصل و خطرناک بگذرند ولی از راه کوتاه کشتیرانی نروند.»
در همین کتاب هر چند نویسنده میکوشد این انگاره را رد کند که ایرانیان هیچ گاه اهل دریانوردی نبودهاند اما با این حال تصریح میکند:
« تجارب روزگار، دولت ایران را که به یک دولت برّی تبدیل شده بود و پس از مرگ نادرشاه، توجهی به کشتیرانی مبذول نمی داشت، سرانجام از آغاز قرن نوزدهم میلادی متوجه اهمیت نیروی دریایی کرد و این نقیصۀ بزرگ را نمیتوان نادیده انگاشت. شاید اولین حملۀ ناموفقی که در دوران اول جنگ های روسیۀ تزاری با ایران (دورۀ ده ساله) ناوگان توپ دارو تفنگداران دریایی روسیه به منطقۀ گیلان کردند و قصد داشتند هم زمان با جنگهای زمینی در جبهۀ قفقاز جبهۀ دومی را باز کنند ایرانیان را از خواب غفلت بیدار کرد.»
خسرو معتضد در کتاب «دریانوردی و نیروی دریایی ایران در گذر تاریخ» و خصوصا در جلد اول که به عهد باستان تا دوران صفویه اختصاص دارد نشانه های فراوانی ازتاریخچۀ دریانوردی ایرانیان به دست می دهد ولی او نیز بر این واقعیت تأکید دارد که در قرن های اخیر از دریا و دریانوردی جدا افتاده ایم.
همین حالا اگر از مردم خودمان یا بیرون از مرزها بپرسیم ایران را با کدام یک از چهار نشانۀ طبیعی (کویر، جنگل، کوهستان و دریا) میشناسید میتوان حدس زد که اکثریت به کویر و بخشی هم به کوهستان اشاره میکنند و بعید است از دریا بگویند.
در این سفر البته تحت تأثیر عظمت کشتی غولپیکر «دوون» و نیز آن دیگری به نام «آپاما» و دانش فنی و ایراندوستی و شکیبایی هر سه ردۀ شاغل از فرماندهی و افسران تا مهندسان و ملوانان، قرار گرفتیم که یکی از خارگ آمده و رهسپار بندری در چین بود و دیگری در ساحل بندرعباس پهلو گرفته و خوراک پالایشگاه بندرعباس را تأمین می کرد. عظمت کشتی تنها از روی عرشه هویدا یا از بیرون هویدا نبود که در درون آن و در عمق موتورخانه احساس میکردم یونس در دل نهنگ هستم یا در خوانش غیر مذهبی پینوکیو در دل آن ماهی.
با این حال بیش از هر موضوع دیگر ذهن درگیر این واقعیت بود که چرا این قدر از دریا غافلیم و به گونه ای زندگی می کنیم که انگار دریا نداریم؟ چرا دریانوردی در ایران تا این حد ناشناخته است و چرا دریانوردان ما این قدر مظلوماند؟ وقت آن نرسیده است که نگاه مان به بنادر را ارتقا دهیم؟ چرا بندر یکی از محورهای توسعه نباشد؟
این غفلت، آیا به دلیل تمرکزگرایی زیاد نیست؟ آیا به این خاطر نیست که نگاه همه به مرکز است و در نزدیک نیم قرن گذشته مدیران اصلی تصمیمگیر، اهل مناطق کویری و مرکزی بودهاند که چندان با دریا نسبتی ندارند و ایران را در کویر خلاصه می کنند و فکر و ذکرشان انتقال آب به مناطق خشک است تا استفاده از ظرفیت هر منطقه؟ آیا به این دلیل نیست که تصور غالب از دریا تفریحات آبی و حداکثر ماهی گیری است و به معنی واقعی کلمه از دریا غافلیم؟
اگر از این سفر بتوان آموزه ای را انتقال داد این دو گزاره است: دریا را دریابیم. دریانوردان را دریابیم.
حیف است که تا نام ایران می آید همه تنها به یاد کویر و بیابان بیفتند و دریا کمتر به ذهن بیاید.
