عصرایران؛ رضا غبیشاوی - هر فرد، گروه یا جامعه ای با مجموعه ای از مطالبات، مسائل و مشکلات روبه رو است. هیچگاه نمی توان فرد و جامعه ای را متصور بود که با هیچ مطالبه، سوال، مسئله یا مشکلی روبه رو نباشد اگر هم وجود داشته باشد قطعا این فرد یا جامعه، پویا و عادی نخواهد بود و این ویژگی خود دلیلی برای زیرسوال رفتن آن است.
برخی از مطالبات و مشکلات به وضعیت "بدیهی" می رسند. وضعیت بدیهی به وضعیت گفته می شود که برخلاف حالت عادی، دیگر برای اثبات حقانیت یک طرف نیازی به طرح استدلال و دلیل و مدرک نیست بلکه موضوع آنچنان بدیهی است که عدم انجام آن از سوی همگان یا اکثریت مطلق، سوال برانگیز می شود و مدافعان آن نیز آنچنان در اقلیت قرار می گیرند که استدلال و دفاع آنها بیش از آنکه مستدل و منطقی باشد بیشتر زیرسئوال بردن مسائل بدیهی است.
اجازه دهید به چند مثال بپردازیم.
مثلا ممنوعیت رانندگی زنان در عربستان سعودی. شاید 40 سال قبل در این کشور بخشی موافق و بخشی مخالف بودند و هر دو طرف استدلالات و دلایلی را برای دفاع از موضع خود مطرح می کردند. این درحالت عادی است اما هم اکنون دیگر اینگونه نیست. اکثریت مطلق مردم در عربستان سعودی به ویژه نسل جوان رانندگی زنان را موضوعی بدیهی و اینکه زنان در کشورشان نمی توانند رانندگی کنند را اتفاق غیرعادی می دانند. این موضوع به جایی می رسد که مدافع رانندگی زنان دیگر برای دفاع از این موضوع نیازی به طرح استدلال نمی بیند بلکه این یک موضوع کاملا عادی است و اینکه عملی نمی شود جای سوال دارد و غیرعادی است.
مثال دیگر نیز صدور مجوز خروج از کشور در کوباست. شهروندان کوبا برای خروج از کشور علاوه بر داشتن گذرنامه، باید از دولت، اجازه خروج از کشور دریافت کنند. اینکه این موضوع برای مردم این کشور به حالت یک مشکل بدیهی درآمده است یا نه نمی دانیم اما قطعا برای مردم جهان اینگونه است.
مثال دیگر خودپردازها در ایران هستند. وقتی خودپردازهای بانکی در ایران گسترش یافتند و از امکانی به نام کارت به کارت کردن پول از طریق خودپرداز رونمایی شد فردی را می شناختم که از این کار خودداری می کرد و دلیل می آورد که نمی توان به این دستگاه های الکترونیک اعتماد داشت. در ابتدا شاید حرف او خریدار داشت اما هم اکنون دیگر اینگونه نیست و این خودداری از سوی دیگران نه به عنوان یک رفتار دارای پشتوانه استدلالی بلکه به عنوان رفتاری مسخره آمیز و زیرسئوال بردن رفتار عادی توصیف می شود و حتی نیازی نمی بینند که برای راضی کردن او دلایل و استدلالی بیاورند.
وقتی درباره مشکلات بدیهی با مردم صحبت می کنید همه یا اکثریت مطلق مطلق، موافق هستند اما همه از این موضوع تعجب می کنند که چرا این مشکل و مسئله حل نمی شود و تغییری صورت نمی گیرد.
مشکلات بدیهی معمولا در ابتدا یک مسئله جدی هستند که دو طرف موافق و مخالف به صورت جدی از استدلال های خود دفاع می کنند اما پس از سپری شدن چند ده سال و تغییر نسل همان مسئله و مشکل به شکلی بدیهی در می آید که عدم حل آن برای همگان باعث سوال است.
یکی دیگر از عواملی که مشکلات و مسائل جدی را تبدیل به مشکلات و مسائل بدیهی می کند افزایش آگاهی است.
البته یکی از خطرات این موضوع می تواند باشد که ممکن است یک مسئله بدیهی، شکل هویتی یا ناموسی یا تابو به خود بگیرد و در این صورت، عقب نشینی از موضع به عنوان یک شکست بزرگ و حیثیتی متصور شود.
یکی از معیارهای مقایسه کشورها با یکدیگر همین نکته است که هر کشور، هر سازمان و مجموعه و هر فردی چه تعداد مشکل بدیهی دارد.
ایران یکی از کشورهایی است که در نوع خود بیشترین تعداد "مشکل بدیهی" دارد.
یکی از مشکلات بدیهی در ایران موضوع حضور زنان در ورزشگاه ها و استادیوم ها و تماشای فوتبال و دیگر ورزش هاست. شرایط این موضوع به جایی رسیده که می توان آن را مشکل بدیهی توصیف کرد. ایران و عربستان سعودی تنها کشورهای جهان بودند که ورود زنان به ورزشگاه ها ممنوع بود. عربستان سعودی چندی پیش این ممنوعیت را برداشت و ایران هم اکنون تنها کشوری است که این ممنوعیت را دارد. در حالی است که این ممنوعیت برای اکثریت مطلق جامعه ایرانی به ویژه جوانان و نخبگان بی معنی و بی دلیل است.
از نظر آنها این موضوع به یک مشکل بدیهی تبدیل شده و حتی بیان دلیل و استدلال نیز برای زیر سوال بردن این ممنوعیت کاری بیهوده به نظر می رسد چرا که ورود زنان به ورزشگاه و تماشای فوتبال و دیگر ورزش ها موضوع بدیهی و عادی است و نبود آن غیرعادی است.
یکی از نشانه های توانمندی، توانایی افراد، گروه ها، مجموعه ها و کشورها در حل این مسائل و عبور از آنهاست. آیا ما توانمندی لازم برای عبور از مشکلات بدیهی را داریم.
انحراف افکار عمومی تا کجا ؟