عصر ایران ؛ کاوه معینفر - آدمها به انواع مختلفي مي توانند مشهور شوند ميتوان گفت مانند دو سمت مثبت و منفي بينهايت محور مختصات، از هر 2 طرف خير و شر ميتوان به اين شهرت رسيد. رابطه شهرت و تبعات ناشي از آن مستقيم است يعني هر اندازه کسي مشهورتر است مسائل و مصائب حاصل از اين سرشناسي بيشتر است.
اتفاقات ناشي از شهرت بسيار پيچيده و گاه حساس و خطرناک است در دهههاي قبلتر که اين انفجار ارتباطات شبکههاي اجتماعي وجود نداشت و افراد از طريق راديو، تلويزيون و روزنامهها به شهرت مي رسيدند باز همين معظلات ناشي از شهرت وجود داشت که معروفترين آنها مورد جان لنون عضو گروه موسيقي افسانهاي بيتلها بود که عاقبت توسط يکي از هواداران خودش (مارک ديويد چَپمَن) به ضرب گلوله کشته شد و وقتي از ضارب دليل کارش را پرسيدند گفت: براي اينکه مشهور شود تصميم به قتل جان لنون گرفته است!
در عصر امروز حضور در شبکههاي اجتماعي به يک واقعيت گريز ناپذير از زندگي هنرمندان، ورزشکاران و افراد سرشناس تبديل شده است، حتي تعداد فالوئرهاي صفحه اجتماعي افراد مشهور در پيشنهاد کاري آنها و رقم قرارداد موثر است، به گونهاي تعداد اين فالوئرها بخشي از کار حرفهاي آنها محسوب ميشود.
يعني حلقهاي شکل گرفته است که هرچه تعداد هواداران بيشتر باشد احتمال عقد قرارداد بالاتر مي رود و هر چه تعداد خروجي آثار بيشتر مي شود، تعداد فالوئرها افزايش مي يابد.بنابراين وجود اين دنبال کنندهها اگر نگوئيم براي افراد مشهور لازم و حياتي است ولي بهرحال بخشي از ملزومات دنياي شهرت آنهاست.
در واقع فالوئرها به ضلع چهارم شخص سرشناس(1)، دنياي مجازي(2) و اتفاقات مهم زندگي روزمره(3) تبديل مي شوند و جهتگيريها و نظرات آنان هم جزئي از اين بازي مي شود.
و داستان از اينجا آغاز ميشود، فالوئرها علاوه بر لايک کردن و حمايت از شخص مورد علاقهشان هر حرکت يا سکون او را به گونه اي تفسير و تحليل مي کنند. به او پيشنهاداتي داده و از او مطالباتي دارند، از او نسبت به خواستههاي خودشان بازخواست ميکنند و اگر يک وقت آن اتفاق مورد نظرشان رقم نخورد او را به باد فحش و ناسزا ميگيرند.
همه دیدهایم که گاهی اوقات فلان سلبریتی یا شخص معروف راجع به قضیهای اظهار نظری کرده و یا مطلبی منتشر کرده است که بعدتر مجبور شده برای آن توضیحات بسیاری بدهد و عذر بیاورد که منظور من این نبود و آن بود و ... یا خیر بدون هیچ توضیحی آن مطلب را از صفحهاش پاک کرده است و ...
واقعیت اینست که از يک جايي به بعد فالوئرها دوست دارند که مطالبات خودشان را به شخص سرشناس مورد علاقهشان تحميل کنند و استدلال مي کنند که او چون سلبريتي است بايد عکس العمل نشان دهد زيرا که اقدام او تاثير گذار است.
مدام از او مي پرسند که نسبت به فلان موضوع چرا سکوت کردي و هيچ واکنشي نشان ندادي؟ چرا هيچ پستي براي قطعي آب و برق، ريزگردها، زلزله، آتشسوزي، بازي تيمملي، يوزپلنگ ايراني و ... چرا از فلان شخص حمايت نکردي و يا چرا حمايت کردي؟ چرا از فلان پيشکسوت عيادت نکردي؟
اين برخوردها حاوي چند نکته است:
تمامي کساني که فالوئر شخصي شدهاند الزاما طرفدار او نيستند و شايد بخشي از آنها حتي نه اينکه او را دوست ندارند بلکه از او متنفر باشند اما به دليل اينکه بدانند در زندگي و صفحه مجازي شخص مورد نظر چه اتفاقاتي ميگذرد او را دنبال ميکنند.
اين خيل هوادار 2 وجهه دوستي و دشمني دارند که مرز بين آن باريکتر از يک مو است. يعني همان اندازه که مي تواند عاشق و طرفدار باشد مي تواند از همان شخص متنفر باشد.
هواداران يا طرفداران همواره ناظر بخشي يا برشي از زندگي فرد مشهور مورد علاقه خود هستند و بر اساس آن در دنياي ذهني خود از فرد محبوبشان فضاسازي ميکنند، چهبسا که او را همواره مانند شخصيتي که از او در يک فيلم يا ميدان ورزشي يا ... ديدهاند تصور کنند، و هر گاه که شخص مورد علاقه شان اين ذهنيت آنها را مخدوش کند او را مورد حمله قرار ميدهند.
از اینجاست که گاهی اوقات اشخاص سرشناس پستها یا مطالبی را به اشتراک می گذارند که بیشتر جنبه راضی نگه داشتن هوادرانشان را دارد. بجای اثر گذاری آنها بر دنبال کنندهها روند معکوس شده و آنها تاثیرپذیر میشوند.
حتی گاهی اوقات کار بجایی میرسد که سعی میکنند بر اساس اتفاقات و جریانات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و ... روز مطلبی منتشر کنند تا از قافله عقب نمانند؛ غافل از اینکه دام بزرگی جلوی روی آنهاست، زیرا همه این اتفاقات احتمال عوض شدن و رویه معکوس پیدا کردن دارد.
جان کلام این نوشتار این نیست که افراد معروف، سلبریتی، اینفلوئنسر و ... در موارد اتفاقات جامعه سکوت اختیار کنند بلکه تاکید بر این است که بر اساس تعقل و تفکر تصمیم بگیرند و اقدام کنند نه بر پایه خواستی که هواداران از آنها دارند یا موج سواری بر موجهای که شکل میگیرد.
چهبسا اتفاقات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و ... وجود دارد که در جامعه نسبت به آنها 2 یا چند پارگی وجود دارد و انتشار هر مطلبی درباره آن به به و چه چه افرادی و اوف و لعنت افراد دیگری را به دنبال دارد.
به همین دلیل اگر شخص معروف خود را به دست خواست طرفداران بدهد معلوم است چه بلایی سرش خواهد آمد، او فقط باید کاری را انجام دهد که خودش درست میداند.
جدای از افراد سرشناس برای همه کاربران بهترین اتفاق اینست که مطلبی را منتشر کنیم یا کامنتی را بنویسیم که عمیقا به آن اعتقاد داریم و گذشت زمان هم ما را مجبور نکند که آنرا پاک کنیم.
فيلسوف آمريکايي قرن نوزدهم "رالف والدو امرسن" چندین دهه قبل گفته است: در دنيايي که همش ميخواهد تو را کس ديگري کند، خودت باشي، بزرگترين دستآورد است.