عصر ایران ؛ کاوه معینفر - دقیقا یک هفته قبل عصر روز شنبه (14 مهر) پدر یک کودک سرطانی (افشین ولیخانی) به همراه پسرش میهمان برنامه فرمول یک شبکه 1 سیما بود که چند روز پیش از آن با یک مصاحبه تلویزیونی برای مردم شناخته شده بود.
حرفهای دردآلود او درباره بیماری پسرش و هزینه های درمان او در برنامه فرمول 1 به یکی از سوژههای داغ مردم در فضای مجازی تبدیل گشته و ویدیوی او هزاران بار باز نشر شد.
در میان این مصاحبه تلویزیونی علی ضیا (مجری برنامه) پرده از رازی برداشت (به زعم دانستههای آن زمان) که نقطه عطفی در جریان داستان ولیخانی بود.راز این بود: «افشین ولیخانی در پی فشارهای ناشی از هزینههای تامین درمان پسر بیمارش مجبور به فروش کلیهاش میشود اما وقتی میفهمد که پدر بچهای که کلیه را برای فرزندش خریده از خود او هم فقیرتر است از خیر دریافت پول گذشته و بدون دریافت هیچ پولی کلیه را اهدا میکند.»
بعد از این اتفاق سیل کمکهای مردمی به این شخص سرازیر شد ولی آنچه که در این میان خبرساز شد اطلاعیه محک (موسسه خیریه حمایت از کودکان سرطانی) بود که اعلام کردند پسر ولیخانی تحت حمایت آنها بوده و تمام هزینه های درمان ایشان از طریق این موسسه پرداخت گشته است.
بعد از آن هم اخیرا مدیر عامل انجمن خیریه حمایت از بیماران کلیوی گفت: «مستندات موجود نشان می دهد که افشین ولیخانی پدر کودکی که در برنامه تلویزیونی فرمول یک ادعا کرده بود، کلیه خود را برای درمان فرزندش فروخته، سه سال قبل از به دنیا آمدن فرزندش روز 13 شهریور 85 در بیمارستان شهید مدرس تهران اقدام به فروش کلیه خود کرده است.»
مدیر عامل انجمن خیریه حمایت از بیماران کلیوی در گفتگو با ایسنا با اعلام این خبر اظهار داشت: «مستندات انجمن حمایت از بیماران کلیوی بیانگر این است که افشین ولیخانی در سال 85، کلیه خود را به یک خانم جوان که در حال حاضر از قهرمانان ملی مسابقات ورزشی پیوند اعضا است، با مبلغ 3 و نیم میلیون تومان اهدا کرده که شامل دو و نیم میلیون تومان از گیرنده کلیه با شماره چک 847483 در تاریخ 20 شهریور ماه 85 و یک میلیون تومان به عنوان پاداش ایثار بوده است.»
با وجود آنکه مجری برنامه فرمول 1 اعلام کرده بود که تیم برنامه با دیدن جای بخیهها و کارت اهدا عضو رایگان و استعلام آن، به صحت این ماجرا پی بردهاند و این اقدام تاثیر گذار ولیخانی باعث می شود که علی ضیا بر روی آنتن آنرا اعلام کند. حال با شنیدن اصل داستان و اتفاقات ناشی از آن یک حس بدبینی و سرخوردگی در میان تمام کسانی بوجود آمده است که فداکاری افشین ولیخانی را تحسین کرده بودند.
در سایت عصر ایران هم مطلبی با عنوان "حدیث جوانمردیِ انسانهای مستغنی نیازمند" در تکریم اقدام ایشان منتشر شد. اما اصل ماجرا اینست که بعد از ارزان شدن دلار تلویزیون در بخشهای خبری مصاحبههایی با مردم انجام میداد و تاثیرات این ارزانی ارز بر زندگی آنها را جویا میشد، افشین ولیخانی اولین بار در آنجا دیده شد و در جواب خبرنگار ادعا کرد که فقط برای مطلع شدن از قیمت دلار به محل خرید و فروش دلار آمده است چون برای تهیه داروهای فرزند سرطانیش مشکل دارد. پخش شدن آن ویدیو در فضای مجازی بود که باعث میشود عوامل برنامه فرمول 1 او را پیدا کرده و به برنامهشان دعوت کردند.
