عصر ایران؛رضا کدخدازاده- حادثه تلخ حمله تروریستی به رژه نیروهای مسلح در اهواز در 31 شهریورماه 1397، تصاویر تلخی را ثبت کرد که کام آحاد ملت ایران را تلخ کرد. با این حال در میان این تصاویر تلخ، تصاویری توسط عکاسان و خبرنگاران شجاع ثبت شد که تا حدودی از تلخی این حادثه کاست. سرآمد این تصاویر، حول دو واژه مقدس برای ایرانیان ثبت شد: «مادر» و «سرباز».
تصویر مادری که در هیاهوی آتشبازی تروریستهای کوردل، بیواهمه از نفیر گلوله و بوی خون، به سمت فرزندش میدوید تا سپر بلای دلبندش شود و سربازانی که شجاعت و ایثار سرباز ایرانی را در سالگرد آغاز دفاع مقدس، دگر بار به تصویر کشیدند. مگر میشود به احترام سربازی که خود را سپر دخترکی کرد تا او را از سمت جایگاه رژه که در تیررس تروریستها بود به کانال امن برساند، کلاه از سر بر نداشت؟! مگر میشود تصاویر در آغوش گرفتن کودکان غرق در خون و تلاش آنها برای نجات این کودکان توسط سربازان وطن را دید و دلمان از داشتن چنین جوانان غیرتمندی، قرص نشود؟!
آری! سربازان وطن در اهواز یک بار دیگر حماسه آفریدند. البته این اولین بار نیست که سرباز ایرانی اینچنین سرود شجاعت و دلیری و فداکاری میسراید. چندی پیش در زلزله تلخ کرمانشاه نیز، سربازان وطن صحنههای غرورآفرینی از سربازی برای هموطن خویش را آفریدند. همین روزها هفتهای را گرامی میداریم که خیل عظیمی از سربازان ایرانی در راه میهن و هممیهن خویش چه شجاعتهایی انجام دادند و البته از بداقبالی ما -و نه آنها- در آن روزگار دوربین مثل نقل و نبات دست همه نبود که تصاویر دلاوریهای آنها را ثبت کند. البته «ثبت» نشدن تصاویر دلاوری آنها به معنای «ضبط» نشدن آنها نیست. چه آنکه در زمان جنگ جهانی دوم و در حین هجوم متجاوزین روس به مرزهای شمال غربی ایران، دوربینی نبود که ایثار و سربازی سه مرزبان جان برکف ایرانی که در پل آهنی راهآهن آذربایجان در جلفا از خاک میهنشان دفاع کردند را ثبت کند، اما شجاعت و غیرت آنها در حافظه تاریخی ایرانیان تا ابد ضبط شده است.
به هر حال همه اینها به ما یادآوری میکند که جای «روز ملی سرباز» در تقویم رسمی کشور خالی است. اگرچه دومین روز از هفته دفاع مقدس به نام «علم و معرفت، نخبگان و روز سرباز» نامگذاری شده، اما این روز در تقویم رسمی کشور ثبت نشده و اگر ثبت بشود هم در حاشیه کلیت هفته دفاع مقدس قرار میگیرد. البته این نامگذاری قطعاً با مخالفت «برخی» مواجه خواهد شد. این «برخی» همانهایی هستند که میگویند اساساً ایران نباید ارتش داشته باشد، چه برسد به اینکه سربازی اجباری داشته باشد! در میان این «برخی» عدهای هم هستند که به خیال خود رندی میکنند و میگویند چون سربازی اجباری در ایران را رضاشاه پهلوی صورتبندی کرد، حالا که رژیم پهلوی سقوط کرده باید تمام مظاهر او از ایران زدوده شود! در پاسخ به این «برخی» باید گفت هر وقت همسایههای ایران؛ «هلند» و «سوئیس»ی شدند که فقط گُل صادر و وارد کردند، نه بزرگترین کشورهای وارد کننده تسلیحات نظامی، نظیر عربستان و امارات -که نه تنها حمله تروریستی اهواز را محکوم نمیکنند بلکه از تروریستها به عنوان فعال مدنی تقدیر هم میکنند- ما هم ارتش و سربازی را در ایران کلاً تعطیل میکنیم!
البته چگونگی سربازی در ایران را میتوان مورد بحث قرار داد و انتقادهایی به برخی از روندهای آن از جمله به کارگیری تعداد قابل توجهی از سربازها در نهادهای غیرنظامی در مشاغل خدماتی وارد کرد. اما اینکه بگوییم اساساً سربازی در ایران برچیده شود، نادیده گرفتن شرایط خاص ایران است که مخاطرات جبرانناپذیری را برای کشور به بار خواهد آورد. لازم به ذکر است که نگارنده این سطور، خدمت مقدس سربازی خود را بدون حتی یک روز کسری در یکی از سختگیرترین نهادهای نظامی کشور -ارتش- انجام داده است و از این جهت مشمول ضربالمثل «نشسته لب گود میگه لنگش کن» نمیشود!
پیشنهاد نگارنده این است که روز «سوم شهریور» از سوی ستاد کل نیروهای مسلح به عنوان «روز ملی سرباز» به شورای عالی انقلاب فرهنگی و شورای فرهنگ عمومی پیشنهاد شود تا همه ساله و تا زمانی که هلند و سوئیس همسایگان ایران شوند(!)، به بهانه این روز از سرباز و سربازی در کشور تقدیر به عمل آید. سوم شهریور۱۳۲۰، هنگامی که متفقین تصمیم به اشغال ایران میگیرند، سه سرباز میهن به نامهای ملک محمدی، سید محمد راثی هاشمی و عبدالله شهریاری، وظیفه پاسداری از مرزهای شمال غربی ایران را در پل فلزی جلفا بر عهده داشتهاند.
در کتاب «آخرین فشنگ» با ارجاع به استنادات آکادمی روسیه آورده شده که: «رضا شاه به ایستگاه مرزی واقع در جلفا تلگراف میزند و از نیروهای نظامی میخواهد اجازه بدهند شورویها بدون درگیری از خاک ایران عبور نمایند لکن سرجوخه محمدی پیام او را پاره میکند و خطاب به سربازان میگوید هرکسی بخواهد میتواند برود اما من میمانم و مقاومت میکنم.» پس از آن که روسها برای ورود به خاک ایران از طریق این پل تجاوز به خاک ایران را آغاز میکنند، مقاومت این سه سرباز دلاور آذری آغاز میگردد که در نهایت هر سه در راه دفاع از خاک ایران به شهادت میرسند. مقاومت شجاعانه این سه سرباز ایرانی حتی تحسین نیروهای مهاجم را برمی انگیزد، به طوری که به دستور فرمانده روس، جهت ارج نهادن به این مقاومتها، پیکر این سه سرباز در محل شهادتشان در کنار خط آهن این پل به خاک سپرده شد. بر روی سنگ آرامگاه این سه سرباز شهید وطن این چند بیت شعر نقش بسته است:
هرچند آغشته شد به خون پیرهن ما
شد جامه سربازی ما هم کفن ما
شادیم ز جانبازی خود در شکم خاک
پاینده و جاوید بماند وطن ما