زمانی کارگران نانوایی ناپاک سر کار نمیرفتند زیرا باور داشتند اگر غسل نکرده خمیر بزنند و نان بپزند، آن خمیر و نان خراب میشود و وا میرود، به همین دلیل کنار هر نانوایی حمامی قرار داشت.
به گزارش ایسنا، قدیمها نزدیک یا کنار هر نانوایی، حمامی هم بود و حمامدار برای خشک کردن حولهها و لُنگهای حمام در زمستان، از پشت بام ساختمان نانوایی که گرمازا بود استفاده میکرد. او بندهایی سرتاسر بام میکشید و حولهها و لُنگهای تَرِ حمام را از آنها آویزان میکرد.
علی بلوکباشی نیز در کتاب «در فرهنگ خود زیستن و به فرهنگهای دیگر نگریسیتن» آورده است که کارگرانِ پای تشک یا پای تنور ناپاک سرکار نمیرفتند و باورشان این بود که اگر غسل نکرده خمیر بزنند و نان بپزند، آن خمیر و نان خراب میشود و وا میرود.
هر زمانی نانوا کار، رفتار و اخلاق کارگری را نمیپسندید و میخواست او را جواب دهد و بیکار کند، به ترازودار میسپرد تا او را بعد از پایان پخت شب جواب یا رد کند. معمولا ترازودار برای کارگر از قهوه چی چای شیرین سفارش میداد. کارگر با سفارش چای شیرین مقصود او را میفهمید و محترمانه رخت بند خود را بر میداشت و از همکاران خداحافظی میکرد و میرفت.
پزندگان (شاطر و نانگیر)، نان درآران (آتش انداز و دست به سیخ) و خلیفه و پیشکار را که در نانواییها ارج و احترامی بیش از کارگران دیگر داشتند، معمولا به شیوهی غیرمستقیم بالا از کار بیکار میکردند.
دیزی نانوایی، لبوی تنوری، کباب تنوری و سیبزمینی تنوری میان تهرانیها معروف بوده است و این معروفیت آنها به سبب پختن و کباب شدن تدریجی آنها با آتش تنور و خوش خوراکی آنها بود.
تهرانیهای میگویند «آدم گرسنه نان سنگک خواب میبیند و کباب بازار»، مانند: «شتر در خواب بیند پنبه دانه» یعنی آنان که ندارند، آرزویش را دارند.
باز میگویند: «سنگک خورده، سنگین شده». این مثل را دربارهی کسانی که تنبلی میکنند و کار نمیکنند، یا کسانی که زمانی هم پیالهی یاران و دوستان بودهاند و ناگهان از آنها بریده و کناری گرفتهاند به کاری میبرند.