ذوقزدگی از ارزان شدن دلار عوامل برنامه را ترغیب به دعوت از کسی میکند که مستقیما زندگیش درگیر با قیمت ارز است و خودبخود این اتفاق باعث می شود که بسیار از ظرایف و حساسیتهای لازم فراموش شود.
بهر حال شواهد و قرائن نشان میدهد که افشین ولیخانی زندگی سختی داشته است ( فروش کلیه، بیماری سرطان فرزند و ...) در مصاحبه با روزنامه آفتاب یزد همچنان تاکید دارد که پولی که برای اهدا کلیه اش دریافت کرده را پس داده است و همچنین تاکید دارد که هزینه های درمان داروهای پسرش که فاکتور داشته است را از محک پس گرفته است اما داروهایی را که از خیابان ناصر خسرو خریده را چون بدون فاکتور بوده خودش پرداخت کرده است و در آخر از مردم خواسته است که زود قضاوت نکنند.
از یک طرف دیگر بسیاری مواقع در اطراف خودمان کسانی هستند که برای جذابتر کردن داستانی از زندگیشان که تعریف میکنند بخشی از آن را نمی گویند یا دلبخواه خود تغییر میدهند، احساس میکنم او هم در چنین دامی افتاده است. (یعنی الزاما آدمی نبوده است که قصد کلاهبرداری یا فریب و ... داشته باشد)
فارغ از درست یا غلط بودن ادعاهای افشین ولیخانی بدون احتساب آن مصاحبه اولیه پخش شده از بخش خبری با او (در نزدیکی محل خرید و فروش دلار) اشکال اصلی متوجه تیم برنامهساز فرمول 1 است که بدون انجام تحقیقات لازم و کافی چنین داستانی را در رسانهای چون تلویزیون پخش کردهاند.
اگر قبل از پخش این برنامه با موسسه محک و انجمن حمایت از بیماران کلیوی ادعاهای مربوطه مطرح میگشت، قطعا چنین برنامهای پخش نمیشد و بالطبع اتفاقات مابعد آن هم رخ نمیداد.
اساسا از زمانی که در تلویزیون آنتن فروشی باب شد بسیاری از استانداردهای حضور مهمان در برنامههای تلویزیونی عوض شد و میتوان گفت نزول پیدا کرد، که ناگزیر این تغییر در معیار به سایر برنامهها هم تسری پیدا کرده است.
نکته بعدی اینست که تلویزیون بسیاری اوقات تحت تاثیر اتفاقات فضای مجازی است که اتفاقا در جهان امروز این امری شایع در تمام رسانه های جهان است و محدود به تلویزیون ما نیست اما نکته قابل تامل این است که به دلیل ترند شدن و مطرح گشتن هر شخص یا موضوعی برنامه سازان تلویزیون در جهت جذب مخاطب بیشتر نباید استانداردهای خود را فراموش کنند.
مهمتر از تمام این مسائل آن خیل عظیم از مخاطبان هستند که به دلیل اتفاقات بعدی افشین ولیخانی نسبت به آن رسانه و از آن بالاتر نسبت به انسانهای فداکار دیگر احساس بی اعتمادی کنند این بزرگترین لطمهای است که ماجرای برنامه فرمول 1 به مخاطب و مردم میزند.
به همین دلیل تنها دروغگویی یا قلب واقعیت یک شخص (به هر دلیلی) مطرح نیست بلکه ترویج بیاعتمادی و مشکوک شدن به هر اتفاق درست یا مثبتی از این دست است به همین دلیل برنامهسازان تلویزیون و فراتر از آن تمامی رسانهها، در چنین موقعیتهایی باید عملکردی بسیار سنجیده و حساس داشته باشند.
وقتی این فرد میگه ندارم با ندارمهای خودمون مقایسه و قضاوت نکنیم.
لطفا چاپ کنید.
الان خیلی راحته از اون برنامه فرمول 1 ایراد گرفت و خیلی راحت راهکار داد که باید از محک و فلان انجمن استعلام می گرفتن، اما واقعا اگر ما بودیم جای اون ها حتما از تمام جاهای لازم استعلام می گرفتیم ؟ مثلا اگه یه انجمن دیگه هم یه بیانیه بده بعدا شما این متن رو ویرایش می کنین و میگین به یه استعلام ساده از این سه جا می شد جلوی پخش این برنامه رو گرفت ؟
شما منتظری تا از هر فرصت فقظ گیر بدی به صدا وسیما