ایران را با دریاها هم باید بشناسانیم و دریاها را هم باید بشناسیم. شاید یک راهکار این باشد که بخشی از فضای فیلم ها و سریال ها را از آپارتمان ها و شهرها و کویرها به سواحل و حتی روی عرشۀ کشتی ها ببریم.
فیلم هایی با موضوع کشتی یا در این فضا مانند «ناخدا خورشید» یا « جنگ نفت کش ها» البته ساخته شده اما منظور فراتر از اینهاست. این است که آب و دریا مانند سریال های ترکی به یک مؤلفۀ تکرار شونده بدل شود.
هر قدر دریانوردان ایران شناسانده و در رسانه ها مطرح شوند ایران نیز با دریا شناخته تر خواهد شد.
سال ها پیش یک جهانگرد غربی گفته بود ایران و ایرانیان را با یک واژه می توان توضیح داد: خشک. او گفته بود مناسبات مردم ایران خشک است، اهل نوشیدنی نیستند و خشک اند و سرزمین شان هم خشک است.
تصویر ایرانِ خشک را با دریا می توانیم تغییر دهیم.ایران تنها خاک آن نیست. دریاهایی است که اگر چه استفاده هایی از آنها انجام می دهیم اما چندان شناخته شده نیستند تا جایی که افسر دوم کشتی غول پیکر نفتکش می گفت پدر و مادرم هم نمی دانند من دقیقا چه کاری انجام می دهم.
مردم نیز باید بدانند سرمایه گذاری فقط مواردی نیست که مقابل چشم آنهاست. هر چند که این ناوگان با در نظر گرفتن کشتی هایی که در مالکیت شرکت ملی نفت کش ایران است یا تحت مدیریت دارد به لحاظ ارزش مادی نیز بسیار قابل توجه است و خوش بختانه در حال تجهیز و تکمیل و افزودن شمار کشتی ها هستند.
اگر قرار بر انتقال سریعتر نفت باشد و بازگشت به رتبۀ اول برخورداری از این غولهای نفتکش و راهاندازی بندرهای دیگر هدف باشد، هم به کشتیهای بیشتر و رفاه بیشتر دریانوردان نیاز داریم و هم به اعمال قانون بازنشستگی پیش از موعد و شناختن شغل آنان در ردیف مشاغل سخت و زیانآور که نشانه ای از توجه بیشتر به آنان تلقی می شود؛ همان احترام و اهتمام که از آن گفته شد.
اولا اکثر حکومت های ایران دورتر از دریا قرار داشته اند و زندگی انها خوش می گذشت و ایران بزرگ و پهناور بود و بودجه هم کم داده می شد
دوما اگر زندگی نادر شاه را مطالعه کرده باشید ایشان نیروی دریایی خوبی راه اندازی کردند که انگلیسی ها با کارهای پنهانی و اشکار این نقطه قوت را از بین بردندکه خود داستانی جالب و تاثر انگیز است پس از ان بود که عطایش را به لقایش بخشیدند و حکومت های بعدی که هم دور هم ناتوان هم فاسد هم زورگو بودند کلا در این زمینه ها فعالیتی نداشتند
کشور ایران با داشتن ۵۸۰۰ کیلومتر طول نوار ساحلی و قرار گرفتن در کنار دو آبراه استراتژیک جهان یک کشور دریایی محسوب میشود.
اهمیت دریا از دو بعد سیاسی و اقتصادی قابل بحث است که در این مختصر نمیگنجد. اما خلاصه میگویم که دریا میتواند بستری برای توسعه ملی و دور شدن از "نفت" باشد!
یکی از مهمترین حوزههای دریا و سواحل، موضوع توسعه سواحل مکران است.
یادداشتی در این خصوص تهیه شده که تا کنون در جایی منتشر نشده. اگر مایل به خواندن این یادداشت هستید لطفا ایمیا دهید تا برای شما ارسال کنم تا اگر مورد تایید بود در سایت منتشر کنید.
باتشکر